در ابتدای پیدایش اسلام، مسلمانان از دست کفار به مناطق آزادتر مسیحیان پناه میبردند تا بتوانند از بتپرستی رهایی یافته و خداپرستی خویش را آزادانه عملی کنند. بعدها نامسلمانان به کشورهای اسلامی پناه میآوردند تا از سعه صدر مسلمانان و میهمانپذیری آنها بهره ببرند. اکنون تاسفآور است که در موجهای اخیر مهاجرتهای گسترده، مسلمانان از شرّ حاکمیتهای به اصطلاح اسلامی و از شرّ گروههای دیگری که توصیف اسلامی را به یدک میکشند به کشورهای نامسلمان پناه میبرند تا جان خویش را حفظ کنند.
وقتی صحبت از مهاجرت و پناهجویی در ایران مطرح میشود، توجه بسیاری به وضعیت شهروندان افغانستانی جلب میشود که دهههاست به ایران و حکومت اسلامی پناه میآورند و همواره از حقوق برابر با دیگر شهروندان محروم ماندهاند. از طرفی در چند سال اخیر، خصوصا پس از جنگ داخلی سوریه و ظهور داعش، بسیاری از اهالی منطقه خاورمیانه، جان خود به دندان گرفته و از آن خطه آشوبزده راهی هجرت شدهاند. سیاست جهان امروز بر محور تعیین تکلیف برای میلیونها انسانی میچرخد که آوارگی را زندگی میکنند.
آیا اسلام درباره مهاجرت یا پناهجویی دستورالعملهایی دارد؟ این دستورالعملها چقدر با دنیای امروز همخوانی دارند؟ رفتار حکومت جمهوری اسلامی با مهاجران و پناهجویان تا چه اندازه بر اساس این دستورالعملهاست؟ اعلامیه جهانی حقوق بشر «اسلامی» به مساله مهاجران و پناهجویان چگونه مینگرد؟
اینها بخشی از سوالاتی است که با حسن فرشتیان، دینپژوه و حقوقدان ساکن فرانسه مطرح کردیم که در ادامه متن کامل آن را میخوانید:
اسلام چه موضعگیری صریحی درباره مهاجرت دارد؟ آیا میتوان به راحتی از کشورهای اسلامی کوچ کرد؟ شرایط آن چیست؟
تقویم مسیحیت با میلاد عیسی مسیح آغاز میشود و «تقویم میلادی» نامیده میشود، ولی تقویم اسلامی با «هجرت» پیامبر از مکه به مدینه آغاز میشود و «تقویم هجری» نامیده میشود. همین نکته، نشان از اهمیت هجرت در زیربناسازی فرهنگ اسلامی دارد. در برخی از آیات قرآن، واژههای «ایمان»، «هجرت» و «جهاد» در کنار هم آورده شده و این توصیفات، از نشانههای رستگاری برشمرده شده است. مثل آیه ذیل: «كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند».[1]
در فرهنگ اسلامی، یکی از صفات برجسته مومنان، «مهاجرت» است. به همین دلیل برخی از فقها، یکی از شرایط رهبری مسلمانان را «هجرت» میدانند و بر این باور هستند که رهبر و خلیفه مسلمین باید هجرت کرده باشد. آیات قرآن به هجرتهای مختلفی تصریح دارد که برخی هجرتهای سرزمینی است و برخی هجرتهای درونی، کوچ از بدیها به سوی نیکیها. اما آنچه به عنوان هجرت سرزمینی در قرآن طرح شده است، کوچهای گوناگون و با اهداف متنوعی است. برخی از این هجرتها برای فرار از ستمگری و برای یافتن سرزمینی است که مسلمانان بتوانند دین و ایمانشان را حفظ کنند، مثل هجرت اولین گروه مسلمانان به حبشه، که از شرّ آزار سران کفار قریش به حبشه هجرت کردند.
