مقامات ایرانی بارها اعلام کردهاند گوناگونی قومیتی و فرهنگی باعث فخر این کشور است. آنها همچنین اشاره کردهاند که همه شهروندان ایرانی با یکدیگر برابر هستند و برای اثبات سخنان خود، به تلاشهای دولت برای مبارزه با فقر، به خصوص در مناطق روستایی اشاره کردهاند. این سخنان مسئولان در حالی بیان میشود که روزانه در سراسر ایران، شاهد تبعیض به صورت گوناگون هستیم. در برخی موراد این تبعیضها به صورت آشکار و در برخی موارد به صورت پنهان صورت میگیرد. اما نکتهی مهم اینجاست که یکی از مهمترین نتیجههای آن، سرکوب خاموش و شدید افرادی است که تبعیض بر آنها روا داشته شده است.
سازمان ملل متحد و دیگر سازمانهای بینالمللی مدافع حقوق بشر، بارها نگرانی خود را از تبعیضی که در ایران صورت میگیرد، بیان کردهاند. تبعیض جنسیتی، اتنیکی و مذهبی از رایجترین انواع تبعیض در ایران هستند. در شرایط تبعیض، فرصت تحرک اجتماعی یکسان برای افراد یک جامعه وجود ندارد و افراد در آموزش یا انتخاب شغل شرایط نابرابری دارند. امری که برای یک عده خاص از افراد جامعه به عنوان «حق» وجود دارد، برای افراد مورد تبعیض قرار گرفته، حق به حساب نمیآید و از این رو است که این افراد باید برای دستیابی به حقوق خود، تلاش کنند و در برخی موارد به مبارزه دست بزنند.
نسرین افضلی دانشجوی دکترای رشتهی جامعهشناسی در امریکا و فعال حقوق زنان معتقد است که بنیادگرایی و مردسالاری از اول شکلگیری انقلاب وجود داشته است. اتحاد نیروهای ایدیولوژیک اسلامگرا که با تفکرات مردسالارانه همراه بوده است به تبعیض علیه زنان منجر شده است.
با وی به گفتوگو نشستم و از او پرسیدم تبعیض به طور کل، در سطح کوچک «انفرادی و خانواده» و در سطح وسیعتر «جامعه و دولت» به چه چیزی اطلاق میشود؟
او در پاسخ گفت: «هر گاه فرد یا گروهی بر اساس یکی از ویژگیهای انتسابی یا اکتسابی، از حقوق یا امکاناتی محروم شوند یا مغایر با شان انسانی با آنها رفتار شود، علیه آنها «تبعیض» صورت گرفته است. این تبعیض میتواند در زمینههای مختلفی شکل بگیرد، مثل محرومیت از حقوق شهروندی، مانند تابعیت، حق رای و انتخاب شدن، برخورداری از دادرسی عادلانه و یا ازدواج و زندگی با همجنس. مبنای این تبعیض ممکن است جنسیت، ویژگیهای فیزیکی و ذهنی، مذهب، عقیده، نژاد، گرایش جنسی و سکسوالیته باشد.
به نظر شما تبعیض از چه عامل و یا عواملی نشات میگیرد؟
تبعیضهای مختلف، مبنا و خاستگاههای متعددی دارند، از باورهای غلط مذهبی تا منافع اقتصادی و سیاسی و غیره. مثلن در آغاز شکل گیری کشور آمریکا نیاز به نیروی کار بود و آنها تصمبم گرفتند از کشورهای آفریقایی برده وارد کنند، یعنی تنها به دلیل سیاه بودن، آنها را تحقیر کنند و به کار بکشند و از آنها به عنوان انسانهای درجه دو که باید در خدمت سفیدپوستان باشند و به عنوان برده استفاده کنند. به همین ترتیب تعداد خیلی زیادی برده در آن مدت از آفریقا به آمریکا منتقل شد به دلیل اینکه آنها نیروی کار بسیار ارزانی بودند و فقط هزینه خورد و خوراک و آن هم در حد خیلی ابتدایی داشتند و یا در زمانهای دورتر انواع تبعیضها وجود داشته مانند تبعیض طبقاتی به طوری که برخی از آدمها از اشراف زاده به دنیا میامدند و به صورت اشرافی زندگی میکردند و به همین ترتیب میمردند و یک سری از افراد هم در طبقه پایین به دنیا میآمدند و در همان طبقه هم میمردند و در واقع هیچ وقت نمیتوانستند از طبقه خودشان فراتر روند. شاید در زمان کنونی این اختلاف طبقاتی کمتر شده باشد اما از بین نرفته و همچنان وجود دارد.
