حق حیات، حقی است که به محض بسته شدن نطفه در رحم یک زن برای انسان به وجود میآید و از حقوقی است که تمامی انسانها مستحق آن هستند. ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر عنوان میکند که هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.
همچنین ماده پنجم اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح میکند که هیچکس نباید مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرار گیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی شود. اما اعدام و مجازات مرگ، اتفاقی است که هر روزه در گوشه و کنار ایران از سوی حکومت صورت میگیرد. محروم کردن عامدانه حق حیات، از افراطیترین اشکال اعمال قدرت دولت بر فرد است. آمارها نشان میدهد که در ماههای اخیر، روزانه سه اعدام در ایران صورت میگیرد و بیشترین قربانیان این مجازات افرادی دارای جرایم مربوط به مواد مخدر هستند. بزهکاری، جرم و جنایت و اعتیاد از عواملی هستند که میتوانند افراد را تا سرحد اعدام پیش ببرند، اما در این میان مسالهای که باید به آن توجه شود جامعهای است با بحران اقتصادی و فساد حاکمیت و قوانین تبعیض آمیز که خود عواملی هستند برای شیوع جرم و جنایت در جامعه.
همانطور که طی سالیان اخیر مشاهده کردهایم، مجازات اعدام، مجازاتی پیشگیرانه نبوده است. با وجود آمار بالای اعدام در ایران، همچنان هستند افرادی که دست به جرم و جنایت میزنند و یا درگیر جرایم مربوط به مواد مخدر هستند. به این معنی که افزایش و یا کاهش بزهکاری، ارتباطی با اجرای مجازات اعدام ندارد. این مساله خود گواه آن است که مجازات مرگ در نظام قضایی مدرن هیچ جایگاهی ندارد چرا که کاربرد بازدارندهای در آن موجود نیست و تنها مسالهای که با اجرای حکم اعدام صورت میگیرد، نقض حقوق بشر است.
همین امر باعث شده است تا سازمانهای بینالمللی مدافع حقوق بشر و فعالان حقوق بشر، دست به اعتراض به صدور و اجرای چنین حکمی بزنند و دلایل خود برای مخالف با مجازات مرگ را اعلام کنند و از کشورهایی که مجازات مرگ همچنان در نظام قضاییشان وجود دارد، بخواهند که هر چه سریعتر قوانین خود را اصلاح و صدور و اجرای این حکم را لغو کنند.
چرا با اعدام مخالفیم؟
از دنا دادبه، حقوقدان در مورد مخالفتاش با اعدام پرسیدیم:
اعدام مجازاتی غیرقابل بازگشت است. به عبارت دیگر اگر یک دادرسی ناعادلانه منجر به صدور حکم اعدام شده باشد، امکان تصحیح آن وجود ندارد و این نقض آشکار و اساسی حقوقبشر است.
از دیدگاه حقوق بشر، علاوه بر اینکه مجازات اعدام مجازاتی غیرانسانی، خشن و تحقیرآمیز است، خطر اعدام افراد بیگناه یکی از دلایل اصلی تعلیق یا لغو مجازات اعدام در جهان است. در کشورهایی که مجازات حبس ابد یا طولانی مدت را به جای اعدام برگزیدهاند، وکیل و یا اطرافیان مجرم دلایل جدیدی به نفع متهم یافته و با اعاده دادرسی، سرنوشت پرونده مختومه را تغییر دادهاند. این در حالی است که با اجرای حکم اعدام حتی با یافتن ادله جدید، نمیتوان جان فرد را نجات داد.
از منظر جرمشناسی نیز جالب است بدانیم دلیل دیگر اینکه کشورهای طرفدار مجازات اعدام، مانند ایران، عنوان میکنند این است که مجازات اعدام، آمار جرم و جنایت را کاهش میدهد. در حالی که آمار رو به افزایش و تصاعدی جرم و بزه در جامعهای مانند ایران نشاندهنده این است که مجازات اعدام نتوانسته ابزار مناسبی برای پیشگیری از جرم باشد.
از منظر روانشناسی یکی از نکات مهمی که روانشناسان به آن اشاره میکنند این است که رنج و درد جسمانی که در زمان عمل "کشتن" به شخصی وارد میشود قابل اندازهگیری نیست، همچنین رنج و درد روانی برای فردی که در انتظار مرگ است نیز نمیتواند قابل شناسایی باشد. این که حکم اعدام شش دقیقه پس از پایان دادگاه انجام شود و یا شش هفته پس از یک دادگاه طولانی و یا 16 سال پس از یک روند طولانیتر، در هر کدام از این موارد مجرم در انتظار اعدام به درجات متفاوت، تحت شکنجه و آزار روحی قرار گرفته است.
