میلاد پورعیسی/تحریریه مجله حقوق ما:
حورا سپهر، کارشناس حقوق، اگر چه با فلسفه مهریه در قانون مدنی ایران، مخالف است ولی میگوید باید در حال حاضر که انواع نابرابریها از جمله نابرابریهای اقتصادی به زنان تحمیل شده، به کمکی که این قانون برای پیشبرد استقلال مالی آنها میکند، توجه کرد.
او مخالف جدی این ایده است که مهریه زن را با حق طلاق مرد در ازدواج برابر بدانیم. چرا که به نظر این حقوقدان اولاً حق طلاق، حقی ذاتی است که باید به دو طرف یک زندگی مشترک تعلق داشته باشد و دوم این که شرایط دریافت مهریه برای زنان به حدی دشوار است که آنها را در عمل از همین حق ناچیز هم تقریباً محروم میکند.
این مطلب در شماره ۸۱ مجله حقوق ما منتشر شده است. برای خواندن فایل پیدیاف مجله، اینجا را کلیک کنید
متن گفتوگو با حورا سپهر:
به نظر شما فلسفه مهریه از نظر اسلام چیست؟
در آیههای متعدد قرآن و احادیت ائمه شیعه، ریشههای مختلفی برای مهریه شمرده شده است. عدهای ازدواج را مانند سایر عقود، عقد معاوضه دانسته و شرط بقای این عقد را مهریه دانستهاند. عدهای آن را صرفاً هدیهای از مرد برای همسر تلقی کردهاند.
بعضی هم می گویند مهریه برای تضمین بقای عقد نکاح تعیین شده است. این وسط ولی نه هدف اسلام از مهریه که نوع تعریف آن در قانون مدنی و آئین نامه های اجرایی است که برای نقد آن اهمیت بیشتری دارد.
یکی از مواردی که نقدهای زیادی به آن وارد شده، ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی است که مهریه را شرط زن برای تمکین درباره رابطه جنسی دانسته است.
تفسیری که آقای دکتر کاتوزیان در مورد این ماده مطرح کرده است، در واقع نوعی "حق حبس" است . به این معنا که اگر زن حتی یک بار در برابر درخواست رابطه جنسی تمکین کرده باشد، دیگر اجازه ندارد که برای برقراری این رابطه از شوهر درخواست مهریه کند. پس تحقق این حق برای زن، امری است که به سختی عملی میشود.
گذشته از این که این ماده به روشنی کسر شأن زن است. چون او را به این مسیر میکشاند که در برابر عمل جنسی خود از مرد مانند یک معامله "ما به ازا" و اجرت دریافت کند.
پس به نظر شما آن چه که در قانون مدنی درباره مهریه آمده بدترین تصویر از سنتّی است که آن را هدیهای از طرف مرد دانسته است؛ درست است؟
همین طور است. در یکی از آیه قرآن آمده که مهریه هدیه زن است و مبادا با بستن تهمت به او، این هدیه را ندهید. جالب است که امروز بعضی از زنان در هنگام طلاق این سوال را دارند که قانون به اصطلاح مدرن جمهوری اسلامی، میتواند آنها را به بهانه تهمت شوهر در مورد "رابطه نامشروع"، از مهریه محروم کند؟
این سوالها برای چه به وجود میآید؟ چون نوع نگاه قانونی مدنی به مهریه، نگاهی از بعد معامله است که البته مرد حق دارد در شرایط مختلف، شرط بقای آن "معامله" را نپردازد.
با این دیدگاه که بعضی از منتقدان مدرن میگویند مهریه در جامعه نابرابر جنسیتی میتواند نقش حمایت مالی از زنان را ایفا کند موافق هستید؟
از نقدهای محتوایی متعددی به این نگاه اگر بگذریم باید ببینیم چقدر در عمل مهریه می تواند حامی مالی زنان بدون پشتوانه باشد؟
من به عنوان کسی که برای زنان این جامعه کارگاه آموزشی "شروط ضمن عقد" برگزار میکنم، هر چند با این سنّت، مشکلات زیادی دارم امّا به کسی گذشت از مهریه را توصیه نمیکنم. چون ما به قول این دوستانی که گفتید در شرایط نابرابری هستیم و باید از کوچکترین مفرها برای بهبود اوضاع زنان استفاده کنیم.
من از همه زنان با تمام سطوح تحصیلی، فرهنگی و مالی انتظار مبارزه برای برابری حقوق زنان و مردان ندارم. همه حق دارند برای حفاظت از امنیت مالی خود، پشتوانهای داشته باشند و برای زنانی که اندوخته شخصی ندارند مهریه میتواند این اندوخته را هر چند جزئی فراهم کند.
