فیروزه رمضانزاده / تحریریه مجله حقوق ما:
محیط زیست در قوانین ایران چه جایگاهی دارد؟ آیا قوانین فعلی ایران برای حفاظت از محیط زیست این کشور کافیاند؟ اگر این قوانین، تأثیر بازدارندهای در کاهش تخلفات علیه محیط زیست ندارند و کافی نیستند، چه قوانینی باید به قوانین کنونی اضافه شوند؟ قوانین فعلی در مقام اجرا تا چه اندازه موثر بازدارنده و کارآمد هستند؟ آیا اجرای جدی این قوانین میتواند در حفاظت بهتر از محیط زیست موثر باشد؟
برای بررسی بیشتر موضوع محیط زیست و ارتباط آن با قانون اساسی، مجله 'حقوق ما' این پرسشها را با محمد درویش، دبیر سیاستهای محیط زیست در مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری و عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع، در میان گذاشته است که در ادامه میخوانید.
این مطلب در شماره ۹۹ مجله حقوق ما منتشر شده است. برای دریافت رایگان فایل پیدیاف مجله، کلیک کنید
محمد درویش در مورد ملاحظات زیست محیطی در قانون اساسی جمهوری اسلامی میگوید: «ما در قانون اساسی یک اصل را اختصاصاً داریم: اصل پنجاهم که میگوید حفظ محیط زیست لازمه حیات اجتماعیِ روبهرشد مردم ایران است و وظیفه عمومی است؛ و مهمتر این که اگر کسی اقدام به تخریب غیرقابل جبران محیط زیست کند، مرتکب جرم شده است و حتماً مدعیالعموم باید به این جرم رسیدگی کند. همه مردم میتوانند از این حق قانونیشان برای پیگیری این موضوع استفاده کنند. خب! این اصل قانونی، بسیار مترقیست و در قانون اساسی کمتر کشوری با این صراحت به حفظ محیط زیست به عنوان یکی از اصول اصلی و راهبردی کشور توجه شده است.»
این فعال محیط زیست به ابلاغ منشور حقوق شهروندی از سوی حسن روحانی و پرداختن به حق محیطزیستی شهروندان در یکی از بندهای آن اشاره میکند: «در منشور شهروندی هم که رئیس جمهور منتشر کرده، چهار بند مستقیماً به محیط زیست مرتبط است و اشاره کرده که حفظ و برخورداری از آب، خاک و هوای سالم جزو حقوق همه شهروندانی است که در جمهوری اسلامی ایران زندگی میکنند. در برنامه چشم انداز بیست ساله ایران، افق ۱۴۰۴ هم تأکید شده که یکی از مهمترین هدفها برخورداری از محیط زیست مطلوب است.
همچنین در آن منشور ۱۵ مادهای هم که از سوی رهبری نظام در آستانه برنامه پنج ساله ششم در قالب سیاست های کلی رهبری منتشر شد، برای اولین بار ما اختصاصاً برای محیط زیست ۱۵ فرمان و توصیه از رهبر جمهوری اسلامی داشتیم که تاکید میکند به همه دستگاههای دولتی که باید ملاحظات محیط زیستی، آموزشهای جذاب محیط زیستی، رفتن به سمت محصولات سالم و ارتقای مشارکت مردم در حوزه محیط زیست را مد نظر قرار دهند. در این منشور بسیار مبسوط و بی سابقه به این موضوع پرداخته شده است. جمله معروفی هم از آقای خامنهای نقل شده این است که "در ایران کسی حق ندارد حتی به بهانه ساخت حوزه علمیه یک درخت را قطع کند" در سخنرانی اسفند ماه ۱۳۹۳ ایشان این موضوع را مطرح کردند. بنابراین می بینید مقامات ایران در مناسبتهای مختلف از جمله روز درختکاری، اقدام به کاشت درخت میکنند و توصیه میکنند که محیط زیست را باید حفظ کرد. در مجموع ما قوانین زیادی داریم در حفاظت از محیط زیست که آخرینش هم قانون هوای پاک بود که از تصویب مجلس شورای اسلامی گذشت.»
عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع، با بیان این نکته که در فرهنگ، ادبیات، دین و تاریخ ایران موضوع محیط زیست، موضوع مهمی بوده است، به جملاتی از کوروش در منشور پارسوماش اشاره می کند: «از منشور پارسوماش منقول است که میگوید "به فهم آب رسیدن و گندم را گرامی داشتن، این آیین من است. پس هر که روندهای را بیازارد؛ جهان را آزرده است. او که درختی را بیافکند، بی اجاق خواهد مرد. او که آب را بیالاید، روان خویش را آلوده است." دو هزار و پانصد سال از این پند کوروش می گذرد. یا پیامبر اسلام میگوید "نزد من شکستن شاخه درخت مثل شکستن بال فرشتگان است" یا وحشی بافقی میگوید "ما درخت افکن نهایم آنها گروهی دیگرند / با وجود صد تبر، یک شاخ بیبر نشکنیم.»
به گفته این کنشگر محیط زیست، «با وجود همه اینها، نرخ بیابانزایی در کشور ما بهشدت و به صورت وحشتناکی، نگرانکننده است: بالاترین میزان فرسایش خاک را در جهان داریم، یک دوازدهم کل فرسایش خاک جهان در ایران اتفاق میافتد، نزدیک به ۲۰ میلیون درخت بلوط و بنه و ارژن را در زاگرس را از دست داده ایم و از ۱۳۳۵ تا امروز نیمی از رویشهای جنگلی ارزشمند ما در شمال کشور از بین رفته است. سطح سفرههای زیرزمینی به شدت کاهش پیدا کرده، ما رکورددار فرونشست زمین در کره زمین هستیم به میزان ۵۴ سانتی متر در سال. از نظر آلودگی هوا وضعیت بسیار نگران کنندهای داریم که خسارتهایش دستکم ۸ میلیارد دلار در سال است. این یک پارادوکس (تناقض) جدی است که نشان میدهد بهرغم این که قوانین بسیار خوبی در کشور وجود دارد، بهرغم این که مسئولان کشور پیوسته توصیه میکنند به حفظ محیط زیست، به رغم این که عقبه فرهنگی و ادبی و دینی ما از این موضوع حمایت میکند، اما ما متاسفانه شاهد تخریب وحشتناک محیط زیست و تولید وحشتناک زباله هستیم.»
مجله حقوق ما در ادامه این گفتوگو به این نکته اشاره کرد که آیا قوانین و مقررات، به این دلیل که احتمالا موضوع محیط زیست در باور مردم و مسئولان، جایگاه ویژهای ندارد کارآمد و موثر نبوده و رویکرد عملی برای حفظ محیط زیست نداشته است؟
درویش در تایید این موضوع میگوید: «دقیقا همینطور است، میخواستم به همینجا برسم که اگر ما بحران جدی در محیط زیستمان داریم -که داریم- ربطی به قوانین ندارد، بیشتر به باورهای مسئولان و مردمی ارتباط دارد که در این سرزمین زندگی میکنند و در نزد باورهای مردم و مسئولینی که در این سرزمین زندگی می کنند تولرانس دریاچه ارومیه یا رودخانه کارون یا بختگان کمتر از نوسان قیمت دلار و گوجه فرنگی و تخم مرغ ارزش تامل کردن و حساسیت دارد. تا وقتی که یک چنین وضعیتی در جامعه ماست، ملاحظات محیط زیستی در پای ملاحظات سیاسی، اجتماعی اقتصادی و امنیتی ذبح میشود و ما به بهانههای مختلف صرفنظر میکنیم. طبق قانون، حتی قطع یک درخت جرم است، طبق قانونی که سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری کشور بر اساس آن شکل گرفته، قطع یک درخت جرم است ولی باز کمیسیون اصل ۹۰ مجلس میگوید که در دو دهه اخیر دستکم دو میلیون هکتار از عرصههای منابع طبیعی قانوناً تغییر کاربری پیدا کرده. ما در سیل اخیر دو میلیون هکتار از عرصه های منابع طبیعیمان را از دست دادیم. در مورد سیل اخیر، رئیس جهاد کشاورزی استان لرستان اعلام کرد بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار هکتار از عرصههای منابع طبیعی که به صورت غیرقانونی تبدیل به اراضی کشاورزی شده بود، نرخ فرسایشش یک و نیم برابر متوسط نرخ فرسایش کشور بود. خود این مساله عامل اصلی تشدید سیل بود. اینها همه نشاندهنده این مساله است که متاسفانه مدیران و تصمیمگیران این کشور به رغم بیان جملههای زیبا در مورد محیط زیست عملاً احساس میکنند که محیط زیست، موی دماغ توسعه است.»