در برخی شرایط قرآن حتی توصیه به مهاجرت دارد. چه شرایطی برای این توصیه وجود دارد؟ آیا میتوان این توصیهها را از کشورهای اسلامی هم بسط داد؟
یکی از مواردی که قرآن به صراحت، توصیه به مهاجرت کرده و مهاجرت نکردن را ناپسند تلقی میکند در مورد کسانی است که به بهانه فشارهای حاکمیت، تن به پذیرش ستم داده بودند، لذا در آیهای از قرآن میگوید: «كسانى كه بر خويشتن ستمكار بودهاند، زمانی که فرشتگان جانشان را مىگيرند مىگويند در چه حالی بوديد، پاسخ مىدهند ما در زمين از مستضعفان بوديم، مىگويند مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد، پس آنان جايگاهشان دوزخ است و آنجا بد سرانجامى است».[2]
از این توصیههای قرآنی میتوان دریافت که مهاجرت برای فرار از ستمگران، نه تنها مهاجرت پسندیدهای تلقی میشود، بلکه از مهاجرتهای توصیهشده قرآنی است. هرچند در زمان نزول قرآن، این مهاجرت از سرزمینهای تحت حاکمیت کفار، یعنی تحت حاکمیت اسلامستیزان به سوی سرزمینهای آزاد بود، اما ملاک مهاجرت، سرزمین اسلامی و غیراسلامی نبود بلکه ملاک، گریز از این ستمها و فشارها بود. متاسفانه اکنون مصداق سرزمینهای فشار، گاهی سرزمینهای اسلامی است که مسلمانان یا نامسلمانان تحت فشار و ستم حاکمیتها یا گروههای مختلف اعم از گروههایی با پرچم اسلامگرایی یا بدون این پرچم، قرار میگیرند. ملاک این نوع از مهاجرتها، کوچ از سرزمینهای فشار است.
یکی دیگر از موارد توصیه قرآن به هجرت، مهاجرت برای فراگیری دانش است: «و شايسته نيست که مؤمنان همگى كوچ كنند پس چرا از هر فرقهاى از آنان دستهاى كوچ نمىكنند تا در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند باشد كه آنان بیم بپذیرند».[3] البته این مهاجرت ربطی به سرزمین اسلامی و غیراسلامی، سرزمین فشار یا سرزمین آزاد ندارد، بلکه معیار، مهاجرت به سرزمینهای مهد دانش است.
قرآن، نه تنها به این مهاجرتها توصیه میکند بلکه برای این مهاجرین امتیازات ویژهای قائل شده است و به آنان وعده زندگی بهتری در همین دنیا داده است: «و هر كه در راه خدا هجرت كند، در زمين اقامتگاههاى فراوان و گشايشها خواهد يافت و هركس برای هجرت در راه خدا و پيامبر او از خانهاش به درآيد سپس مرگاش دررسد پاداش او قطعا بر خداست و خدا آمرزنده مهربان است».[4] در برخی آیات دیگر، به مهاجرین وعده رزق نیکو داده شده است: «و آنان كه در راه خدا مهاجرت كردهاند و آنگاه كشته شده يا مردهاند قطعا خداوند به آنان رزقى نيكو مىبخشد و راستى اين خداست كه بهترين روزىدهندگان است».[5]
علاوه بر پاداش این دنیایی، به مهاجرین وعدههای نیکی برای زندگی اخروی آنان نیز داده شده است: «و كسانى كه پس از ستمديدگى در راه خدا هجرت كردهاند در اين دنيا، جاى نيكويى به آنان مىدهيم و اگر بدانند قطعا پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود».[6] در آیات دیگری نیز به همین وعدههای نیک تصریح شده است از قبیل این آیه «پس كسانى كه هجرت كرده و از خانههاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شدهاند بديهايشان را از آنان مىزدايم و آنان را در باغهايى كه از زير آن نهرها روان است درمىآورم، اینها پاداشى از جانب خداست و پاداش نيكو نزد خداست».[7]
در خصوص مهاجرپذیری چطور؟ حالا اگر کشور پذیرنده اسلامی باشد، قواعد یا دستورالعمل خاصی در خصوص پذیرش پناهجویان/ مهاجران و نحوه برخورد با آنها وجود دارد؟
