/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

حقوق بشر و تبعیض در اطلاع‌رسانی

10 نوامبر 15 توسط مرتضی کاظمیان
حقوق بشر و تبعیض در اطلاع‌رسانی

«در آغاز نازی‌ها سراغ کمونیست‌ها را گرفتند تا با خود ببرند و سر به نیست کنند، من سکوت کردم و هیچ نگفتم، چون کمونیست نبودم.

بعد از کمونیست‌ها در پی اتحادیه‌های کارگری رفتند اما چون در شمار آنان نیز نبودم سکوت کردم.

یهودی‌ها را که هدف گرفتند بازهم واکنشی نشان ندادم چون من یهودی نبودم.

تا اینکه سراغ خودم آمدند. وقتی مرا دستگیر کردند دیگر کسی نبود تا صدایی به اعتراض بلند کند».*

آنچه در شعرگونه‌ی فوق آمده، به اختصار و ایجاز از واقعیتی تلخ پرده برمی‌گیرد. آنجا که حقوق بشر و به‌طور مشخص، اطلاع‌رسانی درباره‌ی موارد نقض آن یا واکنش افراد به تضییع حقوق بشر، با نوعی دسته‌بندی، «خودی ـ غیرخودی» کردن یا سانسور همراه می‌شود.

شمار رسانه‌ها و روزنامه‌نگارانی که به پاره‌ای مصلحت‌ها و به شکل‌های گوناگون و در سطوح مختلف، رعایت اصول اخلاقی و حرفه‌ای را وامی‌نهند و رعایت هنجارها و ارزش‌ها و سیاست‌های خود را در اولویت قرار می‌دهند متاسفانه کم نیست.

 

اصول حرفه‌ای و اخلاقی در روزنامه‌نگاری

رعایت اصول اخلاقی و حرفه‌ای از مهم‌ترین مولفه‌ها و و دلایل کامیابی رسانه‌ها و نیز اعتماد و اطمینان مخاطبان به کنش حرفه‌ای آنهاست. بی‌طرفی در انتقال اخبار و داده‌ها، صحت خبر و دقت در انتشار رویداد، رعایت انصاف، پاسخ‌گویی به مخاطب و احترام به حقیقت را شاید بتوان سرفصل این اصول کاری دانست.

البته این سرفصل‌های کلی در نظام‌نامه‌ها یا مقررات اخلاقی انجمن‌ها و نهادهای مرجع و مستقل و بین‌المللی روزنامه‌نگاری به شکل‌های گوناگون تدقیق و تبیین و فهرست شده است.

به‌عنوان نمونه، انجمن روزنامه‌نگاران حرفه‌ای (SPJ) این موارد را ضروری می‌داند و بر آنها تاکید دارد:

ابتنای کار حرفه‌ای بر راستی و گزارش صادقانه‌ی اخبار، رعایت انصاف و بی‌طرفی، پرهیز از تحریف، جسارت و شجاعت در گردآوری خبر و گزارش رویداد، استقلال حرفه‌ای و پرهیز از تبعیض قومی، مذهبی، جنسی، نژادی، زبانی و سیاسی.

یا در مجموعه مقررات عملی اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری انگلستان برخی شاخصه‌ها و مولفه‌های اساسی مورد تاکید قرار گرفته و ازجمله تصریح شده است که باید از تبلیغ تبعیض نژادی، قومی، مذهبی، و جنسی خودداری شود.

 

چرایی فاصله‌ی رسانه‌ها از وضع مطلوب

اصول اخلاقی و شاخصه‌های حرفه‌‌ای پیش گفته اما متاسفانه در موارد متعددی نقض می‌شود یا مورد اعتنای روزنامه‌نگاران و اصحاب رسانه قرار نمی‌گیرد. چرایی این موضوع، پرسش و مقوله‌ی بسیار مهمی را شامل می‌شود که پاسخ به آن نه آسان است و نه مختصر؛ اما شاید بتوان دو ملاحظه‌ی مهم زیر را در تکوین این وضع ناگوار یا نامطلوب موثر دانست:

 

1. عدم استقلال حرفه‌ای رسانه؛

رسانه‌ی وابسته به حکومت یا کانون‌های قدرت یا احزاب سیاسی، ناگزیر از رعایت اولویت‌ها و شاخصه‌هایی است که استقلال و خبررسانی بی‌طرفانه و تعهد به کشف حقیقت و رعایت حقوق بشر را مخدوش می‌کند. استقلال کنش‌گر رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی مستقل ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ تحت تاثیر قدرت‌های سیاسی و ایدئولوژیک، یا کانون‌های قدرت و ثروت، قرار می‌گیرد. چنین است که فهرستی از «خودی»ها یا موارد مجاز برای اطلاع‌رسانی، و فهرستی از «غیرخودی»ها یا موارد غیرمجاز برای اطلاع‌رسانی شکل می‌گیرد.

