میلاد پورعیسی/ تحریریه مجله حقوق ما:
حسن فرشتیان، حقوقدان و پژوهشگر دینی، معتقد است که بیشتر از رویکرد اسلام به سنّت مهریه، این نگاهِ قانون مدنی جمهوری اسلامی است که در عمل آن را به پدیدهای سوالبرانگیز تبدیل کرده است.
به عقیده این حقوقدان، مهریه یک پدیده تاریخی و فرهنگی است که در دورهها و جوامع مختلف هم، فلسفههایی به آن بار شده است.
حسن فرشتیان اگر چه قبول دارد که سنّت مهریه زاییده جامعهای است که در آن نابرابری جنسیتی موج میزند، از سوی دیگر فکر میکند با تغییر نگاه جامعه و قانون مدنی، میتوان آن را به نماد محبت همسران تبدیل کرد.
این مطلب در شماره ۸۱ مجله حقوق ما منتشر شده است. برای خواندن فایل پیدیاف مجله، اینجا را کلیک کنید
متن گفتوگوی مجله 'حقوق ما' را با حسن فرشتیان در ذیل میخوانید.
دیدگاههای متفاوتی درباره فلسفه مهریه در شرع اسلام مطرح شده است. هدف از سنّت مهریه در شرع اسلام چیست؟
مهریه در طول تاریخ کارکردهای مختلفی داشته است. در برهههای مختلف تاریخی، کارکردهای اقتصادی و کارکردهای عاطفی به عنوان اهدای هدیه به شریک زندگی، بر سنّت مهریه بار شده است. به ویژه در جوامع شرقی مثل ما که معمولاً این مرد است که هدیه میدهد و زن معمولاً گیرنده آن است، کارکرد عاطفی آن بیشتر جا افتاده است.
این البته حتماً از نابرابری جنسیتی میان زن و مرد و در فرهنگ شرقی و ایرانی هم ریشه گرفته است. چنان که در فرهنگ غربی، همزمان با تلاشها و اقدامات برای دستیابی به برابری جنسیتی، پرداختهای مالی و البته هدیه دادن ها، بیشتر دو طرفه شده است.
اگر ما ادعا کنیم که مهریه برای پرداخت اجرت لذت جنسی است، به همان اندازه هم باید دیگر پرداختهایی که یک مرد برای همسر خود در فرهنگ شرقی میکند، مثل انواع هدایایی که تهیه میکند یا دیگر مخارج زندگی که از سوی مرد پرداخت میشود را باید در همین قالب تفسیر کنیم و آنها را نیز به عنوان خرید کالای جنسی بنامیم. در حالی که بخشی از فلسفه مهریه، ابراز محبت مرد به زن بوده است.
امّا در مورد کارکرد اقتصادی مهریه نیز باید ملاحظاتی را در نظر بگیریم. در دوران صدر اسلام، وقتی زوجین به خانه خود میرفتند، چون زندگی و حتی خانه خود را از نقطه صفر بنا میکردند و هیچگونه تضمینی برای تامین آینده زوجه وجود نداشت، مهریه حکم تأمین آینده و پشتوانه اقتصادی زن را داشت.
به ویژه در شرایطی که مهریه بعد از مرگ مرد، از ارث او پرداخت می شد، این جنبه اقتصادی مهریه، خود را بیشتر نمایان میکرد.
کارکرد دیگری که بعدها مهریه پیدا کرد، کارکرد ایجاد تعادل در اقتدار زوجین در زندگی بود. یعنی در حالی که مرد، از حق طلاق برخوردار بود، زن هم اهرم فشار درخواست مهریه برای دفاع از حق خودش را در دست داشت.
مرد مجبور بود برای گرفتن رضایت زن در طلاق، یا تمام مهریه زن را بپردازد یا او را قانع کند که همه یا بخشی از آن را ببخشد. با این کار، زن هم به طرف صاحب حق و اقتدار در رابطه زوجین تبدیل میشد که مرد هر وقت خواست نمیتوانست او را ترک کند.
البته این که امروز در ایران گفته میشود حتی در صورتی که زن مهریه خود را بخشید، باز شرعاً حق طلاق ندارد، کاملاً غیر منطقی به نظر میرسد و با مبانی شرعی منطبق نیست.
یعنی همان طور که شرع به مرد اجازه میدهد، فی البداهه همسر خود را طلاق دهد، زن نیز باید از چنین حقی برخوردار باشد که با بخشش قسمتی یا همه مهریه خود طلاق بگیرد. اصل فلسفه تشریع طلاق خلعی یا مباراتی در شریعت اسلامی نیز همین است. در طلاق خلعی، زنی که از زندگی ناراضی است مهریهاش را میبخشد و طلاق میگیرد. در طلاق مباراتی، زن و مرد هر دو از زندگی ناراضی هستند، بخشی از مهریه را زن میبخشد و طلاق جاری میشود.
