قوانین تبعید در روم باستان
در جمهوری روم، شهروندان میتوانستند به عنوان جایگزینی برای جزای قانونی، درخواست کنند تا تبعید (به لاتین: Exilium) شوند. تبعید میتوانست چه در مورد اتهامهای جنایی و چه در اتهامهای غیر جنایی، به عنوان جایگزین انتخاب شود ولی عمدتاً در جرایم جنایی انتخاب میشد و کمتر کسی در جمهوری روم حاضر میشد تا به جای ادای دیون مالی، از ممالک محروسه روم خارج شود.
اما از نظر قانونی یک شرط وجود داشت: متهم میبایست پیش از صدور حکم محکومیت قطعی، خاک روم را ترک میکرد.
گوردون کلی در کتاب تحقیقی مفصل خود با عنوان «تاریخ تبعید در جمهوری روم»، مینویسد: «ترتیب وقایعی که منجر به تبعید یک فرد میشدند، در طول تاریخ جمهوری روم یکسان بود. متهم میتوانست از چرخهی قضایی روی خارج شود و تبعید را انتخاب کند. او میتوانست پیش از آغاز محاکمه یا در جریان محاکمه، خارج شود.» (کلی ۲۰۰۶: ۱۸)
به عبارت دیگر، متهم میبایست پیش از صدور حکم نهایی، خارج شود. در غیر این صورت، حکم لازمالاجرا میبود.
کلی از قول پولیبیوس، تاریخنگار نامی یونان باستان مینویسد: «متهم میتوانست صحن indicium populi یا دادگاه مردمی را هر زمان پیش از صدور حکم نهایی، ترک کند. (دادگاه مردمی، در واقع محاکمهای علنی و در برابر Comitia Centuriata یا کمیتهای از شهروندان بود که محاکمه را پیش میبردند و حکم صادر میکردند). اما اگر محاکمه در برابر indicium publicum یا هیئت قضات بود، متهم میتوانست تا پس از صدور حکم نیز صبر کند.»
عکس: پوبلیوس اوویدیوس ناسو، شاعر رومی که به تبعید فرستاده شد. یک نقاشی از Ion Theodorescu-Sion، نقاش رومانیایی. ۱۹۱۵
تبعیدی حق نداشت به سرزمینهای رومی بازگردد. هر گاه یک شهروند روم از سرزمین خویش چشم میپوشید و راه تبعید را انتخاب میکرد، آنگاه مجلس عوام فرمانی را با عنوان aquae et ignis interdictio صادر میکرد. این فرمان به طور قانونی از ورود آن شهروند به حوزه روم ممانعت میکرد. با این حال، آنگونه که کلی از سیسرو نقل میکند، هیچ ماده قانونی در روم برای تبعید وجود نداشت. تبعید در واقع مجازاتی مندرج در قانون نبود بلکه راهی جایگزین بود برای تحمل مجازات قانونی. با این حال، از آنجا که اسناد مکتوب به جا مانده، تنها موارد تبعید چهرههای شاخص همچون سناتورها و نظامیان را قید کردهاند، دقیقاً مشخص نیست که آیا امکان گزینش تبعید برای مردم عادی نیز وجود داشته یا خیر. (همان)
به هر روی، تبعید یک حق قانونی برای فرار از مجازات نبوده است. مثال آن را میتوان در روند غیر قانونی شدن فرقه باکوسیها دانست. باکوس (به یونانی: دیونسوس) خدای کاشت انگور و قداست شراب بود که یونانیها نیز آنرا به نام دیونسوس گرامی میداشتند. تعداد پیروان فرقه باکوسی در قرن دوم پس از میلاد به ناگهان زیاد شد. آنان پنج بار در ماه جشنهایی را برگزار میکردند که در آنها انواع تفریح -از جمله سکس بدون محدودیت طبقاتی- آزاد بود. سنای روم این را خطری برای نظم جامعه روم تشخیص داد و در سال ۱۸۶ ب.م با صدور فرمانی ویژه به نام Senatus consultum de Bacchanalibus به موازات غیر قانونی اعلام کردن فرقه، مجازات مرگ برای پیروی از آن مقرر کرد. کمیسیون ویژه یا همان questio extraordinaria که برای تحقیق در این باره از سوی سنا مشخص شده بود، احکام متعدد اعدام صادر کرد و هیچکدام از اعدامیان نتوانستند از جایگزینی به نام تبعید استفاده کنند.
