حقوق ما _ شیدا جهانبین
زنان زیادی به جرمها و اتهامهای گوناگون در زندانهای سراسر ایران نگهداری میشوند. براساس آخرین آماری که فروردین ماه سال جاری ارایه شد، مجموع کل زندانیان کشور 210 هزار و 672 نفر است که 5 درصد این تعداد را زنان تشکیل میدهند.
در دهههای گوناگون پس از انقلاب اسلامی در ایران و با توجه به موقعیتهای خاص سیاسی در کشور؛ وضعیت حاکم بر زندانها در ایران دستخوش تغییرات گوناگون بوده است که بندها و زندانهای زنان نیز این تغییرات را به خود دیدهاند.
در شرایط پس از انقلاب اسلامی و در دههی شصت، زنان در سلولهایی که به اندازه یک نفر جا داشت، به صورت گروهی نگهداری میشدند و از امکانات بهداشتی و رفاهی نیز برخوردار نبودند.
این شرایط باز هم در جریانات کوی دانشگاه در تهران در سال 1378 و در جریان جنبش سبز در سال 1388 به چشم خورد.
برای مثال در آبان ماه 1389 وبسایت کلمه گزارشی از بند متادون زندان اوین و وضعیت ناهنجار زنان زندانی در این بند منتشر کرد. بر اساس این گزارش، در بند زنان اوین سالن همیشه دربستهای وجود دارد که زندانیها به آن، نام «بند متادون» را دادهاند. بند متادون، یک سلول جمعی دربسته مجهز به دوربین مدار بسته است و زندانی را از آزادی عمل در محدودهی کوچک زندان نیز محروم میکند. اگر در بندهای عادی، زندانیان از حق رفت و آمد در راهرو و هواخوری برخوردارند، در این بخش این حق نیز از زندانیان سلب شده و زندانی ناچار است تمام ساعات خود را در همان سالن دربسته بگذراند. این بند دارای یک دستشویی و یک حمام است. درب ورود و خروج سالن همواره بسته است و فقط هنگام ارایه وعدههای غذایی به زندانیان باز میشود.
نعیمه دوستدار که از روزنامهنگاران زندانی در جریان بازداشتهای گسترده پس از انتخابات 1388 در ایران بود از زندان اوین اینگونه یاد میکند: «در سلولی به طول سه متر و عرض 180 سانتیمتر، با سه نفر شریک شدم. آنجا، حداقل چیزها عبارت بود از یک مسواک، یک صابون و یک حوله. برای کسانی که زودتر آمده بودند، سه تا پتو هم بود که به من نرسید. من در پتو با همسلولیهایم شریک شدم. آنجا به مفهوم واقعی حداقلی شدن رسیدم، حداقل هوا، حداقل خواب، حداقل غذا، حداقل لباس، حداقل فضا و حداقل امید».
این روزنامهنگار که هماکنون ساکن کشور سوئد است در ادامه در مورد تجربیاتاش به عنوان یک زن زندانی در زندان اوین گفت: «حداقل زندگی آنجا مفهوماش برای من عوض شد. آن حداقل، دیگر یک سیب سرخ نبود که هفتهای یکبار به ما میرسید و حریصانه نگهش میداشتیم برای تنها وقت خوش خوشبختیمان هنگام قدم زدن در سلول هواخوری (یعنی یکی از همان سلولها که تنها سقف نداشت). حداقل زندگی برایمان این نبود که مجبوریم در همان هوایی تنفس کنیم که چنددقیقه قبلش یکیمان در فاصلهی نیممتری رفته دستشویی، حداقل زندگی این نبود که فاصلهی پایمان با دیوار تنها دو انگشت بود و معیارمان برای گذشت زمان، حرکت دادن عقربههای کاغذی ساعتی که از جعبهی صابون ساخته بودیم …. حداقل زندگی تلفن هفتگی دو دقیقهای به خانه نبود ... هیچکدام اینها حداقل نبودند. اتفاقا من آنجا همیشه به این فکر میکردم که چهقدر هنوز جا دارد آدمیزاد برای زنده ماندن با حداقلها و همیشه میدانستم هنوز این کمترینش نیست و کمتر از این هم در همان سلول بغلی هست، جایی که همان توالت لعنتی پر از سوسک وجود ندارد … شبیه همان خاطرهها که هنوز و هر روز آدمهای آشنا از اوین مینویسند».