در پاسخ پرسش پیشین به آیاتی اشاره شد که گزارههای «ایمان»، «هجرت» و «جهاد» را در یک ردیف قرار داده بود و برای مومنان و مهاجران و مجاهدان، پاداشهای ویژه دنیوی و اخروی طرح شده بود. در کنار آیات فوق، با دستهای دیگر از آیات قرآنی مواجه هستیم که در کنار مومنان و مهاجران و مجاهدان، گروه چهارمی را نیز به عنوان مومنانِ برجسته مطرح کرده و به آنان نیز وعدههای غفران و رزق و روزیهای نیکویی داده شده است. این گروه چهارم «پناهدهندگان به مهاجران» یعنی گروه «مهاجرپذیر» است، از قبیل آیه ذیل: «و كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا به جهاد پرداخته و كسانى كه مهاجران را پناه داده و يارى كردهاند آنان همان مؤمنان واقعىاند براى آنان بخشايش و روزى شايسته اى خواهد بود».[8] در صدر اسلام از این گروه به عنوان «انصار» نام برده میشد.
از سویی دیگر در برخی از آیات قرآن، صریحا به پیامبر دستور داده شده است اگر مشرکین به وی پناه آوردند، به آنها پناه بدهد: «و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهاش بده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به مكان امناش برسان، چرا كه آنان قومى نادانند».[9] چنانچه ملاحظه میشود در این آیه، هرچند مربوط به پناهجویان مشرکین است، نه تنها دستور به پذیرش پناهجویان داده شده است، بلکه حتی دستور به تامین امنیت آنان داده شده است تا آنان به مکان امنی رسانده شوند و از شرّ اذیت و آزار سایر مشرکین در امان بمانند.
هرچند مهاجرتهای معاصر، به شکل کنونی، در عصر پیدایش اسلام مطرح نبوده است و مستقیما مورد داوری قرار گرفته نشده است، اما برخی از مفاهیم ریشهای و مبنایی وجود دارد که از آن مفاهیم اولیه، میتوان خط راهنمای مهاجرپذیری در فرهنگ اسلامی را جستوجو کرد. یکی از این مفاهیم، مفهوم «ذمّه» است. به عنوان مثال، پیمان حمایت مسلمانان مدینه از مسیحیان نجران «ذمّه»، در دوران پیامبر، پیشدرآمدی برای حمایت از حقوق اقلیتهایی بود که به نوعی به مسلمانان پناه میآوردند. برخی دیگر از مفاهیم، مثل دستور به «حمایت از ستمدیدگان»، نیز رهنمونی برای در پناه خویش گرفتن ستمدیدگان است. علی به فرزنداناش حسن و حسین وصیت میکند که «دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد».[10] یکی دیگر از این دستورالعملهای مبنایی، دستور «کمک به کمکجویان» است. از قول پيامبر نقل شده است که «هر كه فرياد كسى را بشنود كه مىگويد: اى مسلمانها به دادم برسيد و به او كمک نکند، مسلمان نيست».[11] آداب مهمانپذیری در اسلام، نیز یکی دیگر از این توصیههای مبنایی اسلام است. توصیه اسلام به «اکرام ضیف» نیز میتواند به عنوان مبنا و پایه پناهجوپذیری تلقی شود. در حدیثی وارد شده که از تعالیم پیامبر به علی این بوده است که «هرکس به خدا و روز جزا ایمان دارد باید میهماناش را گرامی داشته و اکرام نماید».[12]
با وجود این، در ایران سالهاست که مهاجران از جمله افغانستانیها از حقوق شهروندی محروم هستند. علیرغم این دستورالعملهای اسلامی و آیههای قرآنی، آیا این محرومیتهای حقوقی خلاف شرع اسلام نیست؟
برخورد ما ایرانیان با مهاجرین افغانستانی، از دو جهت قابل بررسی است. برخورد ما از جهت شهروندان ایرانی، که در این مورد صرفنظر از دین و ایمان ما و آنها، ما به نام انسانیت و انساندوستی در برابر آنان مسوولیت داشته و داریم. اگر کشور ما یک کشور اسلامی نبود و اگر ما مسلمان هم نبودیم باز نسبت به افغانستانیها مسوولیت داشته و داریم.
