/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

تقابل دو مرگ؛ خودکشی و شهادت

1 فوریه 16 توسط آیدا قجر
تقابل دو مرگ؛ خودکشی و شهادت

جان انسان چقدر ارزش دارد که نوع مرگ می‌تواند آن را مقدس یا به تابویی اجتماعی تبدیل کند؟ سوال خوبی‌ برای شروع بحث تقابل خودکشی و شهادت است که در یکی حتی دلیل مرگ نیز عنوان نمی‌شود و در دیگری، برای جسد حتی بارگاه و زیارت‌گاه نیز می‌سازند. خودکشی که مرگی خودخواسته است در این گزارش به نبرد با شهادت می‌رود که مرگی‌ برای رسیدن به یک هدف در جنگ است.

در خودکشی که آمار آن روز به روز بالاتر می‌رود؛ اسلحه، قرص، طناب، خودسوزی و مواد مخدر از جمله ابزاری هستند که انسان‌ها طی بازه‌های زمانی مختلف برای پایان دادن به زندگی خود انتخاب می‌کنند. این اقدام که قدمتی تاریخی دارد بسته به فرهنگ هر جامعه‌ای مورد توجه یا بی‌توجهی قرار می‌گیرد. برخی آن را یک انتخاب و حقی انسانی می‌دانند و برخی دیگر خودکشی را مذموم می‌شمارند. در هر صورت اما اتفاق یکی‌ست؛ انسان‌هایی هستند که هر روز تصمیم می‌گیرند به زندگی خود پایان دهند.

 

سازمان بهداشت جهانی در سپتامبر سال گذشته آخرین آمار خودکشی را چنین اعلام کرد که هر ۴۰ ثانیه یک نفر به زندگی‌اش پایان می‌دهد. بنا به گفته مارگارت چان، رییس این سازمان سالانه «بیش از ۸۰۰ هزار نفر» اقدام به خودکشی می‌کنند. البته به ازای هر مرگ ناشی از خودکشی، چندین اقدام به خودکشی وجود دارد. در واقع تمامی اقدام‌ها به پایان زندگی ختم نمی‌شود و انسان‌های بسیاری نیز از این تصمیم نجات پیدا می‌کنند که البته گاه به دلیل نوع خودکشی که انتخاب کرده‌اند آثار تصمیم خود را تا همیشه به همراه خواهند داشت.

 

سازمان بهداشت جهانی یکی از اهداف خود را کاهش ۱۰ درصدی آمار خودکشی در سال ۲۰۲۰ تعیین کرده که خود نشان‌دهنده پدیده‌ای اجتماعی‌ست که جهان به آن مشغول شده. اما در عین‌حال آماری از خودسوزی به عنوان یکی از سخت‌ترین روش‌های خودکشی وجود ندارد و چه بسا در کشورهایی مثل ایران که خودکشی تابویی اجتماعی شناخته می‌شود حتی ثبت دلیل مرگ نیز به همین دلیل تغییر می‌کند. پرستاران بسیاری که در بیمارستان‌های مختلف استان‌های مرکزی و شهرستان‌ها فعالیت ‌می‌کنند بارها گفته‌اند که در ثبت دلیل مرگ خودکشی، نبایستی این مساله ثبت شود.

 

محمدرضا فراهانی، معاون دانشجویی و فرهنگ وزارت بهداشت در اردیبهشت ‌ماه سال جاری خبر داده بود که میزان افسردگی و مصرف مواد مخدر در میان دانشجویان ایرانی افزایش یافته. در واقع «آمار افت تحصیلی، اعتیاد، افسردگی، مواد مخدر و روانگردان‌ها و خودکشی‌هایی که در اوج افسردگی صورت گرفته متاسفانه در سال‌های گذشته به طرز نگران‌کننده‌ای افزایش یافته است.» هر کدام از این موارد از جمله مسایلی‌ست که زمینه‌ساز خودکشی می‌شود.

 

اما به گفته بسیاری از کارشناسان خودکشی میان زنان بیشتر روشی برای اعتراض است تا اقدامی برای پایان دادن به زندگی. به طوری‌که اقدام به این مساله در میان زنان آمار بالاتری نسبت به مردان دارد.