فائزه هاشمی نیز که در اول مهرماه سال 1391 در تهران بازداشت و به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به شش ماه حبس محکوم شده بود، روانهی زندان اوین شد؛ پس از آزادی در مورد مشکلات زندانیان زندان اوین در مصاحبهای با روزنامهی بهار گفت: «عمده درمان در بهداری زندان داروهای آرامبخش است؛ بهخصوص اگر در شب کارت به درمانگاه بکشد. برای اعزام پزشکی به بیرون از زندان نیز بایستی از هفتخوان رستم بگذری: تشخیص بهداری زندان، تشخیص دکتر متخصص که گاهی به زندان میآید، تایید پزشکی قانونی داخل زندان، تایید پزشکی قانونی بیرون زندان، تایید دادستانی، رسیدن موافقت دادستان به زندان و سپس به بند زنان و نامهنگاریها و رفتوآمدها برای هریک از اینها را در نظر داشته باشید که فاجعه است. حالا با اعزام موافقت شد، یکبار پرونده پزشکی را نمیبرند، بار دوم پرونده را اشتباهی میبرند، بار سوم بهجای عکس ریه عکس پا میبرند، بار چهارم دیر زندانی را میبرند و وقت دکتر از دست رفته و بار پنجم به بیمارستان اشتباهی میبرند. تمامی اینها اتفاقاتی بود که در طول کوتاه حضور من در زندان بارها اتفاق افتاد. برای هر اعزام نیز بخش مهمی از این روند فرسایشی طی میشود».
زندان اوین از آنجایی که در مرکز ایران قرار دارد؛ از وضعیت نسبی بهتری برخوردار است. این بدین معناست که زندانیان محبوس در زندانهای دیگر، شرایطی به مراتب سختتر دارند.
آتنا فرقدانی زندانی سیاسی تبعید شده به زندان قرچک ورامین است که هم اکنون در اعتصاب غذا به سر میبرد. وی در پایان هفتهی اول اعتصاب غذایاش در تاریخ 7 اسفندماه سال جاری، در نامهای وضعیت این زندان را اینگونه شرح میدهد: «اینجا، تنها ۴ دوش حمام برای ۸۲ نفر تعبیه شده است که فقط از ۸ صبح تا ۹ صبح گرمابخش تنهای یخ زده است، تازه اگر آبش گرمایی داشته باشد. شدت شوری آب در این حمامها به گونهای است که صابون را میماساند بر صورت و پوست سرت و موهایات را به شوره زاری برای تلخکامی مبدل میسازد. اینجا کشیدن موی یکدیگر برای شانهای که بر سر بنشیند، امری است عادی. اینجا بر سرتکهای نان، بر سر یک حبه قند، بر سر یک دمپایی، بر سر یک قاشق، بر سر یک سیگار، اجداد یکدیگر را در گور زنده میکنند و میمیرانند و کلمه با کش همراه میشود. اینجا ایدز است و هپاتیت، درب کنسرو ماهی شیاری میشود برای بستن آبراه زندگی در رگها، مرگ تدریجی یک زن ...».
توضیحات این زندانی سیاسی در مورد زندان قرچک ورامین در حالی در روزهای گذشته منتشر شد که در اردیبهشت ماه سال 1390 سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور تصمیم گرفت بند نسوان زندان رجایی شهر کرج را منحل کرده زندانیان زن را به دیگر زندانهای این شهر منتقل کند. این در حالی بود که زندانیان سیاسی زن؛ آخرین زندانیانی بودند که به دیگر زندانها منتقل شدند و بوفه و بهداری بند زنان، تعطيل شده بود و زندانيان زن باقیمانده در زندان رجايیشهر، از هرگونه امكانات پزشكی و امكان خريد مايحتاج خود از بوفه زندان نيز محروم شده بودند.
کمیته گزارشگران حقوق بشر در اردیبهشت ماه سال 1390 در این خصوص گزارش داده بود: «به دليل وجود زندانيان شرور، درگيری و كشمكشهای خونين از جمله اتفاقات رايج در زندان رجایی شهر کرج است. طبق اخبار رسيده به دنبال بروز درگيری بين زندانيان و عدم وجود نگهبانان زن، مسوولان زندان، برای آرام كردن زندانيان و فرونشاندن درگيری از نيروهای مرد استفاده كرده و نگهبانان مرد، زنان زندانی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادهاند».