آیا میتوان گفت که درصدی از افرادی که مورد تبعیض قرار گرفته شدهاند؛ به رفتارهای تبعیض آمیز روی میآورند؟
برای پاسخ به این سوال به این میپردازم که برای مثال تبعیض علیه سیاهپوستان منجر شده به اینکه جرم و جنایت در میان آنها بیشتر است. آسیبهای اجتماعی و اعتیاد در میان آنها بیشتر است و علت هم همین است که تبعیض علیه آنها صورت گرفته است و آنها از نظر اقتصادی و اجتماعی نتوانستهاند وضعیت خودشان را بهبود دهند. به دلیل اینکه جلوی آنها گرفته شده و به ناچار کشیده شدهاند به سوی یک سری جرایم و نقض کردن حقوق دیگران.
به نظر شما چرا حکومت هایی مثل ایران، راه تبعیض را پیش میگیرند؟ با پیش گرفتن این راه، به چه هدفهایی دست پیدا میکنند؟
حکومت ایران حکومتی ایدئولوژیک و بر پایهی چند مبنا است. یکی از آنها که از پایهییترین اصول نظام به حساب میآید این است که این حکومت مبتنی بر دین و مذهب است. یعنی حکومت به طور خاص تاکید دارد که دین و مذهب رسمی تعیین کند در صورتی که میدانیم بسیاری از کشورهای دنیا چنین تاکیدی بر روی تعیین مذهب رسمی ندارند. به دلیل اینکه این مساله را کامل شخصی میدانند. اما در ایران حکومت و مذهب یکی شده است در حالی که بر طبق نظریه سکولاریسم این دو مساله باید از یکدیگر جدا باشند. با این اوصاف یکی از بزرگترین تبعیضها بر اساس همین مساله تعیین دین رسمی در ایران به وجود میآید. به این صورت که افرادی که به این دین اعتقاد ندارند و مسلمان نیستند و یا مسلمان هستند اما قرایت آنها از دین منطبق با حکومت نیست، با تبعیض از سوی حکومت مواجه میشوند. این تبعیض به صورت فشار بر اعتقادات مردم در مورد پوشش و حتا مواردی مانند اعدام بهاییان و محرومیت زیاد آنها نمود میکند. برای مثال به بهاییان پاسپورت نمیدادند. هنوز هم بسیاری از آنها در زندان به سر میبرند و از تحصیل منع میشوند. بخش دیگر که به ایدئولوژی جنسیتی نظام بر میگردد، بحث تبعیض جنسیتی است. به این صورت که تا حدود زیادی این تبعیض با مسایل دینی از سوی نظام توجیه میشود و بنیادگرایی و مردسالاری از نمونههای آن است. مردسالاری به صورت اتحادی است که از اول شکلگیری انقلاب وجود داشته است. اتحاد نیروهای ایدیولوژیک اسلامگرا که با تفکرات مردسالارانه همراه بوده است به تبعیض علیه زنان منجر شده است. حکومت ایران همیشه تفاوت بین زن و مرد قایل شده. زنان نیمی از جمعیت ایران هستند. چه مسلمان باشند و چه غیرمسلمان؛ همهی زنان از این تفکر متضرر میشوند. بسیاری از قوانین بر این اساس تعیین شده است که مرد جنس برتر است و ریاست خانواده بر عهدهی مرد است. به دلیل اینکه زن احساسی است و به همین دلیل از یک سری از حقوق که مردان برخوردار هستند؛ نمیتواند برخوردار باشد. به عقیدهی حکومت، زن جنس ضعیف است و باید از یک سری مشاغل و رشتههای تحصیلی محروم باشد. گستردهترین تبعیضی که الان در ایران وجود دارد؛ تبعیض جنسیتی است. به دلیل اینکه نیمی از جمعیت از بدو تولد مورد تبعیض قرار میگیرند.
