کشورهای عضو سازمان ملل متحد در ۱۹۹۲ اعلامیه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای ملی یا قومی، دینی و زبانی را به اتفاق آرا تصویب کردند. این اعلامیه ضابطههای ضروری برای تضمین حقوق اشخاص متعلق به اقلیتها را تعیین کرده و مرجعی کلیدی برای کار سازمان ملل متحد است. بر اساس این اعلامیه، اشخاص متعلق به گروههای اقلیت «حق دارند به گونهای موثر در زندگی فرهنگی، دینی، اجتماعی، اقتصادی و عمومی مشارکت کنند»، «حق دارند به طور کامل در همه مسایل اجتماع شرکت کنند» و «انجمنهای خود را تشکیل دهند و حفظ کنند.» این اعلامیه تاکید میکند که اقلیتها برای حفظ و ادامه زندگی فرهنگی یا دینی خود میتوانند انجمنها، باشگاهها یا مراکز فرهنگی، از جمله نهادهای آموزشی یا دینی تشکیل دهند و تاسیس کنند.
در ایران هم حق تشکیل انجمن اقلیتهای دینی به رسمیت شناخته شده است اما تنها برای برخی از این گروهها. اصل ۱۲ قانون اساسی ایران «اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری» را به عنوان دین رسمی کشور معرفی کرد و به اینکه دیگر مذهبهای اسلامی همچون حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، و زیدی میتوانند مطابق فقه خود عمل کنند بسنده شد.
اصل سیزدهم قانون اساسی ایران هم اقلیتها را اینگونه تعریف کرده است: «ایرانیان زرتشتی، کلیمی، مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آئین خود عمل می کنند.» این به معنای آن است که اقلیتهای خارج از این سه دین، امکان تشکیل انجمن و گروه نخواهند داشت؛ به ویژه بهاییان به عنوان بزرگترین جامعه دینی در ایران پس از مسلمانان از حق تشیل هرگونه انجمن و گروهی محروماند.
اصول ۱۲ و ۱۳ قانون اساسی همه باورها را به استثنای مذهب اکثریت شیعه غیررسمی میداند و در عمل حق برخورداری از پرستشگاه مذهبی و برگزاری آیینهای مذهبی و تبلیغ مسالمت آمیز را از پیروان سایر مذاهب و آیین ها را به کلی سلب میکند. به همین دلیل است که در سایه این عدم رسمیت، امکان تخریب تمامی اماکن مورد احترام آیین بهائیت، برخی از مکانهای مقدس زرتشتیان، تخریب حسینه دروایش نعمت اللهی گنابادی در قم فراهم شده و برای احداث مسجد برای اهل تسنن در تهران و سایر شهرستانها مجوز صادر نمیشود.
بر اساس گزارشهای موجود، اقلیتهای دینی در ایران ۶۰ انجمن دارند. حق تشکیل انجمن اقلیتهای دینی، بر اساس اصل ۱۳ قانون اساسی، عبارتاست از ایجاد تشکیلاتی مرکب از اعضای داوطلب همان اقلیت دینی که هدف آن حل مشکلات و بررسی مسائل دینی، فرهنگی، اجتماعی و رفاهی ویژه آن اقلیت باشد.»
بر این اساس قانون «فعالیت احزاب، جمعیتهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده» در ماده ۳۷ میگوید که متقاضیان تشکیل انجمن اقلیتهای دینی موضوع اصل ۱۳ قانون اساسی باید همگی از اعضای یک اقلیت شناخته شده باشند.
بر اساس ماده ۳۸ این قانون، در مرامنامه تشکیل انجمن باید اهداف کاملا مشخص و در برگیرنده حل مشکلات و مسائل دینی فرهنگی، اجتماعی و رفاهی ویژه آن اقلیت باشد.
تبصره این ماده مشخص میکند که منظور از مسائل دینی چیست. این مسایل عبارتند از برگزاری مراسم مذهبی عادی، برگزاری جشنها و اعیاد و مراسم سوگواری مذهبی، برگزاری سخنرانیها یا سمینارهای تبلیغی، نشر کتب و مقالات و مجلات مذهبی، دعوت از مبلغین مذهبی سایر کشورها و تعمیر معابد و امکنه مقدسه.