پس از مدتی زندانیان زن که در بند زنان زندان رجایی شهر دوران محکومیت خود را سپری میکردند به زندانهای مختلف انتقال داده شدند. یکی از زندانها؛ زندان قرچک ورامین بود که تعدادی از زندانیان سیاسی به آنجا منتقل شدند. دیری نپایید که این زندانیان در نامهای به مقامات مسوول جمهوری اسلامی و مجامع حقوق بشری در سراسر دنیا به شرح وضعیت این زندان پرداختند.
در نامهی آنها اینگونه ذکر شده است: «زندان قرچک ورامین شامل هفت سوله است که هر سوله با تختهایی به ظرفیت چند ده نفر تجهیز شده است. این در حالی ست که در هر کدام از این سولهها بیش از ۲۰۰ زندانی نگهداری میشوند. عدم وجود کوچکترین سیستم، برای تهویه هوا، وضعیت اسفبار بهداشتی به نحوی که بوی فاضلاب و شدت گازهای ناشی از آن برای بسیاری از زندانیان ناراحتیهای تنفسی جدی به وجود آورده است. دو سرویس بهداشتی برای بیش از ۲۰۰ نفر، دو اتاقک حمام برای همین تعداد از زندانیان در نظر گرفته شده. محدودیتهای به وجود آمده به خاطر سرویسهای بهداشتی، عملا باعث شده است تا بسیاری از زندانیان از محیط سوله و مابین تختها به عنوان “سرویس بهداشتی” استفاده کنند. به دلیل نبود حتی یک شیر آب جداگانه زندانیان برای شستشوی لباس و ظروف خود باید از همین حمام و سرویس بهداشتی استفاده کنند. روزانه به اصطلاح “سه وعده” غذایی در سلف سرویس این زندان ارائه میشود ... محیط هواخوری زندان نیز فضاییست که در حالت ایدهآل ظرفیت چند ده نفر را داراست که همیشه به عنوان محل هواخوری بیش از ۴۰۰ نفر استفاده میشود. محیطی با دیوارهای سیمانی بلند که هیچ شباهتی با هواخوری زندانهایی همچون اوین و رجاییشهر ندارد. بزرگترین لطف مسئولین این زندان به زندانیان، اجازهی دو بار استفاده از آب جوش جهت نوشیدن چای است...».
به گفته شاهدان و زندانیان حاضر در زندان قرچک، این زندان از کمترین امکانات بهداشتی و رفاهی برخوردار است. اعتراض به شرایط نگهداری زنان زندانی به محسنی اژهای و نمایندگان مجلس هم کشیده شد و آنان را در موضع انکار و حتی تعریف از شرایط خوب این زندان قرار داد. آنان در حالی از شرایط مناسب و حتی عالی زندان زنان سخن میگفتند که اخبار حکایت از فاجعهای اسفناک داشت.
رسانههای حکومتی مانند مهر و ایرنا از زندان زنان شهرری به عنوان تنها محل نگهداری مجرمان زن استان تهران یاد کرده و جمعیت زنان حاضر در آن را حدود ۱۲۰۰ نفر عنوان میکنند. بر اساس گزارش ایرنا، بیشترین جرم زنان در این زندان «قاچاق مواد مخدر»، «رابطه نا مشروع» و «مشارکت در قتل» است. بر اساس این گزارش، در این زندان خدمات ویژهای برای زنان در نظر گرفته شده است که در مدت اقامت خود در زندان بتوانند راه تازهای برای زندگی خود دست پیدا کنند.
به گزارش وبسایت کلمه اما؛ در این زندان جرایم تفکیک شده نیست و زندانیان از کمترین امکانات رفاهی و بهداشتی برخوردارند. زندانیان قرچک ورامین از آب گرم محروم هستند و تقریبا به ازای هر هشتاد نفر، یک یخچال کوچک وجود دارد.
رییس زندان زنان شهرری در مصاحبهای با خبرگزاری مهر گفت: «تمام محکومین استان تهران شامل مناطق 22 گانه شهر تهران و مناطقی مانند فیروزکوه، دماوند، رودهن، بومهن، شهریار و ملارد، رباط کریم، ورامین، اسلامشهر، پاکدشت و قرچک در زندان زنان شهرری پذیرش میشوند».