تبعیض در حالت گسترده و از طرف حکومت با چه نشانههایی ظهور میکند؟ نشانههای تبعیض چیست؟
وقتی به اتفاقاتی که بعد از انقلاب افتاده است نگاهی بیندازیم، میبینیم که زنان بلافاصله از رفتن به ورزشگاهها محروم شدند؛ حجاب اجباری شد، در سال اول بعد از انقلاب قانون حمایت از خانواده که قانونی پیشرو نه تنها در ایران بلکه در سطح منطقه بود لغو شد. در این قانون، گرچه ایدهآل نبود اما حقوق بسیار خوبی به زنان اعاده شده بود که هنوز بعد از ۴۰ سال در منطقه نظیرش هم نیامده است. اخراج گستردهی زنان از بسیاری از مشاغل و مناصب دولتی اتفاقی بود که پس از انقلاب رخ داد. به دلیل اینکه این زنان به حجاب اعتقاد نداشتند و سکولار بودند. اینها همه نشانههایی بود که از همان ابتدا میتوانست به صورت گوشزد باشد و نشان دهد که این حکومت ایدیولوژیک و ضد زن است و نمیتوان در مورد بهبود امور زنان به آن امیدی داشت. این مسالهیی است که همانطور که شاهد هستیم؛ روز به روز در حال بدتر شدن است. اگر اکنون زنان در مورادی به پیشرفت دست مییابند؛ تنها به دلیل تلاش خودشان است و تلاشی است که با چنگ و دندان صورت میگیرد. حکومت با هدایت کردن زنان به مشاغل زنانهتر و کمدرآمدتر و با پرستیژ اجتماعی کمتر در صدد سرکوب زنان است. حکومت در صدد است تا جلوی تصمیمگیری زنان در سطوح مدیریت و بالاتر را بگیرند. قوانینی که همچنان و هر روز علیه زنان تصویب میشود مانند لایجه عفاف و حجاب، نیاز دختران بالای 18 سال به اجازهی پدر برای خروج از کشور، ممنوعیت طلاق توافقی که از جانب زن تقاضا میشود، گرفتن حق از زنان برای سقط جنین، در راستای ایدیولوژی جنسیتی حکومت است.
آیا بین تبعیض و آموزشها به صورت امر و نهی، که از طریق علوم دینی به کودکان ایرانی از مقطع ابتدایی داده میشود؛ رابطهیی معنادار وجود دارد؟ (به این صورت که اسلام شیعه از یهودیت، اهل سنت، مسیحیت و دیگر ادیان برتر است و به صورت اتوماتیک شیعیان، نسبت به دیگران برتری پیدا می کنند)
قطعن. برای اینکه یکی از مهمترین ابزارهای انتقال مفاهیم ایدیولوژیکی استفاده از رسانهها و آموزش و پروش است. برنامههای تلویزیون و رادیو و رسانههای نوشتاری و کتابهای درسی بر اساس دو ایدیولوژی جنسیتی و مذهبی طراحی شده است. همیشه گفته میشود که اسلام دین برتر است و حتا در برخی موارد شیعه برتر از سنی است و از طرف دیگر در تمام کتابها به نقش دوم و جانبی و خانگی زن اشاره میشود و اینکه شجاعت و جسارت و ریاست با مرد است و تبعیت و اطاعت و عطوفت با زن است. بنابراین وقتی بچهها با این نگرش بزرگ میشوند بر آنها تاثیر میگذارد. مثلن در واحد درسی طرح کاد، دختران به سمت نقشهای خانگی هدایت میشوند در حالیکه پسران هیچ مهارت خانگی نمیآموزند. به همین صورت وقتی که از همان بچگی این تفکیک صورت گیرد تضمین میکند که حکومت به خواستهی خود در زمینهی تبعیض میرسد.