اوستراکیسموس در دولتشهر آتن
تبعیددر دوران دموکراتیک آتن، یک عمل پیشگیرانه محسوب میشد. اگر فردی به هر دلیل، از جمله کسب قدرت بسیار، خطری برای شهر محسوب میشد یا خشم عمومی را برمیانگیخت، در یک روند رأیگیری به نام اوستراسیزم (به یونانی: اوستراکیسموس) که میتوانست سالی یکبار برگزار شود، شهروندان به تبعید او از آتن رأی میدادند. نام اوستراکیسموس از تکهسفالهایی میآید که در جریان انتخابات از آن استفاده میشد و به یونانی اوستراکون (جمع: اوستراکا) نام دارد.
در جریان رأیگیری، شهروندان در آگورا جمع میشدند، رأی خود را بر روی یک تکه سفال مینوشتند و در کوزه میانداختند. اگر یک شهروند بالای شش هزار رأی میآورد، میبایست برای ۱۰ سال خارج از آتن زندگی کند. این تبعید، مجازاتی منفرد بود و هیچ تعرضی به اموال فرد تبعیدی صورت نمیگرفت، در جایگاه اجتماعی او تغییری حاصل نمیشد و او میتوانست پس از ۱۰ سال به شهر بازگردد. از سویی، این امکان وجود داشت که برای بازگشت یک فرد زودتر از زمان ۱۰ سال، رأیگیری مجددی صورت گیرد. لیکن مجازات بازگشت غیرقانونی فرد تبعیدی، مرگ بود.
کیمون (به انگلیسی: سایمون)، دولتمرد و ژنرال یونانی و فرزند میلتیادس، قهرمان نبرد ماراتون، یکی از چهرههای معروفی بود که از ۴۶۱ تا ۴۵۱ قبل از میلاد به حکم اوستراکیسموس در تبعید زیست. تکهسفالهای بسیاری از آن رأیگیری معروف، کشف شده و در موزههای مختلف نگهداری میشوند. کیمون پس از بازگشت از تبعید، جایگاه خود را در دولت مجدداً تحویل گرفت و حتی در وقایع مهمی چون مذاکرات صلح با اسپارت و چند جنگ خارجی، ایفای نقش کرد.
آریستیدس (معروف به آریستیدس عادل)، سردار و سیاستمدار آتنی، دیگر چهره مشهور تاریخی بود که با این قانون به تبعید فرستاده شد. او که یکی دیگر از قهرمانان نبرد ماراتون بود، چند سال بعد از آن نبرد با تحریک رقیب سیاسیاش تمیستوکلس، به حکم اوستراکیسموس به تبعید فرستاده شد. آریستیدس هنوز نیمی از تبعید خود را به پایان نبرده بود که در سال ۴۸۰ ق.م به خواست آتنیها برای سرداری در جنگ دیگری با امپراتوری پارس فراخوانده شد و در جنگ سالامیس که منجر به شکست ناوگان دریایی خشایارشا شد، شرکت کرد. پی.جی. رودس استاد دپارتمان تاریخ باستان دانشگاه دورهام، اوستراکیسموس را «تبعید محترمانه» خوانده است. (ر.ک به پی.جی. رودس در فهرست منابع)
Ostrakon of Aristeides, ostracized in 482 B.C. Max. dim.: .0125 m. Athens, Agora Museum P 9973
این بندها از نمایشنامهی مدئا، اثر اوریپیدس که پنج قرن پیش از میلاد نگاشته شد و در دیونیسیا به اجرا در آمد، نشان میدهد که نمونههایی از تبعید به ادبیات و افسانههای آن زمان یونان باستان نیز راه داشته است:
«مدئا- آه ای وطن! اگر بدانی اکنون چگونه از عمق جان یادت میکنم.
کرئون- آری! من هم با فاصلهای بسیار بعد از فرزندانم، وطنم را عزیز میدارم.
آه! آه که علائق در دنیا چه مصیبتهایی را در پی دارند… زئوس ای خدایگان! فراموش نکن چه کسی این مصیبت را بر سر من آورد.
برو ای زن احمق! برو تا آرامش یابم.
من نمیخواهم مجادله کنم.
سربازان من به زور تو را اخراج خواهند کرد.