در حالی که در قوانین شرعی اسلام، نفقه به عنوان تأمین هزینه جاری زندگی زن وجود دارد، کدام یک از فلسفههای عاطفی و اقتصادی در مورد مهریه صادق است؟ آیا از نظر شما همان طور که نفقه جنبه اقتصادی دارد، مهریه هم چنین کارکردی دارد یا صرفاً یک هدیه از جانب مرد است؟
مهریه بیشتر هدیه مرد است که هنگام خواستگاری به پاس موافقت زن برای زندگی مشترک به او وعده داده میشود. این که میگویم وعده داده میشود، برای این است که در عرف کنونی ما، معمولاً زنان، مهریه را در لحظه ازدواج یا در جریان زندگی از همسران خود نمیخواهند و تنها در زمان طلاق یا وقتی مرد فوت کرد، مطالبه میکنند.
حتی در بعضی فرهنگها مثل عربهای آفریقایی، مهریه را در لحظه ازدواج به عنوان سپاسگزاری از مادر همسر، به او میپردازند. حتی در فرهنگ ما هم یکی دیگر از اسامی مهریه، «شیربها» است. یعنی مهریه به معنای قدردانی از مادر زن، برای بزرگ کردن و شیر دادن، به او پرداخت میشود.
این البته مورد قبول اسلام نیست. همچنان که در برخی فرهنگها هم، پدر زن، مهریه را هنگام ازدواج به مثابه قیمتی برای فروش «کالا» دریافت میکند که این هم مورد قبول شرع اسلام نیست.
عرض کردم که کارکردهای عرفی زیادی به سنت مهریه بار شده است. حتی در جوامع کشاورزی که زنان، نیروی کار پدران خود به حساب میآمدند، مرد در هنگام خواستگاری، برای جبران از دست رفتن این «نیروی کار»، مبلغی را به پدر همسر خود میپردازد.
همان طور که گفتید، مهریه در برخی شرایط اجتماعییی به عنوان سنت و البته قانون شرعی مطرح شده که زن و مرد در آن، از حقوق برابر برخوردار نیستند. آیا قبول دارید که این قانون شرعی میتواند تقویت کننده نابرابری جنسیتی هم باشد؟ از این نظر که برخی اعتقاد دارند، پرداخت مهریه باعث شده جامعه و مردان، زن را از بسیاری حقوق دیگر او از جمله حق کار کردن محروم کنند.
در سوال شما دو نکته هست. این که مهریه محصول جامعه نابرابر جنسیتی است، بله! من هم قبول دارم که این قانون هم نشانه نابرابری جنسیتی است و هم تفاوت میان دو جنس.
در مورد تفاوت جنسیتی، باید گفت زن روحیهای عاطفی و مادرانهتر دارد و مرد روحیهای کودکانهتر. این به نابرابری جنسیتی مربوط نیست و نشانه تفاوت جنسی است. این تفاوت، یک امر دائمی است.
امّا در مورد نابرابری جنسیتی، بله! این وجود داشته است و در تشریع مهریه نیز موثر بوده است. اگر فرضاً در طول تاریخ، زنان قدرت مسلط اقتصادی را در دست داشتند، شاید زنان موظف میشدند که مهریه بپردازند و مردان بودند که مهریه دریافت میکردند.
امّا این که آیا مهریه تقویت کننده نابرابری جنسیتی است؟ پاسخ منفی است. هنگامی که در جامعه شرایط نابرابری وجود دارد، این دسته از قوانین حمایتی، حامی بخش ضعیفتر برای گذر از آن شرایط نابرابر است، نه این که مقوم آن شرایط باشد. مثل پرداخت یارانه به کمدرآمدها است؛ این مقوم نابرابری نیست بلکه حمایت از ضعیفترها برای گذر از شرایط نابرابر است.
برای نمونه قوانینی که در عصر بردهداری برای محدود کردن این امر غیر انسانی در نظر گرفته میشد، نه تقویت کننده بردهداری، که راههایی برای عبور از این اخلاق مذموم بودند.
این که در جامعه امروز، نوع پرداخت قانون مدنی به مهریه چه تبعاتی برای زنان داشته امر دیگری است. ببینید...
قبل از این که به نگاه قانون مدنی ایران به موضوع مهریه بپردازیم، اجازه دهید در بحث قبلی توضیح بدهم، برخی بر این اعتقاد هستند که در جامعه امروز، بسیاری از حقوق زنان، از جمله حقوق اقتصادی و مدنی آنها به بهانه پرداخت مهریه از سوی مردان نادیده گرفته میشود. گفته میشود وقتی مرد تأمینکننده معیشت زن است، دیگر نیازی به کار و حتی تحصیل و ورود زنان به حوزه مشارکت سیاسی احساس نمیشود. از این نظر گفتم که مهریه میتواند نوعی تقویت کننده نابرابری جنسیتی هم باشد.
از این دیدگاه کاملاً حق با شماست. امّا این بحث بیشتر به نفقه مربوط است، نه مهریه. بله! به قول شما در جامعه امروز ما اقشار سنتی هستند که میگویند وقتی مرد نفقه زن یا همان هزینه زندگی جاری او را میپردازد، دیگر نیاز نیست که او در عرصه اقتصادی و البته سیاسی جامعه مشارکت داشته باشد. امّا این بحث در مورد مهریه مطرح نمیشود. زیرا در اکثر موارد در طول زندگی مشترک، مهریه به زن پرداخت نمیشود که مرد بگوید چون مهریهات را پرداختم کار نکن و خانه داری کن. بلکه اگر مردی به زنش بگوید کار نکن و خانهداری بکن، به نفقه استناد میکند و میگوید چون خرجیات را میدهم، بنشین و خانه داری بکن.
ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی جمهوری اسلامی، به زن این اجازه را داده که مادامی که مرد مهریه او را نپردازد، مشروط به این که مهریه او به "دِین" تبدیل نشده باشد، در «وظایف زناشویی» خود یا همان رابطه جنسی «تمکین» نکند. آیا این ماده به نظر شما کارکرد عاطفی مهریه که همان هدیه است را زیر سوال نمیبرد؟
کاملاً درست است. در صورتی که ما قائل به هدیهبودن مهریه باشیم، دیگر اجبار برای ارائه آن در برابر وظایف زناشویی، معنا ندارد. وقتی میتوان برای انجام کاری شرط پرداخت هزینهای را در نظر گرفت که ماهیت آن بده بستان، اقتصادی باشد و نه عاطفی. این موضوع به این برمیگردد که در قانون مدنی ایران، مهریه بیشتر به کارکردهای اقتصادی آن متکی است تا کارکردهای عاطفی.
آیا این نگاه با کارکردی که اسلام برای مهریه در نظر گرفته تطابق دارد یا نه؟
مهریه یک قانون تأسیسی اسلامی نیست، بلکه یک نهاد امضایی است. یعنی مبدع آن شرع اسلام نیست؛ بلکه قبل از این دین هم به عنوان یک سنت در جامعه اعراب وجود داشته و بعد وارد اسلام نیز شده است. بنابراین من نمیتوانم پاسخ صریحی در مورد هدف اسلام از وارد کردن مهریه به سنت خود بدهم، زیرا این امور، مرتبط با عرف آن زمان و عادات آن مردم نیز بوده است.
از طرف دیگر همانطور که در مورد مهریه فلسفههای متنوعی هست، برای اصل ازدواج هم کارکردهای متفاوتی وجود دارد. ما نمیتوانیم بگوییم ازدواج، تنها ارضا کننده میل جنسی است؛ چون بسیاری غریزه جنسی خود را در روابط خارج از ازدواج تأمین میکنند.
حتی نمیتوانیم بگوییم هدف ازدواج، تولید نسل به تنهایی است. چون باز میبینیم هستند کسانی که بدون ازدواج، به تولید فرزند میپردازند، یا حتا با ازدواج، نمی خواهند صاحب فرزند بشوند. ازدواج کارکردهای چندگانهای دارد که در طول تاریخ، ثابت نبوده و در جوامع مختلف متغیر بودهاند. در مورد کارکرد مهریه نیز همینگونه است. در مورد پرسش شما در مورد کارکرد اقتصادی مهریه، نمیتوانیم بگوییم دقیقا این فلسفه قطعاً با هدف اسلام سازگار است یا نه.
با توجه به غلبه جنبه امضایی مهریه بر جنبه تاسیسی در سنت اسلامی آیا امکان شرعی حذف قانون مهریه وجود دارد؟
بله! میتوان راهکارهایی را در نظر گرفت که با رعایت مبانی شرعی، مهریه به شکل کنونی حذف یا تعدیل شود، ولی به نظر من حذف این قانون اولویت جامعه ما نیست. حتی اگر قانون مهریه حذف هم بشود، زنان میتوانند در رابطه با همسرانشان، شروط سنگین مالی وضع کنند و کسی هم نمیتواند جلوی آنها را بگیرد.
برای همین است که عرض میکنم جنبه فرهنگی مهریه بر جنبه حقوقی و حتی شرعی آن اولویت دارد.
مردم میتوانند سویههای منفی مهریه خود را با تغییراتی حذف کنند. مثلاً اگر با کمتر کردن میزان مهریهها، جنبه عاطفی آن تسلط پیدا کند، دیگر کسی سراغ حذف قانون مهریه نمیرود. و اگر حق طلاق برای زنان به رسمیت شناخته شود، دیگر زنان نیازی به استفاده از مهریه به عنوان ابزاری برای فشار به شوهر برای طلاق نخواهند داشت.
امّا حتماً امکان حذف و تغییر این قانون به لحاظ شرعی هست. اصولاً شرع اسلام باید همپای تغییر نهادهای اجتماعی پذیرای تحول باشد. نه فقط در مورد مهریه بلکه در مورد نفقه هم به نظر من می توان چنین تغییراتی را همگام با تحولات فرهنگی اعمال کرد.
در حالی که در زمان صدر اسلام، مرد تمکن اقتصادی بیشتری داشت، و او بود که ضامن پرداخت مهریه میشد، حالا و در عصری که زنان همپای مردان به کسب درآمد میپردازند، هیچ اشکالی ندارد که زنان توانمند مالی و اقتصادی، موظف بشوند به شوهران نیازمند و تهیدستشان که به هر دلیلی توان مالی ندارند، نفقه و خرجی بپردازند.