در همین راستا با ش. ج. دیگر جامعه شناس و استاد دانشگاه ایرانی نیز در مورد تبعیض به گفتوگو نشستم.
چه رابطهیی میان تعصب و تبعیض وجود دارد؟
به گمان بنده، جهت فهم دقیقتر این مساله بهتر است یادآور شویم که انسانها بر مبنای الگو، نوع اندیشه، بینش، جهانبینی و یا ایدئولوژیای که دارند، منافع مختلفی را نیز در پی خواهند داشت. از این حیث، زمانی که منافع یک گروه با گروهی دیگر در تضاد باشد، افراد حداقل دو مسیر مختلف را در پیش دارند. یا وارد مذاکره و مشورت جهت درک دقیق و عمیق منافع دیگری و رسیدن به توافقی عادلانه و منطقی شوند و یا مسیر حذف و نابودیِ گروه مقابل را پیش بگیرند. از دل مسیر دوم، مفهوم خطرناکی بیرون میآید به نام تعصب. یعنی اینکه، آدمها بدون تحقیق و بررسی عادلانه، دست به قضاوتی خام و غیراخلاقی دربارهی گروهی دیگر از انسانها میزنند. به نظر من؛ تبعیض رفتاری است که از تعصب نشأت میگیرد.
چه عواملی باعث میشود که حکومتها دست به تبعیض بزنند؟
به طور کلی حکومتها، سعی برآن دارند تا تمامی بسترها و شرایطی را که باعث تحدید و تهدید خود میشوند، به عنوان عوامل مخرب و خطرناک شناسایی کنند. البته این به ساختار حکومتها بستگی دارد. برخی در این میان، راه مذاکره و همفکری را پیش میگیرند و بعضی دیگر، به حذف اندیشه و رفتار مخالف خود میپردازند. از این جهت، حکومتها با تبلیغات بعضا غیرواقعی در مورد مخالفین خود، سعی بر آن دارند تا این گروهها را دشمنان ملت معرفی کنند تا از نزدیکی تودهی مردم با اندیشهها و عملکردهای مختلف جلوگیری به عمل آورند. به بیان دیگر، برخی از حکومتها جهت حفظ و رشد خود، دست به کارهای مختلفی میزنند که یکی از این کارها به کار بستن تبعیض در حق مخالفین و حتی منتقدین خود است.