تبصره ۲ این قانون هم به تعیین مسایل فرهنگی قابل طرح در این انجمنها میپردازد که بر اساس آن، بررسی مسائل فرهنگی شامل نشر زبان خاص مربوط به خود از طریق تشکیل کلاسهای خصوصی و نشریه، ایجاد مدارس و سایر مؤسسات فرهنگی مانند چاپخانه، زبانکده و هنرکده است.
علاوه بر اینها، این انجمنها میتوانند به فعالیتهایی بپردازند که جنبه اجتماعی دارد و شامل کارهای است مثل ایجاد صندوق و مؤسسات خیریه، ایجاد مراکز درمانی، ایجاد تعاونیهای تولید و توزیع، ایجاد مهد کودک و مراکز نگهداری سالمندان، ایجاد باشگاههای ورزشی و تفریحات سالم
و برگزاری مراسم و اعیاد قومی و انجام گردشهای علمی، تفریحی و مذهبی.
ماده ۳۹ این قانون هم تاکید میکند که کلیه موارد مطرح شده در ماده ۳۸ یعنی انجام فعالیتهای مذهبی، اجتماعی و فرهنگی و تبصرههای ذیل آن، نباید ناقض قوانین و مقررات مملکتی باشد و تشخیص انطباق یا عدم آن، به عهده کمیسیون ماده ۱۰ قانون احزاب است.
اساسنامه انجمن اقلیتهای دینی علاوه بر شرایط قید شده در تبصره ۳ ماده ۳ آییننامه اجرایی قانون احزاب، باید در برگیرنده رابطه انجمن با سایر اقلیتهای دینی، رابطه انجمن با همکیشان سایر کشورها، رابطه انجمن با همکیشان خارجی مقیم ایران، رابطه انجمن با همکیشان ایرانی مقیم خارج باشد.
مروری بر فعالیتهای انجمنهای متعلق به اقلیتهای دینی در ایران، نشان میدهد که اغلب این انجمنها برای سازش با فضای سیاستزده و بسته ایران، به انجمنها و گروههایی محدود به خود تبدیل شدهاند و نقش و اثر آنها هم به دایره معتقدان و اعضا محدود است و بیشترین گروههای تشکیل شده متعلق به مسیحیان است.
به عنوان مثال در حوزه شورای خلیفهگری ارامنه تهران، ۲۵ انجمن و باشگاه در زمینههای مختلف فرهنگی، امور خیریه و ورزش فعالیت میکنند. این انجمنها و باشگاهها عمدتاً تحت پوشش شورای خلیفهگری هستند و با آن همکاری نزدیک دارند. این انجمن ها مانند انجمن خیریه بانوان ارامنه تهران، انجمن چهارمحال، انجمن فرهنگی ارامنه نائیری، انجمن جامعه فارغالتحصیلان ارامنه دانشگاههای ایران، انجمن اجتماعی فرهنگی ارامنه ایران و سازمان فرهنگی آرارات تنها به برگزاری برنامهها و جشنهایی برای اعضای خود میپردازند یا کارهای خیریه مثل تشکیل بازارچه، مراقبت از سالمندان و نظایر ان انجام میدهند.
انجمن «زن ارمنی» (هایگین)، باشگاه «سردارآباد» و انجمنهای شعرا و نویسندگان ارمنی، انجمنهای معلمان، پزشکان، معماران، «وان واسپوراگان»، «انجمن زنان دوستدار کلیسا»، «جامعه صنعتگران ارمنی ایران» و... نیز تنها برای اعضای خود فعالیت میکنند.
انجمن آشوریهای تهران حدود ۸۵ سال پیش، تأسیسشده و متولی امور فرهنگی، اجتماعی، ورزشی، آموزشی آشوریهای تهران است. در حال حاضر، حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر آشوری در ایران زندگی میکنند که امور فرهنگی و اجتماعیشان در این انجمن و از طریق زیرمجموعههایی مانند کمیته بانوان، کانون ملی فرهنگی جوانان، گروه همسرایان، روابط عمومی، واحد مهندسان، خیریه، واحد هنری و کمیته بین کلیسایی انجام میشود.