نه! خواهش میکنم کرئون… من به تبعید خواهم رفت؛ به این خاطر نیست که از تو خواهش میکنم.
پس چرا برایم شاخ و شانه میکشی؟
فقط یک روز. بگذار برای یک روز بمانم تا بدانم چگونه زندگیام را در تبعید اداره کنم و منبعی برای زندگی فرزندانم بیابم… تو پدری و فرزندی دادی؛ طبیعی است که نسبت به بچهها رقت قلب داشته باشی. من نگران تبعید خودم نیستم اما قلبم میشکند وقتی کودکانم عذاب و محرومیت میکشند.» (مدئا، ترجمهی نگارنده از متن انگلیسی)
نمونههایی از تبعید در زمان اشکانیان و نقش مجلس مهستان
حدود ۳۰ سال پیش از میلاد مسیح، زمانی که کودتای تیرداد دوم برای ساقطکردن فرهاد چهارم به شکست انجامید، تیرداد فرزند فرهاد چهارم را به گروگان گرفت و به روم گریخت. آگوستوس در عوض بازگرداندن شاهزادهای که گروگانش بود، نماد عقابنشان لژیون روم را که در جنگ حران به دست سورنا افتاده بود، مطالبه کرد. پارتیها این را خواستهای خرد یافتند اما برای آگوستوس، بسان بازگرداندن شرافتی بود که با شکست در جنگ حران لکهدار شده بود. امپراتور روم در کنار بازگرداندن شاهزادهی پارتی، کنیزی ایتالیایی را به نام موزا را به فرهاد چهارم هدیه داد.
فرهاد چهارم به موزا علاقهمند شد و او را به همسری برگزید. موزا که بهسرعت تبدیل به سوگلی فرهاد چهارم شده بود، برای بر تخت نشاندن فرزندش تلاش کرد و سرانجام دوسال قبل از میلاد مسیح، فرزندش با عنوان فرهاد پنجم پادشاه شد. او ناگهان اعلام کرد که با فرزند خود ازدواج و عنوان ملکه را حفظ میکند. این امر به بزرگان اشکانی گران آمد و ضد او موضع گرفتند. موزا به همراه فرزند/همسرش در سال چهارم پس از میلاد از سلطنت خلع و به روم تبعید شدند. آنها به روایتی در راه تبعید به قتل رسیدند. (دایرهالمعارف بریتانیکا، ویرایش یازدهم)
تنها چهار سال بعد زعمای اشکانی وُنون یکم را به تخت نشاندند. او در روم بزرگشده بود و تربیت رومی داشت. اشکانیان وُنون را نیز به جرم رومانوفیل بودن، خلع و در سال دوازدهم پس از میلاد مسیح به روم تبعید کردند.
در تمامی تصمیمهای مربوط به پادشاهی اشکانیان، مجلس مهستان نقش بسیار پررنگی داشت. مهستان که از سال ۱۷۳ پیش از میلاد تشکیل شده بود، میتوانست در صورت احراز خیانت، بیلیاقتی، ضعف یا بیماری شاه، او را خلع کند و شاهزادهای دیگر را به تخت بنشاند. مهستان شامل دو مجلس بود. یکی را مغها و بزرگان و خردمندان از سراسر کشور تشکیل میدادند و دومی مربوط به شاهزادگان بود. (دانشنامهی رشد)
خلع وُنون و برجانشاندن اردوان سوم نیز یکی از تصمیمهای بزرگ مهستان بود. لیکن مشخص نیست که آیا مهستان حکمی به نام تبعید داشته یا افراد مخلوع خود اقدام به فرار به مکانهای امن میکردند. دلیل این تشکیک، مراحل پیش از تبعید وُنون به روم است. پس از آنکه مهستان اردوان سوم را به جای وُنون به تخت نشاند، وُنون به ارمنستان رفت، آنجا را تصرف کرد و پس از قبول شکستی دیگر از اردوان سوم، به سوریهی تحت تملک روم آن زمان، گریخت. (بریتانیکا)
تبعید در یهودیت
حسین سلیمانی در مقاله «مجازاتها در حقوق کیفری یهود»، تنها شکلی را که تورات از تبعید به عنوان یک مجازات قضایی، مجاز دانسته، تبعید مرتکبان قتل غیر عمد میداند. طبق نص تورات، تبعیدیان به «شهرهای پناهگاه» فرستاده میشدند.