به گفته یوسفی، «تمام بندهای زندان دارای تلویزیون است و زنان زندانی از کتابخانه، آمفی تئاتر، سالن بدنسازی، کافیشاپ و فروشگاه لباس برخوردارند و برنامههای مناسبتی مانند مسابقه کتابخوانی، تئاتر، مسابقات ورزشی و غیره به صورت منظم در زندان برگزار میشود.
آتنا فرقدانی، بسمه الجبوری، حکیمه شکری، رویا صابرینژاد، شبنم مددزاده، غنچه قوامی، فریبا کارآبادی، کبری بنازاده، مریم اکبریمنفرد، مریم حاجیلویی، مطهره بهرامی، معصومه یاوری، مهوش شهریاری و نگار حائری از زندانیان سیاسی هستند که در این زندان بودند یا هماکنون به سر میبرند.
اگر بخواهیم از استانهای دیگر در خصوص بند زنان نام ببریم میتوانیم از زندان زنان در استان خوزستان یاد کنیم. این زندان در يك مكان متمركز است و با توجه به جمعيت، وسعت و محروميت موجود در استان؛ تعداد زندانيان زن در مقايسه با ديگر استانهای كشور كمتر است. به همین ترتیب زنان زندانی در این زندان تا حدودی از وضعیت بهتری نسبت به زندانی همچون زندان قرچک ورامین برخوردار هستند.
در زندان مرکزی ارومیه که از آن به عنوان سومین زندان بزرگ ایران یاد میشود حدود 4200 زندانی وجود دارد که از این تعداد ٣٠٠ زندانی زن هستند و ١٠٠ نفر از آنها با حکم اعدام مواجه هستند. بسیاری از زندانیان کرد در این زندان نگهداری میشوند و از وضعیت خوبی برخوردار نیستند و اغلب ملاقاتها با تاخیر فراوان صورت میگیرد.
با وجود تعداد بالای زندانیان در بند زنان زندان ارومیه، برخی اوقات این زندان میزبان کودکانى است که به همراه مادران زندانی خود در آن روزگار مىگذرانند. این کودکان که کمتر از شش سال سن دارند به دلیل اینکه کسی را در خارج از زندان براى نگهداری ندارند، در داخل بند و همراه مادرشان نگهداری میشوند.
از دیگر زندانهای زنان در ایران، زندان وکیل آباد مشهد است. زندان مرکزی مشهد یا زندان وکیلآباد ابتدا در خارج شهر ساخته شد؛ اما با پیشروی شهر اکنون در داخل شهر قرار گرفته است.
بند ۵ نسوان زندان مرکزی وکیل آباد مشهد یک بند اختصاصی برای زندانیان عقیدتی است. این بند شامل یک اتاق به مساحت تقریبی ۳۰ متر مربع با احتساب سرویس بهداشتی و حمام است و صرفاً به زندانیان زن بهایی اختصاص یافته است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، این زنان زندانی تنها یک ساعت صبح زود برای استفاده از سالن ورزش و یک ساعت و نیم بعد از ظهرها حق خروج از اتاق را دارند و درب اتاق در بقیه ساعات شبانه روز بسته است. این زندانیان زن همچنین از حقوق سایر زندانیان مانند حضور در کلاسهای فرهنگی، زبانآموزی، مهارتآموزی، کامپیوتر و دسترسی به کتابخانه زندان محروم بوده و حق صحبت و تماس با سایر زندانیان زن را ندارند و در ساعات استفاده آنها از سالن ورزش و هواخوری، سایر زندانیان زن از این محیطها تخلیه میشوند.
موارد زیادی شامل تبعید زنان زندانی به زندانهای دیگر در طول سالهای اخیر به چشم خورده است. زندان یاسوج برای مثال زندانی است که برای تبعید تعدادی از زنان کرد از زندان ارومیه اختصاص پیدا کرده و در این زندان؛ زندانیان عقیدتی همراه با زندانیانی با جرایم مواد مخدر و یا قتل نگهداری میشوند.
این تبعیدها و جابهجاییها در حالی رخ میدهد که آییننامهی اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور حاوی دستوراتی برای حفظ شئون و شخصیت زندانیان است. به موجب ماده ۸ آییننامه «کلیه محکومان با توجه به نوع و میزان محکومیت، پیشینهی کیفری، شخصیت، اخلاق و رفتار بر اساس شورای طبقه بندی، حسب مورد در زندانهای بسته یا مراکز حرفه آموزی و اشتغال نگهداری میشوند. مگر آنکه مقام صادر کنندهی حکم در رای صادره محل خاصی را برا ی نگهداری محکوم تعیین کرده باشد». در این ماده قانونی به روشنی به حق بنیادی زندانی برای قرار گرفتن در بندی که دیگر زندانیان با او سنخیت داشته باشند، توجه شده است؛ اما در بسیاری از موارد این حق نادیده گرفته میشود و زندانیان زن به بندهایی با مجرمان خطرناک تبعید میشوند.
رها ثابت، شهروند بهایی و فعال مدنی که در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۵ بازداشت و مدتی را در بازداشت موقت بود و بعد از مدتی با قرار وثیقه آزاد شد و دوباره در ۲۸ آبان 1386 بازداشت شد، دوران محکومیت خود را در بازداشتگاه پلاک صد شیراز و زندان عادل آباد شیراز گذراند.
سه سال و چهار ماه از محکومیت 4 ساله رها ثابت در سلول انفرادی بازداشتگاه پلاک صد شیراز سپری شد و پس از آن به زندان عادلآباد شیراز منتقل شد؛ زندانی که فضای نگهداری از زندانیان زن و وضعیت بهداشت آن، او را متحیر کرده بود.
ثابت که برای دو روز از زندان به مرخصی آمده بود در مورد زندان عادلآباد این گونه گفت: «فضایی که زندانیان در آن هستند یک آشپزخانه قدیمیست که فقط یک سوم آن قابل استفاده است و بقیه آن را دستگاههای جوراببافی و تریکو بافی اشغال کرده است. (این دستگاهها جهت اشتغالزایی برای زندانیان خریداری شده، ولی مدتهاست که همگی آنها خراب شده و احتیاج به تعمیر دارد). قسمتی از سقف هم به صورت نیمه باز است که برای بیرون رفتن و تعویض هوای آشپزخانه استفاده میشده و حالا حقیتقتا یک مشکل اساسی شده چون در این هوای سرد زمستان از فضاهای باز باد سرد میوزد و موقع باران هم تمام کف سلول پر از آب باران میشود که باید مرتبا با جارو آب باران را به طرف چاه کنار سلول جارو کرد تا محل نشستن و خوابیدن زندانیان مرطوب نشود. کف سلول از کاشی پوشیده شده که یک موکت کوچک حدود یک سوم آن را پوشانده است. تعدادی پتو موجود است. علی القاعده باید به هر زندانی 3 پتو تعلق گیرد که چنین اتفاقی نمیافتد و اکثرا یک یا دو پتو بیشتر نمیتوانند داشته باشند. با وجود باد سردی که از سقف میوزد و سرمای کف سلول حقیقتا شرایط دشوارتر میشود. دیوارهای سلول از کاشی پوشیده شده که خود این مطلب به سرمای بیشتر فضا کمک میکند. در این سلول یک توالت در خود اتاق است که تهویه هوا ندارد و البته برای تخلیه چاه هم آب به اندازه کافی نیست. حمام در این سلول وجود ندارد و زندانیان برای استحمام از یک شلنگ نسبتا بلند استفاده میکنند که آنرا به شیر ظرفشویی وصل میکنند و یک نفر شلنگ را میگیرد تا دیگری استحمام کند. این در شرایطی است که سایر زندانیان در دو یا سه قدمی او نشستهاند. آب ناشی از شستشوی ظروف و استحمام در کف سلول جاری میشود و با یک جارو باید آن را به طرف چاه کنار سلول هدایت کرد. وضعیت بسیار نامناسب بهداشت حقیقتا نگرانکننده است. چون در این سلول از نور آفتاب خبری نیست و زندانیان هواخوری ندارند و تهویه هوا هم صورت نمیگیرد، بنا بر این میتوان تصور کرد که رطوبت و آلودگی هوا چقدر سلامت زندانیان را تهدید میکند».