تبعیض به طور کل، در سطح کوچک «انفرادی و خانواده» و در سطح وسیعتر «جامعه و دولت» به چه چیزی اطلاق میشود؟
تبعیض در سطح انفرادی و خانواده میتواند در ابتداییترین تعامل میان اعضای یک جامعه نمایان شود. مجموعه رفتارهای تبعیض آمیزی که بر مبنای شاخصهای جنس، سن، نژاد، رنگ، عقیده و ... صورت بگیرند، از جمله موارد مهم اِعمال تبعیض در سطح خرد جامعه است. به طور مثال، پدر و مادری که به فرزند پسرشان اجازه میدهند تا دیروقت با دوستاناش خوشگذرانی کند و در همین حال، فرزند دخترِ خود را با اعلام اینکه "ما نگران تو هستیم" و "جامعه ناامن است" و... از حضور نزد دوستاناش منع میکنند، نه تنها در حق دختر خود تبعیض به خرج دادهاند، بلکه از تبعیض جنسیتی بسیار وسیع و خطرناکی که در سطح جامعه مرسوم است؛ تبعیت کردهاند. آنها در واقع خود، ضامن بقا و گسترش تبعیضِ در جامعه هستند. تبعیض در سطح کلان اما میتواند به صورت کاملا هدفمند و برنامهریزی شده و با تخصیص بودجههای هنگفتی صورت گیرد. به طور مثال، در کشوری مثل ایران، اگر قرار بر آن باشد تا در یک پست دولتی، یک نفر را برگزینند، مطمئنا شانس یک مسلمان شیعه به مراتب بیشتر از یک مسلمان سنی است. این درحالی است که یک فرد معتقد به دیانت بهایی، حتی یکدرصد هم شانس انتخاب شدن ندارد، چون در دستورالعملها به صراحت آمده است که بهائیان چنین حقی ندارند. از این جهت، تبعیض را شاید بتوان به صورت یک طیف در نظر گرفت که در افراد و گروههای مختلف بر مبنای میزان خصومتی که یک حکومت با آنها دارد، در این طیف دسته بندی میشوند.
نشانههای تبعیض چیست؟
تمایل دارم تا نشانههای تبعیض را بر مبنای دو دستهی تبعیض واقعی و تبعیض نمادین از یکدیگر تفکیک کنم. تبعیض واقعی در یک نظام حکومتی یعنی فرایندی که یک دستگاه حکومتی جهت خسته کردن و از پادرآوردن گروههای منتقدین، مخالفین و... به کار میبندد. نشانههای این دسته از تبعیض تقریبا واضح است. مثلا در ایران میتوانیم به عدم حق داشتن مسجدی مخصوص مسلمانان سنی در شهر تهران، عدم اجازهی ورود شهروندان بهایی به دانشگاه، عدم حق ورود شهروندان بهایی به کارهای دولتی و ... اشاره کرد. برخی از این تبعیضها از طریق اهرمهای قانونی اعمال میشوند و برخی دیگر به صورت خودسرانه و با سوء استفاده از فضای ناامن اجتماعی و سیاسی پدید میآیند. بنده گمان میکنم مهمترین نوع تبعیضها، تبعیضهای نمادین باشند. تبعیض نمادین یعنی رفتاری که شاید در ظاهر نامناسب و عجیب نباشد؛ اما در بطن خود توام با تبعیض است. مثلا وقتی یک مهاجر افغان وارد مترو میشود، نگاه سایرِ افراد به گونهای است که اگر یک جای خالی برای نشستن وجود داشته باشد؛ چنین القا میشود که الویت نشستن برای یک شهروند ایرانی است. یا مثلا وقتی یک فرد بهایی میخواهد فرم استخدام یک شرکت –حتی خصوصی- را تکمیل کند، در قسمت ادیان، از دین او نامی برده نشده و درنتیجه دست او در انتخاب گزینهها بسته میشود و این یعنی یا باید فرم را نیمهکاره رها کند یا با نگرانی و ترس به مسئول مربوطه بگوید که او یک بهایی است و آیا آن شرکت حاضر است او را استخدام کند؟ به نظر من، جامعهای که گاهی نمیایستد و دربرابر آنچه که هرروزه در حال انجامش است، به تفکر نمینشیند، جامعهای است که ناگزیر به پیروی از خط تعصب و تقلید بوده و مسائل را آنگونه تفسیر میکند که دیگران به او گفتهاند، نه آنچنان که خودش فهم کرده است. تبعیض در چنین جامعهای، اگرچه در ابتدا قشر منتقدین و دگراندیشان را مورد لطف قرار میدهد! اما دیری نخواهد پایید که از نتیجهی این بیعدالتی، تمام آن جامعه متضرر خواهد شد. نمونهای که در بسیاری از کشورهای درحال توسعه و یا عقب مانده، به وضوح یافت میشود.