 

در آخرین آماری که سازمان پزشکی قانونی ایران درباره‌ میزان خودکشی منتشر کرده، در ۹ ماه نخست سال ۹۲ روزانه بیش از ۱۱ نفر به زندگی خود پایان داده‌اند. یعنی ۳۱۲۵ نفر تنها در ۹ ماه که از این آمار ۹۸۲ نفر زن بوده و ۲۱۴۳ نفر مرد بوده‌اند. از سوی دیگر به گفته حسین اسدبیگی، رییس اورژانس اجتماعی ایران از ۱۲۶۷ مورد تماس تلفنی در این رابطه ۸۰۰ مورد مربوط به زنان و ۴۶۰ مورد به مردان مربوط است. همچنین از ۶۶۰ مراجعه مرتبط با خودکشی ۱۴۵ مراجعه‌کننده مرد و ۵۱۵ مراجعه‌کننده زن بوده‌اند. این مقایسه‌ی آماری نشان‌ می‌دهد که اگرچه خودکشی‌هایی که به انجام می‌رسد در مردان بیشتر است اما اقدام به خودکشی زنان آمار بالاتری دارد.

 

پروین بختیارنژاد، کنش‌گر حقوق زنان که کتابی در خصوص رواج خودسوزی میان زنان خصوصا در غرب ایران نوشته، معتقد است: «آن‌ها برای رهایی از این فشار، راهی جز خودسوزی ندارند که نوعی اعتراض است اما جامعه به جای آن‌که به این امر بیندیشد، پرده‌ای بر آن می‌کشد و در نتیجه نمی‌تواند به راهی برای جلوگیری از آن فکر کند. مسوولان نیز از آسیب‌شناسی این پدیده‌ اجتماعی شانه خالی می‌کنند. در حالی‌که داشتن آماری دقیق از معضل‌هایی  اجتماعی، ما را در دستیابی به دلایل و علت‌ها کمک می‌کند، اما مخدوش کردن منابع آماری، آسیب‌شناسی را دچار اختلال می‌‌کند.»

 

به گفته زهرا حضرتی، استاد جامعه‌شناسی در ایران زنان ایرانی رتبه اول خودسوزی را در خاورمیانه دارند. ادعایی که البته بنا به نظر بسیاری از کنش‌گران و جامعه‌شناسان حوزه زنان چندان دور از ذهن نیست.

 

با وجود چنین معضلی در ایران، اما مسولان با ذکر مساله خودکشی را به عنوان عامل مرگ انسان‌ها مخالف‌اند و صحبت کردن از آن را افشاگری می‌دانند. در بیمارستان‌ها خودکشی ذکر نمی‌شود و در رسانه‌ها نیز به عنوان یک اقدام مذموم از آن صحبت می‌کنند. در خانواده‌ها نیز نمی‌توان به راحتی از خودکشی سخن گفت و چه بسا مرگ اعضای خانواده‌ای اگر با خودکشی همراه بوده، از دیگران مخفی ‌می‌شود. در اوور دوزهای مواد مخدری نیز از خودکشی صحبتی به میان نمی‌آید و آن را مسمومیت می‌خوانند. در مقابل اما اجساد «شهدا» دست به دست می‌شود و برای‌شان زیارت‌گاه ساخته می‌شود. اما چرا؟

 

سعید پیوندی، استاد دانشگاه در پاریس چنین به این سوال پاسخ می‌دهد که «خودکشی در اسلام امری حرام و زشت است، اما همزمان مرگی که برای آرمان و هدف اتفاق بیافتد، شهادت نام می‌گیرد و تقدیس می‌شود. در نتیجه خودکشی مقابل شهادت، امری فردی و تحقیرآمیز تلقی می‌شود و جامعه به آن توجه نمی‌کند. از طرفی بحث خودکشی در جامعه ایران باز نشده و خودکشی‌های مهم تاریخی مثل صادق هدایت و نمونه‌های دیگر هرگز به شکل عمومی به بحث گذاشته نشده و وجدان جامعه در مورد آن بازاندیشی نکرده است». این در حالی‌ست که خودکشی میان جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله، عامل سوم مرگ و میر در ایران است.