به گفته آقای درویش، «وقتی رییس سازمان محیط زیست ما وقتی میگوید من به ۹۵ درصد از حوزه محیط زیست اشراف ندارم، خب پرسش اصلی این است که چرا یک چنین فردی باید بشود رییس سازمان محیط زیست؟ ایشان به راحتی میگوید "من دستور دادهام که میش و بزهای پیر را بکشند چون اینها آب زیاد میخورند"؛ یا این که ۷۷ هزار هکتار از وسعت مناطق حفاظت شده را واگذار کرد در صورتی که ما طبق تعهدات مان در اجلاس ناگویا باید حداقل ۱۷ درصد از قلمرو کشور را در شمار مناطق حفاظتشده قرار میدادیم. همان رییس سازمان حفاظت محیط زیست دستور تعطیلی مدرسه طبیعت را صادر کرد، در صورتی که ما بهشدت از آموزشهای محیط زیستی جذاب محرومیم و دستور رهبری در منشور ۱۵ مادهای بوده که به این آموزشها توجه شود. اینها پارادوکسهای جدیست که نشان میدهد حاکمیت و دولتها به محیط زیست و منابع طبیعی به دیده حیاط خلوت خودشان نگاه میکنند که هر جا کم آوردند، برای کاهش مخارج از محیط زیست و منابع طبیعی استفاده کنند. وقتی میخواهند جاده بکشند، از آن عرصه عبور دهند، وقتی میخواهند لوله بکشند از آن عرصه عبور دهند، چون برایشان مجانی در میآید و ریشه همه این تخلفات از همینجا ناشی میشود.»
از محمد درویش در مورد علت وجود ضعف و ناکارآمد بودن قوانین در مواجهه با تخلفات متعدد در حوزه محیط زیست سوال کردیم.
این فعال محیط زیست به قانون جدید آیین دادرسی اشاره میکند که براساس آن، حق شکایت سازمانهای غیردولتی را برای موارد تخریب محیط زیست به رسمیت شناخته و این سازمانها میتوانند در این موارد، شکایت کنند: «این ضعف به نظر من برمیگردد به چند مورد که یک مورد آن، عدم مطالبهگری جامعه و عدم مطالبهگری از جانب حقوقدانهاست. ما مثلاً تبصره سه ماده ۶۶ آیین دادرسی را داریم که مطابق آن سازمانهای غیردولتی میتوانند هنگامی که احساس کنند خطایی در حوزه محیط زیست رخ داده و منجر به تخریب غیرقابل جبران شده، اعلام جرم کنند. دادستان مسوول پیگیری این موضوع است. ولی عملاً این اتفاق نمیافتد برای این که در تعریفی که از سازمانهای غیردولتی در قانون قید شده، باید انجیاو-هایی را مشمول این کار کنند که قوه قضاییه و دولت آنها را تایید کرده باشد. این سازمانهای غیردولتی که تایید شده باشند، هیچ وقت حاکمیت را به چالش نمیکشند. در واقع ما یک جورایی سر همدیگر کلاه میگذاریم، دورهمی زندگی میکنیم.»
او اضافه میکند: «اصل ماجرا این است که خود سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان متولی اصل ۵۰ قانون اساسی، حتی یک بار نشده که علیه یک تخریب غیرقابل جبران که در حوزه محیط زیست اتفاق افتاده، اعلام جرم بکند. این سازمان حتی وزارت نیرو، وزارت نفت و وزارت راه و شهرداری را با اهدای جوایز محیط زیست به عنوان برنده هم اعلام میکند. اینها نان قرض میدهند. در صورتی که بدترین عملکردها را همین وزارتخانهها همیشه داشتهاند. حالا پرسش این است که چرا نهادهای نظارتی، نهادهای بازرسی و امنیتی نمی آیند وسط؟ جوابش هم به نظر من این است که چون برای آن نهادها هم موضوع محیط زیست بسیار کم اهمیتتر است از موضوعاتی مثل این که چند تا دختر کوچولو بیایند جلوی شهردار، حرکتهای ریتمیک بکنند. آنجا بیشتر میآیند جلو و فعالیت میکنند. چون ما نمیدانیم که مهمترین معضلات این کشور چیست و چیست که دارد پایههای پایداری این سرزمین را میلرزاند. به نظر من مساله برمیگردد به چنین لکنتی در خردمندی حاکم بر مدیرانی که در این سرزمین تصمیمگیر هستند.»
اما فعالان محیط زیست در چند سال اخیر موج پراهمیت و غیرقابل انکاری از حساسیتهای افکار عمومی را نسبت به آلودگی و تخریب محیط زیست آغاز کردهاند که قابل انکار نیست.
از آقای درویش در مورد جایگاه فعالان محیط زیست در مواجهه با کارآمد نبودن قوانین میپرسیم.