او در ادامه مینویسد: «متاسفانه در این سلول زندانیان از سه وعده غذایی بیشتر اوقات محروم هستند و چون امکان خرید هم برای آنها نیست، میتوان درک کرد که گرسنگی خودش چقدر باعث ایجاد مشکلات رفتاری بین آنها میشود .نه تنها نبود غذای کافی و مناسب؛ بلکه نبود تلوزیون، رادیو، روزنامه و مجله و یا مشغولیتهای دیگر از این دست که میتواند در پر کردن اوقات زندانیان موثر باشد، خود علت دیگری است برای ایجاد مشکلات دیگر».
نمونهی دیگر از وضعیت بند زنان در زندانیهای شهرستانهای ایران، بند نسوان زندان شهرستان مراغه است. تعداد زندانیان زن این بند از تا ١٥ تا ٣٠ نفر متناوب است؛ اما تنها اتاق این بند فقط برای ٧ تا ٨ زندانی ظرفیت دارد. فضای کوچک و بسیار محدود بند زنان شرایط روحی روانی نامناسبی را بر زندانیان این بند حاکم کرده است. همچنین عدم امکانات اولیه همچون نبود سرویس بهداشتی مناسب، محل مناسب جهت استراحت، کیفیت بسیار پایین غذای زندانیان زندان مراغه؛ حبس زندانیان زن این زندان را با مشکلات زیادی مواجه کرده است.
زندان شهرستان مراغه تنها دارای ٢ بند زنانه و مردان است که در آن هیچگونه تفکیک جرمی صورت نگرفته و تمامی زندانیان با هر جرم و پروندهای در کنار هم هستند. همچنین این زندان فاقد هر گونه فضای ورزشی و یا فرهنگی همچون باشگاه و یا کتابخانه است.
زمانی که سخن از زنان زندانی به میان میآید؛ برآورده شدن نیازهای خاص زنان نیز باید در نظر گرفته شود. بهداشت امری است که برای همه، چه زن و چه مرد ضروری است؛ اما از آن جایی که زنان دچار عادت ماهانه میشوند و این امری طبیعی است که امکان جلوگیری از آن نیز وجود ندارد؛ بهداشت زنان مسالهی مهمی تلقی میشود که گویی در زندانهایی با سرویسهای بهداشتی و حمام نامناسب و ناکافی، این امر ضروری نادیده انگاشته میشود. همچنین بیماریهای عفونی نظیر عفونت مجاری ادرار که زنان به مراتب بیشتر از مردان به آن مبتلا میشوند، اگر به صورت مزمن در بدن باقی بماند به بیماریهای خطرناکتری نیز منجر میشود.
شرایط سخت زندانها در سطح کشور در حالی بیشتر خودنمایی میکند که تعداد زیادی از این زنان را مادرانی تشکیل میدهند که مجبورند از کودکان خردسال خود در همین بندها با شرایط بهداشتی نامناسب نگهداری کنند. آینده فرزندان زنان زندانی که با آنها در زندان زندگی میکنند و از آنها به عنوان «کودکان زندان» یاد می شود، میتواند تبعات ناخوشایندی داشته باشد.
به گزارش وبسایت مهرخانه، مطالعهای که سال 1382 در رابطه با کودکان زنان زندانی انجام شده بود نشان داد 33 درصد کودکان زندان دارای مشکلات روانی بودند و آثاری از مشکلات گفتاری نیز در میان آنها مشاهده شد. یکسوم این کودکان نیز از اختلالات روانی از خفیف تا شدید رنج میبردند. بیماریهای عفونی مانند عفونت ادراری نیز در میان کودکان زندان شایع بود و در 13 درصد از آنها علایمی از کودکآزاری مشاهده میشد.
طبق گزارشی که انجمن دفاع از حقوق زندانیان در سال 86 منتشر کرد، علیرغم آییننامه سازمان زندانها مبنی بر مجاز بودن باقی ماندن کودکان در زندان تا 2 سالگی، بسیاری از کودکان زندان تا 6 سالگی به همراه مادران خود در زندان میمانند و طی این سالها از حداقل حقوق خود نیز محروم میشوند و اینها همه تبعات زندانهای غیراستاندارد و عدم توجه به موقعیت زنان زندانی در زندانهای سراسر کشور است.