اما چون پرسش شما از منظر دستورالعمل اسلامی است، بایستی تصریح کنم که ما از جهت اسلامی، یعنی ما به عنوان مسلمانان نیز، و کشور ما به عنوان کشوری با پسوند «اسلامی» نیز، مسوولیت مضاعفی داشته و داریم. افغانستانیها نه تنها همنوعان و همسایگان ما هستند بلکه از دیدگاه اسلامی، آنان برادران دینی ما هستند. دستورالعملهایی که در پاسخ به پرسش پیش، اشاره شد هرکدام میتواند به عنوان مبنایی از علایم راهنمای مسلمانان باشد. دستور به «حمایت از ستمدیدگان»، دستور به «کمک به کمکجویان»، هرکدامشان میتواند راهنمای عمل مسلمانان در برابر افغانستانیها باشد. آداب مهمانپذیری در اسلام نیز اینجا به کار می آید، هرچند میتوان مدعی شد که ایشان میهمانانی نبودهاند که ما آنها را دعوت کرده باشیم، ولی میهمان ناخوانده نیز آدابی دارد. بدون تردید تبعیضها و تحقیرهایی که ما در مورد افغانستانیها داشتهایم، سبب میشود که ما یک بدهکاری تاریخی به آنها داشته باشیم و یک پوزش جدی به آنها بدهکار باشیم.
جدای از مسوولیت انسانی که به آن اشاره کردید اما آیا میتوان رفتار جمهوری اسلامی با مهاجران خصوصا افغانستانی را غیرشرعی ارزیابی کرد؟
بدون تردید، وقتی دستورات شرع در این مورد که قبلا اشاره کردیم را با رفتاری که در عمل شده است، مقایسه میکنیم تفاوت این رفتار را با آموزههای اسلامی درمییابیم. به ویژه که بخشهایی از این حق و حقوق مهاجرین افغانستانی، از دیدگاه شرع، حقالناس محسوب میشود، حق اشتغال، حق مسکن، حق تحصیل، همه اینها از حقوق الناس است. اسلام تاکید ویژهای بر رعایت حقالناس دارد که در نسبت به حقالله، تاکید بیشتری بر آن شده است. متاسفانه ما در زمینه شرعیات و حقالله حساسیت شدید نشان میدهیم اما نوبت به حقالناس که میرسد توجه کمتری داریم.
معمولا جمهوری اسلامی هر موضوعی را از نظر حقوقی با اسلام تطبیق میدهد. حالا که اعلامیه جهانی حقوق بشر هم اسلامی شده، آیا مهاجرت و مهاجرپذیری در آن مورد توجه خاص قرار گرفته است؟
معمولا در اینگونه موارد ما مدعی میشویم که این حقوق بشر در اسلام پیشتر و بیشتر رعایت شده است که در مواردی هم همینگونه است. البته این ادعاهای ما، بیشتر در حد شعار برای تبلیغ داشتههای آیینی ماست، تفاوت میان شعارهای ما و عملکردمان، گاه بسیار است.