او میگوید: «من ۳۰ سال است که در این حوزه کار میکنم، وقتی که شروع کردم بیایم یک وبلاگ در حوزه محیط زیست بنویسم به عنوان مهار بیابانزایی، همکاران خودم که همه پژوهشگر این حوزه هستند، به من میخندیدند و می گفتند" درویش! مردم نمیدانند محیط زیست چیست! حالا مهار بیابانزایی؟! خودت را مسخره کردی؟ کسی نمیآید توجه کند" و واقعاً چند سال اولی که مینوشتم، به طور متوسط ۷ نفر تا ۱۰ نفر هم وبلاگ من را نمیخواندند ولی به جایی رسید که ۴۵ هزار نفر در روز بازدیدکننده داشت و ما توانستیم کارهای بسیار بزرگی انجام دهیم. یعنی واقعاً حساسیتهای مردم نسبت به محیط زیست در حال حاضر قابل مقایسه با زمانی که من شروع به این فعالیتها کردم نیست.
فعالان محیط زیست خیلی توانستند موثر باشند. اینکه مجریان سدهای بزرگ گلایه میکنند از این که فعالان محیط زیست جوی ایجاد کردهاند که آنها نتوانستند پروژههای سدسازیشان را اجرا کنند، نشاندهنده تاثیر فعالان محیط زیست در چیدمان توسعه است.
منتها هنوز راه درازیست که باید طی کنیم. تا وقتی که آدمهایی مثل عیسی کلانتری میشوند رییس سازمان محیط زیست، یعنی اینکه ما راههای نرفته و کارهای نکرده بسیار داریم.»
در پایان گفتگویم با دبیر سیاستهای محیط زیست در مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری، از او در مورد آینده شرایط محیط زیستی مناطق سیلزده با وجود حذف انبوه زمینهای زراعی و احتمال بهبود و توسعه دوباره کشاورزی در این مناطق سوال کردم.
او در جواب می گوید: «اتفاقاً این سیل به هر جایی آسیب زده باشد، برای طبیعت و کشاورزی ایران بسیار خوب بوده است. اغلب اراضی کشاورزی ما دچار افت حاصلخیزی خاک و انواع و اقسام آلایندههای شیمیایی و مشکل نمک شده بود و این سیلابها توانست نمکشویی بسیار خوبی انجام دهد، توانست مواد غذایی را از کوهستانها بیاورد و در دشتها آرام آرام تنظیم کند. درست است که کشتی که کرده بودند، از بین رفته، اما چون خاکشان حاصلخیز شده و کلی رسوبات ارزشمند غذایی از بالادست وارد دشتهای سیلابی، از جمله خوزستان شده، کیفیت توان حاصلخیزی بالا رفته و آنها میتوانند در کشت بعدی به راحتی جبران کنند.
مضاف بر این، در بقیه نقاط کشور که به شدت با کمبود آب مواجه بودند، الان کشت دیم و کشت آبی رواج پیدا کرده است. حتی در بخش های خراسان جنوبی، کرمان، یزد و اصفهان دارند کشاورزی را گسترش میدهند، وضعیت کشاورزی ما به شدت بهبود پیدا کرده و پیشبینیها این را نشان میدهد که امسال نزدیک به ۳ میلیون تن بیشتر از آن چیزی که فکر میکردیم، حتی گندم تولید کنیم. در تولیدات دیگر، وضعیت آنقدر خوب است که الان همه نگران این هستند که این محصولات روی دست دولت بماند و نتوانند بفروشند و به خاطر تحریمها نتوانند صادر کنند. وضعیت تالابهای ما بسیار خوب شده است. تقریبا اغلب تالابهای ما الان آبدار شدهاند. کانونهای بحران فرسایش بادی میشود گفت تماماً مهار شدهاند. برای اولین بار است تقریبا در طول ۶۰ سال اخیر که میزان ریزش آسمانی هر ۶ حوزه اصلی آبخیز کشور بیشتر از میانگین ۵۰ ساله شده است.
اینها همه نویدبخش یک سال بسیار خوب است که اگر تداوم پیدا کند و ما بتوانیم حقابه تالابها را حفظ کنیم، این یعنی افزایش شمار پرندگان، افزایش و کیفیت بهتر آبزیان، رونق صیادی، بهبود اکوسیستمهای دریایی در خلیج فارس و دریای مازندران؛ که اینها همه میتواند به بهبود توان زیستمحیطی سرزمین ایران کمک کند.»