شهرهای پناهگاه دو کارکرد داشتند. یک اینکه متهم تا پیش از رسیدگی به اتهام و اثبات عمدی یا غیر عمدی بودن جرم، از خشم اولیای دم محفوظ باشد. دوم، اگر پس از رسیدگی، قتل غیر عمد تشخیص داده میشد، تبعید در شهر پناهگاه ابرام میگشت. نویسنده، ماهیت تبعید در مورد اول را غیر کیفری و صرفاً اقدامی پيشگيرانه براى حفظ جان متهم دانسته و در صورت دوم، ماهیت مجازات را بر آن مترتب شمرده است.
متهم به قتل میبایست در شهر پناهگاه خود را به بزرگان شهر معرفی میکرد و آنان بودند که اقامتگاه او را مشخص میکردند. مطابق حكم تورات، قاتل اگر در مدت تبعيد از شهر خارج میشد و به دست اولیای دم کشته میشد، خونش هدر بود اما پس از آزادی، خون او محترم بود و اولیای دم در صورت قتل او قصاص میشدند.
مجازات دیگری که در این رابطه در آئین یهود وجود دارد، طرد یا حرم Herem است که معادل آن در کلیسای کاتولیک Vitandus خوانده میشود و در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
سلیمانی حرم را یکی از مجازاتهای آئین یهود میداند که از مجازاتهای اصلی شریعت یهود، یعنی آنها که تورات به رسمیت شناخته، نیستند اما «نخستين استعمال واژه حرم در معناى طرد در كتاب عزرا است. پس از بازگشت يهوديان از تبعيد بابلى (۵۸۶- ۵۳۸ ق.م) و رواج گناه در بين ايشان، عزراى كاتب در سراسر كشور اعلام مىكند كه تمامى قوم بايد در عرض سه روز در اورشليم جمع شوند و اگر كسى نيايد 'اموال او ضبط خواهد گرديد و خود او هم از ميان قوم اسرائيل طرد خواهد شد' (عزرا، ۱۰: ۸). تلمود، طرد را به عنوان مجازات به رسمیت شناخت» (ر.ک سلیمانی در بخش منابع)
طرد به شکل خفیف، نیدوی نام دارد و در حالت شدید، حرم نامیده میشود. این مجازات، تحقیر مجرم با جداسازی او از بدنه اجتماع است. برخی از مجازاتهایی که مشمول نیدوی میشدند، عبارتند از توهین به یک دانشمند حتی پس از مرگ وی، بیاعتنایی به رهنمودهای خاخامی، فروش زمین به یک غیر یهودی بدون رعایت حق تقدم همسایه یهودی، کار کردن در بعد از ظهر عید پسح، غضب شاگرد بر معلم و جرایمی در این حد. اما حرم در جرایم جدیتر مانند تعدی به بیوهزنان و یتیمان، رشوه، سوگند باطل و امثال آن اعمال میشد.
مجرم میبایست میبایست چنان رفتار كند كه گويا در حالت عزاست؛ کوتاه کردن مو، استحمام یا شستن لباس ممنوع بود. او تنها میتوانست همراه با خانوادهاش زندگی کند و شخص دیگری مجاز به دیدار با او و احوالپرسی نبود. مجرم نمیتوانست جزو سه نفری باشد که در مراسم شکرانهی قبل از غذا شرکت میکنند و همچنین نمیتوانست جزو ۱۰ نفر لازم برای دعای عمومی باشد. در صورتی که حکم طرد مجرم در زمان مرگ همچنان باقی میوبد، تابوت -هرچند با قراردادن نمادین یک سنگ بر روی آن- میبایست سنگسار میشد.