كنوانسيون مربوط به وضع پناهندگان كه در تاريخ ۲۸ ژوئيه ۱۹۵۱ در ژنو به امضاء رسيده فقط در مورد اشخاصی اجرا میشد كه در نتيجه حوادث قبل از تاريخ اول ژانويه ۱۹۵۱ به صورت پناهنده در آمده بودند. لذا در پروتکل الحاقی ۱۹۶۷ مربوط به وضع پناهندگان، مصادیق پناهندگی تعمیم پیدا کرد. کشور ایران نیز در سال ۱۳۵۴ به این پروتکل پیوست. اگر دقت کنیم میثاقهای مربوط به پناهندگی مثل معاهده ۱۹۵۱ ژنو، پروتکل الحاقی ۱۹۶۷، اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸، همگی پدیدههای مدرنیست که پس از جنگ دوم جهانی و ضرورتهای ناشی از آن، پدیدار شده است. هرچند این مفاهیم حقوقی، ناشی از پدیدههای مدرنی است که نباید انتظار یافتن آن را در پدیدههای کهن داشت، اما برخی از این دستورالعملها، دستورالعملهای ابتدایی رعایت حقوق همنوعان است که پیش از ورود به دوران مدرن نیز، مورد توجه بوده است و در بسیاری از فرهنگهای کهن، اعم از مذاهب یا سایر فرهنگهای کهن بشری، ریشههای آن یافت میشود.
در مورد حق پناهندگی، «اعلامیه حقوق بشر اسلامی[13]» مثل «اعلامیه جهانی حقوق بشر»، این حق را به رسمیت شناخته است. البته در این دو اعلامیه، تفاوتهای اساسی وجود دارد. به عنوان نمونه، ماده ۱۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر، در مورد حق پناهندگی، افرادی را که به دلیل غیرسیاسی تحت پیگرد قضایی باشند یا مرتکب عمل مغایر با اهداف و اصول ملل متحد باشند، استثنا کرده است: «هر انسانی سزاوار و محق به پناهجویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناهدهنده در برابر پیگرد قضایی است. چنین حقی در مواردی که پیگرد قضایی منشایی غیرسیاسی داشته باشد یا نتیجه ارتکاب عملی مغایر با اهداف و اصول «ملل متحد» باشد، ممکن است مورد استناد قرار نگیرد». اما ماده ۱۲ «اعلامیه حقوق بشر اسلامی»، افرادی را که مرتکب جرم شرعی شده باشند، استثنا کرده است: «هر انسانى بر طبق شريعت، حق انتقال و انتخاب مكان براى اقامت در داخل يا خارج كشورش را دارد و در صورت تحت ظلم قرار گرفتن، مىتواند به كشور ديگرى پناهنده شود، و بر آن كشور پناهدهنده واجب است كه با او مدارا كند، تا اين كه پناهگاهى برايش فراهم شود، با اين شرط كه علت پناهندگى به خاطر ارتكاب جرم طبق نظر شرع نباشد». همچنانکه مشاهده میشود، در این ماده اخیر، منشا این حق را نیز شریعت تلقی کرده است.
اما صرفنظر از این تفاوتهای شکلی و ماهوی، در مورد سیل گسترده مهاجرین در برهه کنونی، دستورالعملهای کلی اسلامی میتواند مورد استناد قرار بگیرد. دستورالعملهایی که قبلا اشاره کردیم از قبیل ضرورت «حمایت از ستمدیدگان»، «کمک به کمکجویان»، «اکرام ضیف» و... هرکدام میتوانند به عنوان مبنایی برای مشروعیت به رسمیت شناختن حق پناهندگی، مورد توجه دینداران قرار بگیرند.