از سوی دیگر اگر مقررات امروز به گونهای است که دادگاه، خانه کسی که آتشی برپا کرده است را نمیسوزاند، کسی را که مرتکب تجاوز شده است مورد تجاوز قرار نمیدهد و کسی را که شکنجه کرده است شکنجه نمیکند، به این دلیل نیست که قانونگزار جنایت را تحمل کرده است. اتفاقا به این دلیل است که جوامع فهمیدهاند باید بنای خود را بر پایه ارزشهایی متفاوت از کسانی که آنها را محکوم میکنند، بگذارند و مرتکب جنایات آنها نشوند. اعدام از آنجایی که خود نوعی قتل محسوب میشود، نمیتواند به عنوان محکومیت قتل دیگری به کار رود. چنین عملی توسط حکومت، قرینهای است از تمایل یک جنایتکار برای اعمال خشونت فیزیکی برعلیه یک قربانی.
رویا کاشفی فعال حقوق بشر، فعال حقوق زنان و سرپرست کمیته حقوق بشر در انجمن پژوهشگران ایران چنین میگوید:
نمیتوان مدافع حقوق بشر بود و از حق حیات دفاع نکرد. نمیتوان با خشونت در جامعه مقابله کرد و از اعدام دفاع کرد. میگوییم "حق حیات بنیادیترین و اصلیترین حق است". میگویند پس حق حیات قربانی چه میشود؟ جرمی رخ داده و مجرم باید هزینهاش را بر اساس "قانون" و "عدالت" بپردازد. اعدام او ارزانتر از زندانی نگاه داشتن اوست. با اعدام او افکار عمومی ارضا میشود. با اعدام او دیگران سختتر به ارتکاب جرم دست میزنند. اعدام مجازات بازدارنده است. باید با مجرمین با جدیت و قاطعیت برخورد کرد. حرفهای دایرهواری که همه ما با آن آشنا هستیم.
دراین بحث به نظر من کلیدیترین کلمات "عدالت" و "قانون" هستند. آیا با اعدام مجرمی عدالت اجرا خواهد شد؟ باید پایه و اساس قانونی که با صدور حکم اعدام معتقد است عدالت اجرا خواهد شد بررسی شود. پیشرفت جهان، قوانین بینالمللی بشردوستانه، پیماننامهها و معاهدات بین المللی همه صحبت از لغو اعدام میکنند و در صورت پافشاری بر حفظ مجازات مرگ در قوانین کشورها، آنرا فقط برای شنیعترین جنایات قابل اجرا میشناسند. قوانین در ایران ما، بر اساس شرع اسلام و موازین اسلامی است. بر اساس قانون مجازات اسلامی افرادی که باور و یا عقیدهای جز باور و عقیده مجاز دارند را میتوان اعدام کرد، افرادی که با مواد مخدر سر و کار دارند را میتوان اعدام کرد، اطفالی که مرتکب جرم میشوند را میتوان اعدام کرد. در ایران ما، هزاران نفر ظرف چند روز بالای چوبه دار میروند چون باوری دیگر داشتند. بر اساس فتوا، دگراندیشان به فجیعترین وضع تکه تکه میشوند و ما نام قتلهای زنجیرهای بر آن میگذاریم؛ مادر و پسر با هم به جرم مواد مخدر اعدام میشوند و ...
کدام یک از ما حاضر است که 9 بار طناب دار به گردناش آویزان شود و دوباره به سلول برگردانده شود؟ شرایط نگهداری زندانیان محکوم به مرگ چه؟ آیا با هزاران هزار اعدام، دگراندیشی از بین رفته است و یا باور کسی عوض شده است؟ آیا با اعدام مجرمین مواد مخدر، درصد اعتیاد و قاچاق پایین آمده است؟ آیا تعداد قتل در مملکت کم شده است؟ آیا اختلاس و دزدیهای نجومی از بین رفتهاند؟ عدالت کجاست؟
فرصت کم است و بحث و استدلال فراوان. من با مجازات مرگ به هر دلیلی مخالفام. معتقد هستم که در هیچ کجای دنیا مجازات مرگ بازدارنده نبوده و در اصل تحقیقات حتی عکس آنرا ثابت کرده است. به نظر من در سیستم عدالت قضایی که برای ساختن آینده سالم جامعه خود تلاش میکند، مجازات مرگ جایی ندارد و فقط فرهنگ انتقام و دلم خنک شد را ترویج میکند. اعدام بس است!