 

همان‌طور که پیوندی نیز به آن اشاره کرده، مرگ برای اهداف و آرمان ایدیولوژیک که شهادت نام می‌گیرد امری مقدس است و هرچه جامعه و حکومت اساس وجودی‌شان بیشتر بر پایه‌های ایدیولوژی و مذهب سوار باشد چنین مرگی بیشتر تبلیغ می‌شود. به طوری‌که حتی می‌توان تبلیغ آن را در سیستم آموزشی نیز مشاهده کرد. حتی از چندین سال پیش لوازم‌التحریرهایی نیز با تصاویر «شهدا» روانه بازار کرده‌اند یا فیلم‌ها و سریال‌هایی که در قداست «شهادت» کوشیده است.

 

در واقع مرگ خودخواسته به دلایل مذهبی ـ حرام شناخته شدن ـ و تابوهای اجتماعی مورد نکوهش است اما مرگ‌هایی که برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدیولوژی اتفاق می‌افتاد، حتی تقدیس هم می‌شود. اگرچه به ظاهر در نظام‌ها، احزاب یا گروه‌هایی که با ایدیولوژی مذهبی اداره می‌شوند ارزش جان انسان است که باید محترم شمرده شود اما نه تنها در ایران بلکه در کشورهای دیگری چون لبنان و فلسطین و … نیز ما شاهد بی‌ارزشی جان آدمی هستیم. در واقع جان وسیله‌ای است برای رسیدن به اهداف ایدیولوژیک. این ایدئولوژی صرفا مذهبی نیست و می‌تواند هر موردی را در بربگیرد.

 

به عنوان مثال می‌توان به کشتن کودکان در خانه تیمی چریک‌هایی فدایی یا کشتار در درون مجاهدین خلق برای تسویه حساب سازمانی، کشتار در شوروی، یهودی‌کشی، ارمنی‌کشی، کشتار در اوکراین و … اشاره کرد که لزوما شاید ایدیولوژی مذهبی پشت آن نباشد؛ اما ایدیولوژی دیگری به همراه دارد.

 

این شهادت‌طلبی و مقدس شمرده شدن آن تا به آن‌جا نیز پیش می‌رود که نه تنها جان دیگری بلکه جان خود را نیز به چنان بی‌ارزشی می‌رساند که هر روزه شاهد عملیات انتحاری در مناطق مختلف جهان هستیم. در واقع بدن انسانی سپری‌ست برای پیروزی در جنگ. همان‌طور که سال‌ها پیش در شهر قندهار از آمبولانس صلیب سرخ برای فریب دشمن و حمل نظامیان استفاده شد تا با زدن به دل رقیب همگی از بین بروند.

 

ابراهیم نبوی در یادداشت «برف سیاه» اشاراتی به بی‌ارزشی جان انسان‌ها در موقعیت ایدیولوژیک چنین یاد کرده: «در کشوری که نفت، گاز، انرژی خورشیدی دارد چرا باید در مسجدی بخاری نفتی روشن باشد که بر اثر آتش سوزی شصت کشته و سیصد تن زخمی بر جای بماند؟ (اشاره به آتش سوزی مسجد ارگ)». او اشاره می کند که در ایران و عراق بارها با استفاده از داوطلبان مرگ از جان انسان برای لطمه زدن به دشمن و شهیدسازی و شهیدبازی استفاده شده است.

 

روان‌شناسان معتقدند که جنگ نوعی خودکشی‌ست. ورود به جنگ یعنی آماده‌ام که یا کشته شوم یا جان انسان دیگری را از او بگیرم. در نهایت اما می‌توان چنین برداشت کرد که خودکشی با طناب یا شرکت در جنگ یا تلاش برای رسیدن به اهداف ایدیولوژیک همگی به معنای آن است که انسان‌ها انتخاب کرده‌اند به زندگی خود پایان دهند. اما چه چیز می‌تواند جان یک انسان را بر اساس انتخاب‌اش از دیگری برتر بداند؟ اهداف سیاسی و حزبی؟ یا شاید افسردگی از این بازی‌های سیاسی؟