چنین شرایطی در مورد انجمنهای زدتشتیان ایران هم وجود دارد: انجمنهایی که اغلب در مناطق محل زندگی زرتشتیان تشکیل شده و به فعالیت های عمومی اجتماعی یا برگزایر مراسم و جشنهای ملی و مذهبی مشغول هستند.
اما آیا امکان تشکیل هیچگونه گروه و انجمنی برای گروههایی غیر از مسیحیان و کلیمیان و زرتشتیان ایران وجود دارد؟
اهل سنت با اینکه مسلمانند اما در سالهای پس از انقلاب در ایران، همواره از نظر تبلیغی و آموزشی تحت فشار و محدودیت بودهاند و فعالیتهای آنها از نظر گروهی تحت فشارهای امنیتی بوده است. گفتارها و نوشتههای آنان با اعمال سانسور مضاعف مواجه شده و بارها مساجد و محافل دینی آنها ویران یا بسته شده و حتی مراسم خاص مذهبی آنها مانند نمازهای جمعه و جماعت و عیدهای قربان و فطر جز در چهارچوب سیاست های مشخص و مقرر و حکومتی مجاز نیست.
در مورد بزرگترین گروه مذهبی پس از مسلمانان که پروان آیین بهاییت هستند نیز، این پاسخ منفی است. جمهوری اسلامی این آیین را ضاله میداند و با تشکیل هرگونه گروه و جمعی که متشکل از پروان این آیین باشد برخورد میکند. مشهورترین برخورد دستگیری گروهی از بهاییان ایران در سال ۲۰۰۸ است. روز چهارشنبه ۱۴ مه ۲۰۰۸ شش نفر از گروه یاران که به امور جامعه بهاییان در ایران رسیدگی میکنند بازداشت شدند. این اتفاق در ادامه دستگیری مهوش ثابت یکی دیگر از یاران ایران، گروه جایگزین محفل ملی ایران پس از تعطیلی نظام اداری بهائی به دستور حکومت جمهوری اسلامی ایران، در اسفند ماه ۱۳۸۶ صورت گرفت.
گروههای دیگری مانند اهالی فرقههای دینی برآمده از اسلام، دارویش و یارسان (اهل حق)، بهائی، صابئین، پیروان آئین هندو یا بودایی بر اساس قانون اساسی، حتی حق اجرای مناسک دینی، تعلیمات دینی در حوزۀ شخصی نیز داده نشده است و به تبع اولی، امکان رسمی تشکیل گروه و فعالیت ندارند و با برخوردهای امنیتی روبهرو میشوند.
به علاوه، بر اساس قانون تشکیل گروهها، برخی تخلفات میتواند منجر به تعطیلی و برخورد با گروهها شود که از آن جمله میتوان به دریافت هر گونه کمک مالی و تدارکاتی از بیگانگان، نقض وحدت ملی و ارتکاب اعمالی چون طرحریزی برای تجزیه کشور، تلاش برای ایجاد و تشدید اختلاف میان صفوف ملت با استفاده از زمینههای متنوع فرهنگی و مذهبی و نژادی موجود در جامعه ایران، نقض موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی، تبلیغات ضد اسلامی و پخش کتب و نشریات مضره» اشاره کرد. در سایه چنین اتهامهایی، با فعالیت بسیاری از گروهها با اتهام تبلیغ علیه نظام، که در قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات ماده ۵۰۰ آمده، برخورد میشود. به این عنوان که «هر کس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروهها و سازمانهای مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید به حبس از سه ماه تا یک سال محکوم خواهد شد» و از آنجا که کلیت نظام سیاسی ایران بر اساس باور مذهبی شیعه است، هر نوع فعالیت تبلیغی سایر ادیان و مذاهب نفی مذهب تشیع تلقی میشود، بنابراین فعالیت تبلیغی علیه نظام و جرم محسوب میشود و این موضوع به ویژه در پروندههای مربوط به زندانیان عقیدتی نظیر بهاییان، دراویش، نوکیشان مسیحی، یارسان و اهل تسنن دیده میشود.