لغو مجازات نیدوی و حرم در صورتی امکانپذیر بود که مرتکب، توبه و از خاخام تقاضای عفو میکرد. در صورتی که توبه، صادقانه دانسته میشد، لغو مجازات را به همراه داشت. (همان)
شاید اسپینوزا، فیلسوف برجسته هلندی قرن هفدهم، را بتوان یکی از مهمترین چهرههایی خواند که مشمول حکم حرم شدند. اسپینوزا، یکی از زمینهسازان نقد مذهبی که در خانوادهای یهودی پرورش یافته بود، در جولای ۱۶۵۶ در حالی که ۲۳ سال داشت، از جانب جامعهی یهودی توراتی تلمودی آمستردام مشمول حکم حرم شد. حکمی که به طور غیر معمول، ادبیاتی بسیار تند داشت. در بخشی از حکم حرم اسپینوزا میخوانیم: «به فرمان فرشتگان و فرمان مردان مقدس، ما با رضایت خدای منان و رضایت تمامی اعضای مجمع مقدس، باروخ اسپینوزا را طرد و لعنت میکنیم... لعنتی [آنچنان] که الیسع [از پیامبران بنیاسرائیل] آن اطفال را مشمول کرد و با تمامی لعنتهایی که در کتاب شریعت آمده است. لعنت بر او در روز و شب؛ لعنت بر او زمانی که میخوابد و زمانی که بیدار میشود، زمانی که بیرون میرود و زمانی که بازمیگردد… ما فرمان میدهیم که هیچکس حق ندارد با او چه به صورت شفاهی و چه به صورت کتبی ارتباطی برقرار کند، در حق او هیچگونه لطفی کند، با او زیر یک سقف بماند یا به فاصله چهار ال [واحد اندازهگیری قدیمی، برابر با نوک انگشت میانی یک مرد بالغ تا آرنج او] نزدیکش شود؛ یا هیچ چیزی که او مینویسد یا تألیف میکند را بخواند.»
(Della Rocca 2008: 20)
همچنین گفته میشود که خاخامهای اودسا در اوکراین، رهبران یهودیتبار انقلاب شوروی -از جمله لئون تروتسکی و گریگوری زینوویف- را در سال ۱۹۱۸ مشمول این مجازات کردند.
طرد در مسیحیت
واژه طرد یا قطع ارتباط excommunication در مسیحیت باری نرمتر از یهودیت دارد. در کلیسای کاتولیک رومی، مجرم «تعمید داده شده»ای که به دلیل اصرار بر خطایش مشمول این حکم شود، به کل از جامعهی کاتولیک طرد نمیشود، لیکن نمیتواند با سایر مؤمنین در مسائل معنوی جمعی و آئینها و دعاها شرکت کند. این کار از نظر کلیسای کاتولیک نه صرفاً یک مجازات، بلکه اقدامی با هدف «درمان» یا «تصحیح» ایماندار است. این کلیسا معمولاً از امکان طرد بهندرت استفاده میکند و به کسانی که اجازهی صدور حکم طرد را دارند، توصیهی اکید میکند که با احتیاط آن را به کار ببرند. در واقع، کلیسای کاتولیک، طرد را یکی از بدترین مجازاتها و در ردیف مرگ دانسته و سن جروم و سن آگوستین، دو قدیس بزرگ این کلیسا، مجازات طرد را با راندهشدن آدم و حوا از بهشت مقایسه کردهاند. همچنین در برخی متون مسیحی، طرد، «تبعید از کلیسای عیسی مسیح» نام گرفته و با تبعید رومیان مقایسه شده که به واسطهی آن، مزایای شهروندی و زیستن در روم را از دست میدادند. (Hyland 1928: 3-4)
برخی از جرایم هستند که مرتکب آنها طبق قوانین کلیسای کاتولیک رومی به طور خودکار Ipso facto مشمول طرد قرار میگیرد زیرا قانون کلی مربوط به آن پیشتر صادر شده است. به این قانون، Latae sententiae میگویند که به معنای تصویب بدون نیاز به حکمی جداگانه است. نمونههای آن، افشای مندرجات اعتراف کلیسایی یک ایماندار و اقدام به سقط جنین هستند که به ترتیب در مواد ۱۳۸۸ و ۱۳۹۸ قانون کلیسایی، مصوب سال ۱۹۸۳، آمدهاند. سوءقصد کنندگان به جان پاپ نیز طبق مادهی ۱۳۷۰، در این زمرهاند. (به فهرست منابع نگاه کنید) با این حال، کلیسای کاتولیک شرقی از قوانین Latae sententiae به صورتی که در شرح کلیسای کاتولیک رومی آمد، استفاده نمیکند.