بحران امروز جهان، پناهجویان هستند. گروه گروه در دریاها میمیرند یا توسط دولتهای میزبان آواره میشوند. برخی هم این وسط نجات پیدا میکنند و باید ماهها و بلکه سالها در کمپهای پناهجویی زندگی کنند تا قرعه به نامشان بیفتد. این دستورالعملها یا قوانین یا اشاراتی که اسلام به مهاجرت داشته در زمانی بوده که مهاجران در محدوده جغرافیایی محدودتری جابهجا میشدند و تعدادشان هم شاید بسیار کمتر بود. ایا در مواجهه با مشکل امروز که چنین جهان و خصوصا اروپا را سردرگم کرده، این دستورالعملها یا اشارات کارآیی دارند؟
اولا این دعوتهای به مهاجرپذیری و اکرام ضیف و حمایت از ستمدیدگان، دستورالعملهایی برای مسلمانان است، ولی امروزه در مورد مشخص مرتبط با پرسش شما، مخاطب، مسلمانان نیستند. این مهاجرانی که در مسیر مهاجرت غرق میشوند، میخواهند از سرزمینهای موطن خویش به سرزمینهای غیراسلامی مهاجرت کنند، بنا بر این، دستورالعملهای اسلامی برای مهاجرپذیری، نمیتواند در گفتوگو با کشورهای اروپایی مقصد مهاجرین کنونی، به کار آید. کشورهای میزبان اروپایی، رفرانسهای خویش را از اعلامیه جهانی حقوق بشر و معاهدههای مربوطه میگیرند و خط و جهت کلی مهاجرپذیری بر همان روال است اگر چه این کشورها به تناسب وضع و امکانات خویش، در عمل تلاش میکنند تا شیوههای اجرایی آن را در هماهنگی و همنوایی با منافع سرزمینی و ملی خویش، تفسیر کنند.
ثانیا، در ابتدای پیدایش اسلام، مسلمانان از دست کفار و مشرکان به مناطق آزادتر مسیحیان پناه میبردند تا بتوانند از بتپرستی رهایی یافته و خداپرستی خویش را آزادانه عملی کنند. بعدها نامسلمانان به کشورهای اسلامی پناه میآوردند تا از سعه صدر مسلمانان و میهمانپذیری آنها بهره ببرند. اکنون تاسفآور است که در این موجهای اخیر مهاجرتهای گسترده، مسلمانان از شرّ حاکمیتهای به اصطلاح اسلامی، و از شرّ گروههایی دیگری که توصیف اسلامی را به یدک میکشند به کشورهای نامسلمان پناه میبرند تا جان خویش را حفظ کنند.
ثالثا، اگر بنا باشد در بحران مهاجرتهای کنونی، از خطابات اسلامی استفاده شود، باید از دستورالعملهایی استفاده شود که به حکام مسلمین دستور داده شده تا «حقوق رعایا» یا به تعبیر امروزی «حقوق شهروندان» خویش را رعایت کنند تا نیازی به این مهاجرتهای گسترده از سرزمینهای اسلامی به سرزمین غیراسلامی نباشد.
پانوشتها:
[1] الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ (توبه، آیه 20).
[2] إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (نساء، آیه 97).
[3] وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ (توبه، آیه 122).
[4] وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (نساء، آیه 100).
[5] وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (حج، آیه 58).
[6] وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (نحل، آیه 41).
[7] «... فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ (آل عمران، آیه 195).
[8] وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ (انفال، آیه 74).
[9] وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ (توبه، آیه 6).
[10] كُونا لِلظّالِمِ خَصْماً، وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً (نهج البلاغه، نامه 47).
[11] مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ. (وسائل الشيعه، ج 11، باب 59: وجوب معونة الضعيف).
[12] مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه و َاليَومِ الآخِرِ فَليُكرِم ضَيفَهُ (وسائل الشيعه، ج 16، باب 40: استحباب اكرام الضيف).
[13] «اعلامیه حقوق بشر اسلامی»، توسط سازمان کنفرانس اسلامی در 5 اگوست 1990 در قاهره تصویب شد. این اعلامیه معمولاً به عنوان واکنش اسلامی به اعلامیه جهانی حقوق بشر تلقی میشود.