امّا یک حقوقدان برابری خواه موظف است، در کنار این که حق زنان تهیدست را برای بهرهمندی از مهریه در نظر میگیرد، همزمان به قوانین و آئین نامههایی که به آنها اجازه نمیدهد وارد بسیاری از مشاغل شوند، یا دستمزدشان را پایین تر از مردان نگه میدارد نیز اعتراض کند.
بدون اعتراض به این قوانین و آئین نامهها، ما به حاکمان پیام میدهیم به شرایط نابرابری که برای زنان ساختید معترض نیستیم. در واقع من در شرایط موجود طرفدار این هستم که مهریه حمایت اقتصادی خود را از زنان بیپشتوانه ادامه دهد، امّا همزمان [باید] بر تغییر رویکردهایی که این وضعیت نابرابر را هم ساخته تأکید کنیم.
با این دیدگاه که مهریه ما به ازای حق طلاق مردان است چقدر موافق هستید؟ گفته میشود، وقتی مرد حق طلاق را به صورت قانونی دارد، مهریه زن در برابر آن حق نوعی تعادل برقرار می کند. نظر شما چیست؟
شاید در حرف بشود چنین ادعایی را مطرح کرد امّا وقتی پروندههای قضایی مربوط به مهریه را مطالعه میکنید میبینید که دریافت مهریه برای زن بسیار دشوارتر از آن چیزی است که برخی فکر میکنند.
دلیل این دشواری هم آئین نامههای اجرایی است که برای قانون مهریه وضع شده و بیشتر آنها در جهت معاف کردن مردان از پرداخت مهریه یا پرداخت آن به شیوهای است که عملاً ارزش مالی خود را تا حد زیادی از دست میدهد.
یکی از مواردی که پیگیری پرونده مهریه را برای زنان دشوار کرده، بالا بردن هزینه دادرسی آن است. قوه قضائیه برای رسیدگی به این دادخواستها مقرر کرده که زنان برای یک میلیون تومان اول هر مهریه ۲۰ هزار تومان، و برای هر یک میلیون تومان بعدی نیز ۱۵ هزار تومان به دادگاه بپردازند.
طبیعی است که بسیاری توان پرداخت این مبالغ را ندارند و به ناچار از دریافت مهریه خود صرفنظر میکنند. هر چند زنان در این مرحله میتوانند درخواست اعسار کنند، ولی باز تشخیص اعسار با دادگاه است و معلوم نیست کدام درخواست پذیرفته و کدام رد میشوند.
قسطبندیهای طولانی مدت مهریه برای مرد، به نحوی که آن مبلغ مهریه بعد از مدتی ارزش مالی خود را تقریباً از دست میدهد نیز بخش دیگر قضیه است. مرد اگر بتواند عدم مناعت مالی خود را برای واگذاری بخش از مال خود به عنوان مبلغ مهریه ثابت کند، دادگاه به او اجازه میدهد هر ماه تنها یک چهارم از حقوق دریافتی خود را به زن بپردازد. با توجه به پایین بودن حقوق ماهیانه بخش بزرگی از مردم، شما تصور کنید یک چهارم از این مبالغ چه پشتوانه مالییی را میتواند برای زن فراهم کند؟
البته مقصر این شرایط به هیچ وجه مردان نیستند. این وضعیت را قانون تبعیضآمیزی به وجود آورده که هر دو طرف یک زندگی زناشویی در آن قربانی هستند؛ هر چند نمی توان انکار کرد که تبعیض علیه زن در این مورد بسیار بیشتر است.
در ضمن، این را هم باید در نظر گرفت که وقتی زنی به هر دلیلی می خواهد از زندگی مشترک خارج شود و مرد با آن مخالف است، زن مجبور است از مهریه خود بگذرد. زنانی هستند که به دلیل نبود پشتوانه مالی و ترس از آینده بعد از طلاق، از آن میگذرند و ناخواسته به زندگی مشترک خود ادامه میدهند.
در این شرایط نمیتوان گفت، مهریه و حق طلاق، دو حق برابر برای زن و مرد است. وقتی میتوان چنین ادعایی کرد که هر دو طرف برای بهرهبرداری از حق خود، آزادی کامل داشته باشند. این بحثها که گفتم به معنای قبول اصل قانون مهریه نیست. قبلاً هم گفتم با این قانون، مشکل مبنایی دارم ولی همین حق محدودی هم که در یک قانون برای زن در نظر گرفته شده، در بسیاری قوانین و آئین نامه های اجرایی دیگر مورد خدشه قرار گرفته است.
از نظر محتوایی هم مهریه یک "ما به ازا" برای حق طلاق مردان نیست. چون حق طلاق یک حق ذاتی برای هر دو طرف است که نمیتوان در برابر چیز دیگری آن را از یک طرف سلب کرد.