برخی قوانین داخلی کلیسا نیز که مربوط به روحانیون ارشد است، میتواند خارج از قوانین منتشرشدهی کلیسای کاتولیک، طرد خودکار را به دنبال داشته باشد. نقض محرمانگی در موارد مربوط به انتخاب پاپ و یا رشوه برای اخذ یک جایگاه کلیسایی، موسوم به simony، این مجازات را در پی دارند. جالب توجه است که ریشهی واژهی simony، مربوط به سیمون ماگوس (شمعون مجوسی) است که خود طرد شدهی کلیسا در قرن یکم میلادی است. سیمون که از مغهای زرتشتی بود، با تعمید سن فیلیپ به مسیحیت گروید و طبق روایات، زمانی که مشاهده کرد حواریون عیسی مانند پطرس با لمس بیماران، آنان را شفا میدهند، به این افراد پیشنهاد رشوه کرد تا در ازای آن قدرت شفابخشی را به دست آورد. او را نخستین طرد شدهی کلیسا خواندهاند و روحانیون مسیحی مرتکب این عمل، به طور خودکار مشمول قانون طرد میشوند.
نیاز قدرت سیاسی به کسب مشروعیت از کلیسا باعث میشد که قانون طرد گریبان پادشاهان قدرتمند را نیز بگیرد. کلیسا در اوج قدرت خود، بسیاری از شاهان کاتولیک را مشمول قانون طرد کرد. تنها در قرن سیزدهم، این پادشاهان از سوی کلیسای کاتولیک طرد و برخی از آنها دوباره جذب شدند: جان لکلند پادشاه انگلستان (برادر ریچارد شیردل و شخصیت منفور پرنس جان در داستان فولکلور انگلیسی رابین هود) به دلیل نپذیرفتن کاردینال استفن لنگدون به سمت اسقف اعظم کانتربری؛ آلفونزوی دوم، پادشاه پرتغال، به دلیل انجام اصلاحات منجر به محدود کردن درآمدهای کلیسای کاتولیک؛ لادیسلاو چهارم پادشاه مجارستان به دلیل سبک زندگی غیر مسیحی، از جمله زندانیکردن همسر و ارتباط با معشوقههای متعدد؛ همچنین اریک ششم، پادشاه دانمارک و میخائیل هشتم، امپراتور بیزانس. در همین قرن، فردریش دوم، امپراتور مقدس روم سه بار به خاطر تخطی از فرامین سه پاپ، گریگوری نهم، کلستین چهارم و اینوسنت چهارم، از سوی کلیسا طرد و هر بار بازگردانده شد.
در عصر روشنگری نیز کلیسای کاتولیک تمام تلاش خود را کرد تا از دستاویزهایی چون طرد، برای مقابله با جریان منتقد مقابله کند. مارتین لوتر، یکی از پیشوایان نهضت پروتستان، در سال ۱۵۲۱ از جانب پاپ لئو دهم طرد شد. پاپ لئو دهم در ژوئن ۱۵۲۰ در یک فتوا، به لوتر گفت که ۴۱ جمله از اعلامیهی ۹۵ مادهای خویش را ظرف ۶۰ روز حذف کند. لوتر به جای فرمانبرداری، نسخهی فتوا را سوزاند و پاپ در فتوایی دیگر که به نام Decet Romanum Pontificem معروف است، فرمان طرد لوتر را صادر کرد.
توماس اراستوس، پزشک، شیمیدان و الهیاتدان سوئیسی که عقایدی متفاوت با دستگاه کاتولیک داشت و معتقد بود مسیحیان در صورت ارتکاب جرم باید از سوی دادگاه غیر دینی محاکمه شوند نه اینکه از سوی کلیسا از شعائر دینی جمعی طرد شوند، خود در سال ۱۵۷۰ مشمول طرد شد و با وجود رفع طرد در سال ۱۵۷۵، جایگاه سابق دینی خویش را نیافت.
از مشهورترین چهرههای تاریخی طرد شده از جانب کلیسا، میتوان به ناپلئون بناپارت اشاره کرد که پس از ضمیمه کردن رُم به قلمرو تحت نظارتش، در سال ۱۸۰۹ با دستور پاپ پیوس هفتم طرد شد.