جان-پدر اگنس، مدیر سازمان عفو بینالملل در نروژ در مورد مخالفتاش با اعدام چنین میگوید:
فعالیت من در مورد مخالفت و لغو مجازات اعدام در جهان از زمانی آغاز شد که در جریان خبری از ایالات متحده آمریکا در مورد صدور و اجرای اشتباهی حکم اعدام قرار گرفتم. افراد محکوم شده به اعدام، مرتکب هیچ جرم و جنایتی نشده بودند. از آن زمان به بعد به تحقیق و بررسی در زمینه مجازات علاقمند شدم. همین مساله مرا به اندیشیدن در مورد اینکه آیا مجازات مرگ، مجازاتی عادلانه است یا خیر واداشت. آیا میشود از حکومتی دفاع کرد که مجازات اعدام و مرگ را به عنوان مجازات در برابر جرم و جنایت به کار میگیرد؟
به سرعت به این نتیجه رسیدم که پاسخ؛ خیر است. جامعهای که یک قاتل را به مجازات مرگ محکوم میکند، شان خودش را تا سطح قاتل شدن، پایین میبرد. کشتن فرد دیگری در صورتی که در رابطه با دفاع شخصی از جان است و یا کشتن برای نجات دادن جان یک نفر یا افراد مختلف، امری قابل درک و پذیرش است. اما کشتن یک فرد با خونسردی هرچه تمامتر به عنوان انتقام به خاطر جرم و جنایتی که آن فرد انجام داده است، کاملا غیر قابل درک و غیر قابل قبول است.
علاوه بر اینها، زمانی که من متوجه چگونگی اجرای حکم اعدام در آمریکا و دیگر کشورهای قائل به مجازات اعدام شدم، دریافتم که این امر تنها یک قتل ساده نیست؛ بلکه خود شکنجهای است که فرد محکوم شده به اعدام متحمل میشود.
بر همین اساس، بعدتر که مطالعاتم در زمینه کشورهایی چون ایران، عربستان سعودی و چین بیشتر شد، کاملا متقاعد شدم که مجازات مرگ، خود یک جرم و جنایت است و نمیتوان از آن به عنوان مجازات استفاده کرد.
اینا تین، فعال حقوق بشر و از اعضای فعال سازمان عفو بینالملل در نروژ که تحقیقات زیادی در زمینه اعدام در کشورهای مختلف انجام داده؛ معتقد است:
تمام افراد روی زمین، به واسطه فضیلتهای انسانیشان دارای مجموعهای از حقوق مسلم هستند. این حقوق از جمله حقوقی نیستند که انسان باید با تلاش خودش را مستحق آن کند و یا فرد دیگری با تصمیمگیری بتواند آنرا از افراد دریغ کند. این حقوق جوهره اعلامیه جهانی حقوق بشر است که پس از جنایات جنگ جهانی دوم، به وجود آمد. حق حیات، یکی از مفاد مهم حقوق بشر است که در ماده سوم و پنجم اعلامیه جهانی حقوق بشر به آن اشاره شده است.
مخالفت بنیادی من با مجازات مرگ بر این اساس است که به عقیده من دولتها موظف به احترام گذاشتن به حقوق بشر هستند. بر همین اساس، دولتها نمیتوانند افراد را به مجازاتهایی محکوم کنند که بیرحمانه و غیرانسانی است. دولتها نمیتوانند در جایگاهی قرار گیرند که در مورد زندگی افراد تصمیمگیری کنند. علاوه بر این باید ذکر کنم که مجازات مرگ در بیشتر کشورها به عنوان یک ابزار سیاسی برای ترساندن مردم به کار گرفته میشود.
در بسیاری از کشورها افراد به مجازات مرگ محکوم میشوند برای اینکه یا حکومت در پی حذف مستقیم فرد با اندیشه متفاوت است و یا اینکه حکومت در پی انتقال پیام به صورت غیرمستقیم مبنی بر خطرناک بودن معترض شدن است. به بیان سادهتر صدور حکم اعدام توسط دولتها جهت ترساندن مردمی صورت میگیرد که اندیشه، مذهب و یا رفتار متفاوتی با حکومت دارند.