 

2. فقدان فضای آزاد و امن برای اطلاع‌رسانی مستقل و بی‌طرفانه و منصفانه؛

رژیم‌های اقتدارگرا نه تنها در وجه ایجابی، بازوهای تبلیغاتی و رسانه‌ای مطلوب خود را سامان می‌دهند و به نشر دروغ و تحریف حقیقت و اطلاع‌رسانی غیرصادقانه می‌پردازند؛ بلکه در سوی سلبی نیز با اعمال فشار و تهدید و محدودیت علیه رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران، هم سانسور را عمق می‌بخشند و هم موجد خودسانسوری می‌شوند. نتیجه‌ی تلخ، فقدان اطلاع‌رسانی متعهد به حقیقت و فاصله‌ گرفتن از انصاف و بی‌طرفی و رعایت حقوق بشر است.

 

افکار عمومی و نقض حقوق بشر

«افکار عمومی» از مهمترین مفاهیمی است که در حوزه‌های مختلف به‌ویژه در عرصه سیاست و رسانه مورد توجه قرار می‌گیرد. از مفهوم «افکار عمومی» غالبا برداشت‌های سطحی ارایه شده است؛ از جمله: گردآوری نقطه نظرات، عقاید و دیدگاه‌های مردم درباره‌ی مسایل و موضوعات مورد توجه یا نفع عمومی و تجزیه و تحلیل آنها با شیوه‌های آماری و تحلیلی.

یورگن هابرماس نظریه‌پرداز برجسته معاصر اما «افکار عمومی» را به‌مثابه‌ی یکی از ابزارهای اساسی تجلی عینی و عملی «سپهر عمومی» تحلیل می‌کند. به باور هابرماس، «افکار عمومی» زمانی شکل می‌گیرد که شهروندان بتوانند در مورد مسایل مورد علاقه عمومی و منافع عمومی، به‌گونه‌ای آزاد و بدون قید و بند و مشکل و مانع، یعنی با تضمین آزادی اجتماعات و انجمن‌ها، آزادی بیان و چاپ و نشر افکارشان، با یکدیگر مشورت و تبادل نظر کنند.

به عقیده‌ی هابرماس، در این قلمروها (سپهر عمومی مانند: محافل و مجامع سیاسی، تجمعات، مطبوعات و رسانه‌ها، وبلاگ‌ها و شبکه‌ها و سایت‌های اینترنتی) و در جریان گفت‌وگوها و مکالمه‌های آزاد و بدون هراس و ترس و دور از اجبار و اضطرار در مورد مصالح عمومی است که «افکار عمومی» شکل می‌گیرد.

این‌چنین، وقتی «سپهر عمومی» توسط رژیمی اقتدارگرا مورد تهدید قرار گیرد، تکوین «افکار عمومی» به شکلی قابل حدس و به‌طور جدی آسیب خواهد دید.

هنگامی‌که نه اطلاع‌رسانی دقیق و همه‌جانبه و منصفانه و مستقلی در کار است و نه شهروندان از امکان گفت‌وگوی امن و آزاد در مورد موارد نقض حقوق بشر برخوردارند، مفهومی به نام «افکار عمومی» (آن‌چنان که هابرماس می‌گوید) سامان نمی‌یابد یا به‌شدت مخدوش خواهد شد.

 

ایران؛ درهم‌تنیدگی فاکتورها

در مورد مشخص ایران، متاسفانه افزون بر استقرار رژیم اقتدارگرایی که از یک‌سو با دستگاه رسانه‌ای عریض و طویل خود (صدا و سیما) و نیز بازوهای رسانه‌ای و تبلیغاتی به تکثیر و نشر دروغ و تحریف حقیقت مشغول است؛ و از سوی دیگر، آزادی رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران و سپهر عمومی را در داخل کشور تحت تهدید و تحدید قرار می‌دهد، شاهد مولفه‌های موثر دیگری نیز هستیم؛ ازجمله این که:

ـ بخش مهمی از رسانه‌های خارج از کشور یا در امان از سانسور حکومتی، بسته به مصالح سیاسی یا جناحی و حزبی یا وجوه مرتبط با راهبرد سیاسی خود یا علقه‌ها و وابستگی‌های ایدیولوژیک و یا حتی منافع مادی، وجه یا وجوهی از نقض حقوق بشر را پوشش نمی‌دهند و در سطوح متفاوتی از اخلاق و اصول و استانداردهای رسانه‌ای فاصله‌ می‌گیرند.

ـ بخش مهمی از جامعه، دست به گریبان با مشکلات معیشتی و گرفتار در هزارتوی معاش و تامین هزینه‌های اولیه‌ی زندگی، حوصله یا مجال یا دغدغه‌ی تامل در نقض حقوق بشر و گفت‌وگو در مورد آن را ندارد یا آن را در زندگی شخصی واجد اولویت نمی‌داند.

ـ درنهایت، متاسفانه هنوز این خودآگاهی در بخش قابل توجهی از جامعه و به‌ویژه در میان کنش‌گران سیاسی و رسانه‌ای شکل نگرفته که نقض حقوق بشر را صرف‌نظر از مذهب و عقیده و آیین و دیدگاه‌های سیاسی و تمایزهای تشکیلاتی و راهبردی در دستور کار قرار دهند و در مورد آن اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی کنند و کنش انتقادی فعال و مستقل پی گیرند.

 

*پی‌نوشت: شعرگونه‌ی مشهور مارتین نیمولر، کشیش پروتستان ضدنازیسم (1892 تا 1984)؛ متنی که در اشتباهی رایج به برتولت برشت، نویسنده و شاعر مشهور آلمانی نسبت داده می‌شود.