در نخستین سال قرن بیستم، خوزه ماریا وارگاس ویلا، روزنامهنگار و نویسندهی کلمبیایی، به خاطر انتشار رمان ایبیس که در آن همراه با تقدیس روابط جنسی آزاد و تشویق آتئیسم، دستگاه کلیسایی به سخره گرفته شده بود، طرد شد. آلفرد لوزی، پدر مدرنیسم انجیلی؛ مارشال تیتو، رهبر کمونیست یوگسلاوی؛ خوان پرون، رئیس جمهوری آرژانتین و فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا، مشمول این حکم قرار گرفتند.
با این حال، طردشدگان قرن حاضر، بیشتر به دلایل غیرسیاسی همچون سقط جنین و ایجاد فرقههای غیر قابل قبول برای واتیکان، مشمول این حکم میشوند.
حکمهای طرد به دو نوع Vitandi و Tolerati تقسیم میشوند. نوع اول، به حرم یهودیت نزدیکتر است زیرا افراد را از تعامل اجتماعی با مجرم منع میکند و تنها همسر، والدین، فرزندان و خدمتکارانی را که به طور ثابت در خانهی فرد زندگی میکنند، از شمول طرد خارج میکند. به فرد مشمول این حکم Vitandus میگویند که در لغت به معنای فردی است که باید از او پرهیز شود. این حکم به کسانی تعلق میگیرد که امکان تکرار خطای آنان و به عبارت کلیسا، آلودهکردن جامعهی ایمانداران از سوی آنان وجود دارد. اما در نوع دوم، فرد خاطی در جامعه «تحمل» میشود و نوعی تدبیر برای تنبیه و بازگرداندن اوست. پاپ مارتین پنجم در قرن پانزدهم میلادی برای نخستین بار جزئیات مربوط به تمییز این دو نوع طرد را مکتوب کرد و به صورت قانون در آورد. (Hyland 1928: 40))
شاهدان یهوه، فرقهای مسیحی که در قرن نوزدهم ایجاد شده و طرفداران قابل توجهی را به خود جلب کرده است، قانونی به نام مجازات «اخراج» دارد. در وبسایت شاهدان یهوه، آمده که آنان اخراج از جماعت را «تدارکی پر مهر» مینامند. اگر یک شاهد یهوه که تعمید گرفته است، «مرتکب گناهی جدی شود و از گناهش توبه نکند»، اخراج میشود. مصادیق گناه جدی عبارتند از «اعمال نامشروع جنسی، بتپرستی، دزدی، اخاذی، قتل و ارتباط با ارواح یا متوسل شدن به نیروهای غیبی.» در آن صورت، «پیرانی که در کمیتهٔ قضایی جماعت خدمت میکنند» طبق قوانین این شاخه از مسیحیت، مرتکب را اخراج میکنند. این گروه، اخراج را عملی پر مهر میدانند زیرا معتقدند که پس از این تنبیه، با هدایت افرادی از فرقه، شخص به توبهی واقعی ترغیب میشود و از سوی دیگر، جلوی فساد جامعهی مؤمنان گرفته میشود زیرا به گفتهی آنان، گناهکارانی که توبه نمیکنند، «صخرههای مخفی و خطرناک زیر آب» هستند و میتوانند «سبب در هم شکستن کشتی ایمان دیگر اعضای جماعت شوند.» (وبسایت فارسی شاهدان یهوه)
منابع:
اوریپیدس. نمایشنامهی مدئا. نسخهی انگلیسی. این فایل پیدیاف
دایرهالمعارف بریتانیکا، ویرایش یازدهم؛ مداخل فرهاد پنجم، موزا و شمعون مجوسی.
دانشنامهی رشد، شبکهی ملی مدارس، مدخل اشکانیان.
سلیمانی حسین. مجازاتها در حقوق کیفری یهود. این لینک
وبسایت شاهدان یهوه، اخراج از جماعت تدارکی پر مهر. این لینک
Codes of Canon Law (1983). English Version. Vatican. C1370, C1388 and C1398
Della Rocca, Michael (2008). Spinoza. Routledge. UK
Hyland, Francis Edward (1928). Excommunication: Its Nature, Historical Development and Effects. Catholic University of America. Washington D.C. USA.
Justin's History of the World extracted from Trogus Pompeius, in Justin, Cornelius Nepos and Eutropius, John Selby Watson, tr. (London: George Bell and Sons, 1876), pp. 272-283.
Kelly, Gordon (2006). A History of Exile in the Roman Republic. Cambridge University Press, UK. (pages 17-23)
Rhodes P.J. Voting In Ancient Athens. This link.