جواد عباسی توللی؛ مجله حقوق ما: جنبش «زن، زندگی، آزادی» جنبشی است با پتانسیلهای قوی. این نخستین بار است که یک جنبش زنانه بهطور سراسری در جامعهی ایران سربرآورده و سیاستهای زن ستیزِ حکومت را به چالش کشیده است. به بیان دیگر، در ماههای اخیر، زنان در سراسر ایران، در یک توافق نانوشته و بهطور همبسته، مطالباتی را برای اولین بار مطرح کردند که حکومت ایران را تا مرز فروپاشی برده است.
تضمین حقوق و جایگاه زنان در ایرانِ پس از جمهوری اسلامی، یکی از موضوعات اساسیای است که مجله حقوق ما، در همین زمینه با لیلی پورزند، کارشناس مسائل زنان و برابری جنسیتی گفتوگو کرده است.
خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی را در حقیقت میتوان حاصل ۴۴ سال مقاومت و مبارزه زنان ایران در مقابل رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی تلقی کرد. زنان ایران دوشادوش یکدیگر و نسل پشت نسل، پرچم برابری خواهی را زمین نگذاشتند و در این راه جان، آزادی، امنیت و وطن خود را از دست دادند. فرآیند این چهار دهه مبارزه زنان ایران، در یک لحظه تاریخی، پس از قتل مهسا (ژینا) امینی در شعار سیاسی زن، زندگی، آزادی متبلور شد. به گمان من، این سه کلمه (زن، زندگی و آزادی) فراتر از بار شعاری، بار مفهومی از مطالبات سیاسی و مدنی مردم ایران را دارند. نسل جوان زنان ایران، به آگاهی و بلوغ سیاسی و اجتماعی خاصی رسیدهاند که دیگر حکومت ستیز را برنمی تابند.
راه آینده زنان ایران از مسیر گذشته و حال میگذرد و بدون در نظر داشتن پیشینه تاریخی جنبش زنان و حرکتهای فمنیستی، نمیتوان آینده زنان ایران را مورد بحث قرار داد. آنچه که مسلم است، رسیدن به یک سیستم نظام مند سیاسی بر مبنای اصول سکولار دموکرات که در آن برابری جنسیتی تضمین شده باشد، یک شبه امکان ندارد.
زنان ایران گرچه امروز پیشرو در جنبش آزادی خواهی مردم ایران هستند و خواسته مشخصی دارند و آن تغییر رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی است، ولی در راه رسید به این هدف، کار و تلاش بسیار لازم است چرا که در حقیقت، تغییر نظام سیاسی زن ستیز، به خودی خود نمیتواند تضمینی برای برابری جنسیتی باشد. به همین دلیل، فعالین حوزههای برابریهای جنسیتی، حقوقدانان، پزوهشگران حوزههای فمنیستی و کنش گران مدنی، سیاسی و اجتماعی دست در دست هم با تلاش پی گیر و مداوم باید برای رسیدن به برابری جنسیتی در نظام سیاسی آینده ایران فعالیت کنند.
تکثر در باورهای سیاسی نه تنها تضادی با دموکراسی ندارد بلکه پایههای آن است. آنچه اهمیت دارد این است که در تشکلها و احزاب سیاسی مختلف، تعداد زنان نه فقط در بدنههای احزاب و تشکلها بلکه در جایگاه رهبری و تصمیم گیری سیاسی برابر با مردان باشد.
دستیابی به برابری جنسیتی در ساختار سیاسی، حقوقی و اجتماعی مانند پروژهای نیست که یک بار به سرانجام برسد بلکه یک روند پویا است بدون نقطه پایان. مهم آن است که در این دوران گذار، سنگ بنای تشکلات، احزاب، مانیفستها، لایحهها و متون سیاسی با دقت و حساسیت در مورد حضور برابر زنان در سمتهای تصمیم گیری و کلیدی، پایه ریزی شود.
زنان فعال ایرانی در داخل و خارج از کشور با وسواس و دقت ویژهای امروز مراقب آن هستند که حقوق سیاسی و مدنیشان بار دیگر در دوران حساس انتقال قدرت و مقاطع زمانی پیش از آن، از اولویت خارج نشود. در مسیر رسیدن به ایرانی آزاد و دموکرات، زنان فعال در حوزههای مختلف با ایجاد همایشها، هم گراییها و ائتلافهای مختتلف در تلاش هستند با وجود اختلاف نظرهای شخصی و سیاسی، بر سر اصول اولیه فمنیستی و برابری جنسیتی توافق کنند و با حضور پررنگ خود در صحنههای سیاسی و اجتماعی، بر معامله پذیر نبودن این اصل (برابری جنسیتی در همه سطوح) پا فشاری نمایند.
تنها راه ضمانت حضور برابر زنان در صحنههای سیاسی و تصمیم گیری در دوران گذار، انتقال قدرت و در فردای ایران، تقویت جنبشهای زنان، تشکلهای فمنیستی و ائتلافهای مدنی است تا با فعالیت دائمی فضایی برای از اولویت خارج شدن برابری جنسیتی و حضور زنان در بدنه و ساختار قدرت سیاسی و تصمیم گیری باقی نماند.
این گفتوگو را در شماره ۱۸۸ از مجله حقوق ما بخوانید: