انقلاب که شد خیابانهای زیادی نامشان تغییر کرد. همه «پهلوی»ها شدند «امام خمینی» همه «شهیاد»ها شدند «آزادی». برخی خیابانها هم به نام شخصیتهای انقلابی سند خورد و در این میان خیابان «وینستون چرچیل» منتهی به ساختمان سفارت انگلستان در تهران، به خیابان «بابی ساندز» تغییرنام پیدا کرد. «بابی ساندز» یک مبارز ایرلندی بود که بعد از پیوستنش به ارتش آزادیخواه، در رویای آزادی و استقلال ایرلند شمالی تلاش کرد و سرانجام در ۲۷ سالگی و در پی اعتصاب غذایی ۶۶ روزه در زندان «بلفاست» درگذشت. حکومت ایدئولوژیک و نوپای ایران نام یک خیابان را به نام او که جانش را بر سر مبارزه گذاشت، سند زد اما در طول ۴۰ سالی که گذشت و حتی پیش از آن با «حق اعتصاب» در تاریخ مبارزه چگونه برخورد شده است؟
اعتصاب عموما به دو شکل فردی یا گروهی و صنفی و با هدف تامین یک یا چند خواست بر حق و مشروع که به هر دلیلی از فرد یا گروهی سلب شده باشد صورت میپذیرد. این شیوه اعتراضی پیشینه ای دیرینه در ایران دارد اما شاید در هیچ دوره تاریخی به اندازه امروز صدای اعتراض مردم عادی بلند نشده وبه گوش جهان نرسیده بود. اعتراضی که به واسطه شنیده نشدن توسط مقامات مربوطه به اعتصاب بدل شده، دامان اغلب شهرها و حتی روستاهای ایران را گرفته است. پیش از این عموما اعتصاب در انحصار اصناف، دانشجویان و البته کنشگران و فعالان مدنی و سیاسی دربند بود، امروز اما حتی کشاورزان و بازنشستگان در اغلب شهرها به خیابان آمده اند چرا که از مراجع و مفرهای قانونی پیش رو پاسخی در جهت تامین حقوق خود نگرفتهاند. در این مطلب نگاهی داریم به تاریخچه اعتصابات در ایران، از اعتصابات کارگری و صنفی تا اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و عقیدتی.
تاریخچه اعتصابات کارگری
نخستین اتحادیه مدرن کارگری ثبت شده در ایران را کارگران چاپخانههای تهران در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی به راه انداختند. این حرکت کارگران دیگر کارخانهها را به تشکیل سندیکا و اتحادیه کارگری تشویق کرد. اتحادیه کارگری نوپای کارگران صنعت چاپ ایران اندکی پس از تشکیل اعتصابی را سازماندهی کرد که با استقبال گسترده صنف کارگران چاپخانه روبه رو شد به شکلی که در طول این اعتصاب تقریبا هیچ روزنامهای منتشر نشد. بیش از ۱۰ مورد خواسته توسط رهبران اتحادیه مطرح بود و اعلام شد تا برآورده نشدن این خواستهها اعتصاب ادامه خواهد داشت. درخواستها طیف گستردهای داشتند؛ از افزایش دستمزد تا تعطیلی یک روز در هفته برای کارگران. از آنجایی که صنف کارگران چاپخانهها تعدادشان زیاد بود این درخواستها همه پذیرفته شد.
اسفند ماه سال ۱۲۸۵ نمونه دیگری از اعتصابهای صنفی رخ داد. اینبار کارگران تلگراف خواهان استخدام رسمی، افزایش دستمزد و عدم اخراج بدون دلیل شدند. در این دوره زمانی تلگراف هم چون چاپ از اهمیت ویژهای برخوردار بود و همین منجر به تحقق همه خواستههای کارگران از سوی دولت وقت شد.
در سالهای آغازین تشکیل اتحادیههای کارگری در ایران تا پیش از شکست مشروطه اغلب اعتصابهای کارگری به هدف میرسید اما پس از سرکوب مشروطه شرایط تغییر کرد. جنبش کارگری نوپا بود و شدت سرکوب وسیع.
در شهریور ۱۳۲۰ اما بازماندگان جنبش کارگری توان باقیمانده را جمع و دوباره سندیکاها را احیا کردند. سه سال بعد «شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان ایران» از تلفیق سه اتحادیه کارگری تازه تاسیس تشکیل شد و در اندک زمانی به بزرگترین اتحادیه کارگری خاورمیانه بدل گشت.
نخستین قانون کار مدون در ایران در سال ۱۳۲۵ در مجلس به تصویب رسید. تصویب این قانون ماحصل اعتصاب گسترده کارگران «شرکت نفت جنوب» و حمایت سایر کارگران از آن بود. نتیجه تصویب این قانون خشم مدیریت شرکت نفت و مقاومت در پذیرش و اجرای آن بود. همین امر موج تازهای از اعتصابات کارگری را از تهران تا آبادان به دنبال داشت. اعتصابی که منجر به کشته شدن تعدادی از کارگران و اعلام حکومت نظامی شد.
ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۳۰ نیز از رویدادهایی است که به نوعی مرهون اعتصاب کارگران شمرده میشود. در درگیری میان نیروهای نظامی و کارگرانی که اعتصاب کرده بودند چند تن از کارگران در «بندر ماهشهر» کشته شدند. این اتفاق درگیری و تنش را افزایش داد و دامنه اعتصابها را از خوزستان به تهران، اصفهان و رشت گسترد.
یکی دیگر از اعتصابات کارگری بسیار مهم در تاریخ سیاسی ایران پس از کشتار مردم در «میدان ژاله» تهران رخ داد. در ماه رمضان و طی ماههای مرداد و شهریور ۵۷ راهپیماییهای بزرگی در ایران به راه افتاد و اغلب شهرهای بزرگ از جمله تهران، تبریز، رشت و مشهد را در بر گرفت. برخورد خشونت آمیز رژیم حاکم و کشته و زخمی شدن چند تن در شهر قم ابتدا کارخانههای ماشین سازی تبریز و سپس کارگران سایر کارخانهها با خواستههای حقوقی و سیاسی دست به اعتصاب زدند.
انقلاب ایران که پیروز شد رهبران تشکلهای کارگری مطالباتی را که در طول سالیان – از ۱۳۳۰ به بعد- به محاق رفته بود مطرح کردند و خواستار تحقق آنها شدند.
مهمترین بخش این خواستهها تغییر و اصلاح قانون کار به نفع کارگران و بازگرداندن امنیت شغلی به آنها با لغو ماده ۳۳ قانون کار بود. این قانون در پی مبارزات سخت کارگران در این دوران اصلاح شد و بخشی از اهداف اعتصاب کنندگان را تامین کرد اما پس از تغییراتی که در درون حکومت صورت گرفت، بخش زیادی از قانون تصویب شده در سالهای گذشته کنار گذاشته شد.
در طول سالیان پس از پیروزی انقلاب وضعیت کارگران روز به روز بدتر و بغرنج تر شد. کارخانجات قدیمی نظیر «ارج» و «هپکو» یکی پس از دیگری به ورطه ورشکستگی و تعطیلی افتادند. شرکتهای عظیمی نظیر «نیشکر هفت تپه» و «گروه ملی فولاد خوزستان» به واسطه حضور شرکت های تابعه سپاه پاسداران و بر اثر بی تدبیری دولت ها از پرداخت مطالبات مزدی کارگران بازماندند و تقریبا هیچ روزی نیست که کارگران کارخانجات و شرکت ها برای دستیابی به مطالبات و معوقات مزدی شان در اعتصاب نباشند و پاسخی هم در برابر این فریادها دریافت نمی کنند. خبرهای متعددی از خودسوزی، خودکشی و مرگ کارگران بر اثر فشارهای ناشی از بیکاری و بی پولی در خبرگزاریها منتشر میشود و وضعیت این قشر مهم و وسیع روزبه روز دشوارتر می شود.
اعتصاب بازاریان و کسبه
بازار همیشه عنصر قدرتمندی در بازی های سیاسی بوده و نقش به سزایی را در به زانو درآوردن دولتها در برابر خواست اهالی خود داشته است. مرور سیر تاریخی اعتصاب بازاریان در ادوار مختلف نشان میدهد اغلب دولتها از تعطیلی بازار هراسان شده و عموما صدای اعتراض کسبه را میشنیدند.
نگاهی به تاریخ اعتصابات بازاریان از دوران «ناصرالدین شاه» تا به امروز تایید این مدعاست. از ۱۲۶۳ شمسی و دوران سلطنت ناصرالدین شاه تا بیست و دو سال بعد و در زمان امضای فرمان مشروطه به دست «مظفرالدین شاه» بازار یکی از جدیترین نقشها را در عرصه سیاست داخلی ایفا کرده است. برای نشان دادن اهمیت نقش بازار در این دوران، کافی است به این نکته توجه کنیم که هزینه بستنشینان سفارت انگلستان و مبارزان مشروطه را چند و به روایتی دوتن از بازاریان تهران تقبل کرده بودند.
در دوران «محمدرضاشاه» پهلوی هم بازاریان از مهمترین حامیان دولت «مصدق» به شمار می آمدند. در دوران رکود اقتصادی پس از ملی شدن صنعت نفت فروش اوراق قرضه ملی توسط دولت و خرید بخش قابل توجهی از این اوراق تسط بازاریان تهران، اصفهان، تبریز و شیراز توانست مرهمی بر تن رنجور اقتصاد آن روزگار باشد.
در دوران پیش از پیروزی انقلاب نیز همراهی بازاریان با روحانیون و به خصوص «آیت الله خمینی» در شکست دولت پهلوی اثر پررنگی داشت. صدور یک اعلامیه توسط «آیت الله خمینی» در بهمن ماه سال ۴۲ و مخالفت صریح با «انقلاب سفید» شاه آتش سلسله اعتراضاتی که توسط بازاریان به راه افتاد و تا بهار ۴۳ ادامه یافت را شعله ور کرد.
نارضایتی بازاریان در سال ۱۳۵۶ از حکومت پهلوی به اوج خود رسید. در طول دهه چهل تا نیمه دهه پنجاه شمسی دولت شاه تلاش کرده بود بازار را منزوی و تجار را با تشکیل دادگاههای متعدد، لغو پروانه کسب و جریمه های کلان از قدرت بیاندازد و همین منجر به این شد که بازاریان، محافظه کاری سنتی خود را کنار گذاشته و جلودار اعتصابها و اعتراضها قرار بگیرند. تامین هزینه مبارزات مدنی در دستور کار آنان قرار گرفت و این رخداد حتی تا مدتی پس از پیروزی انقلاب ایران،رفتن شاه و بازگشت آیتالله خمینی به ایران ادامه یافت.
مغازه داران و کسبه شهر «بانه» در استان «کردستان» برای بیش از ۲۵ روز در اعتصابی هماهنگ از باز کردن مغازه های خود اجتناب کردند. علت اعتصاب در بازار این شهر اعتراض به افزایش تعرفههای گمرکی و همچنین بسته شدن گذرگاه های مرزی عنوان شد. کسبه بانه در این اعتصاب سراسری که در میانه آن همراهی شهرهای دیگر از جمله «جوانرود»،«سقز»، «مریوان» و «پیرانشهر» را هم به همراه داشت دو خواسته روشن داشتند. «کاهش تعرفههای گمرکی و باز شدن گذرگاههای مرزی».
پیش از این دولت «حسن روحانی» با ممانعت از فعالیت کولبران و اجرای «مبادلات مرزی با کارت پیلهوری» مقدمه نارضایتی و انتقاد مغازه داران وکولبران را فراهم و حتی توسط نمایندگان این شهرها در مجلس انتقاداتی دریافت کرده بود. این اعتصاب سرانجام پس از ۲۵ روز با صدور بیانیه ای از سوی کسبه و با دریافت قول مساعد از سوی حاکمیت در جهت تحقق خواستههای آنها پایان یافت.
در همین دوران تحرکات پراکندهای هم در بازار تهران رخ داد. افزایش نرخ ارز و طلا در بازار منجر به تعطیلی فروشگاههای طلافروشی و برخی حجره های عمده در بازار تهران شد اما چندان که باید و شاید گسترش نیافت.
اعتصاب غذا و زندانیان سیاسی
در میان زندانیان سیاسی، عقیدتی و فعالان مدنی آخرین حربه رسیدگی به درخواستها اعتصاب غذاست. فرایندی دشوار و طاقت فرسا که توامانیاش با حبس و گاهی سلول انفرادی باعث میشود فردی که دست به اعتصاب زده هرگز از نظر جسمی و روحی به پیش از این دوران بازنگردد.
در شماره ۹۶ مجله «چشمانداز ایران» روایتی از اعتصاب غذای زندانیان نقل شده که بازگو کردنش خالی از لطف نیست. ساکنان زندان قصر سال ۵۷ را با اعتصاب غذای تر حدود ۱۰۰ تن از زندانیان آغاز کردند. به گفته مهدی غنی یکی از زندانیان شرکت کننده در این اعتصاب «این حرکت خواستههایی داشت که در آغاز حرکت اعلام شد. کنشگران با قاطعیت اعلام کردند تا پلیس و حاکمیت خواستههای اعلام شده را برآورده نکنند، آنها تا پای جان بر این اعتصاب پافشاری خواهند کرد. خواستهها عبارت بود از: ملاقات حضوری با اعضای خانواده، دسترسی آزاد به نشریات و مطبوعات منتشره، امکان دسترسی به رادیو، امکان دسترسی به کتابهای چاپ شده».
آنگونه که مهدی غنی روایت کرده زندانیان اعتصاب غذای تر را سه هفته بعد و در آستانه نوروز به اعتصاب خشک تغییر داده و به سرعت آسیب می دیدند. این اعتصاب ۲۹ روز به طول انجامید و بالاخره مقامات زندان ناچار به مذاکره شدند و خبر از پذیرفتن درخواست زندانیان دادند.
در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی نیز همواره فعالان و مبارزان سیاسی دربند برای دستیابی به حقوق اولیه خود دست به اعتصاب غذا زدهاند برخی از آنها با آسیب های بیشمار جسمی ناشی از اعتصاب همچنان در زندانند یا از بند رها شده اند و برخی هم جان خود را بر سر خواسته هایشان از دست دادند.
نخستین نامی که به مدد آزادی نسبی مطبوعات در دوران اصلاحات به عنوان یک زندانی سیاسی که اعتصاب غذا کرده بود رسانه ای شد نام «اکبرگنجی» بود. او که درپی حضور در کنفرانس برلین و پس از بازگشت به ایران در فرودگاه بازداشت شد. گنجی در طول سالهای زندان در اعتراض به بدرفتاری های فراوان در زندان اوین ابتدا ۱۳ روز دست به اعتصاب غذا زد. پس از آن با مرخصی وی موافقت شد و او نیز دست از اعتصاب کشید. گفتگوهای او با رسانههای بین المللی و تاکید وی بر جدایی دین از سیاست موجب شد مراجع قضایی مجددا او را به زندان بازگردانند. این بار اکبر گنجی برای مدت ۷۰ روز اعتصاب غذای نامحدود کرد. در پی انتشار چند تصویر از او و وخامت حال عمومی اش سرانجام دستور انتقال وی به بیمارستان از سوی دادستان وقت – سعید مرتضوی- صادر شد.
نام دیگری که در دهه ۸۰ شمسی با اعتصاب غذا بر سر زبانها افتاد نام «شاهرخ زمانی» بود. فعال کارگری و مبارز زندانی که چندین بار برای تحقق خواسته هایش دست به اعتصاب غذا در زندان زد. در آخرین مرتبه ۴۷ روز در اعتصاب ماند و اندکی پس از شکستن اعتصاب به مرگی مشکوک جان باخت. هرگز مشخص نشد مرگ او به دلیل آسیبهای ناشی از اعتصاب غذا رخ داده یا علت دیگری داشته اما بسیاری از نزدیکان او در روایتهای تایید نشده می گویند او پس از شکستن اعتصاب توسط مقامات زندان کشته شده است.
پس از شاهرخ زمانی تعداد دیگری هم از زندانیان سیاسی به دلایل مختلفی از جمله اعتراض به تمدید دوره حبس خود، پس از پایان دوره محکومیت، اعتراض به پرونده سازی جمهوری اسلامی علیه زندانی بدون داشتن مدرک، اعتراض به وضعیت زندانیان در برخی زندانهای کشور، اعتراض به انتقال زندانیان به زندانهای عادی و هم سلول کردن زندانیان سیاسی با زندانیان دیگر (که اغلب جانی و روانی بوده) و باعث به خطر افتادن جان زندانی سیاسی شده یا در بهترین حالت موجب ضرب و شتم و تجاوز جنسی به زندانی سیاسی میشوند، اعتراض به رفتار غیر انسانی و شکنجههای روحی و جسمی زندانيان سياسی و يا عقيدتی توسط مسئولين و نگهبانان زندان ها و نظير اين در ایران اعتصاب غذا کردهاند.
«هدی صابر» فعال ملی-مذهبی، ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در اعتراض به وقایعی که به هنگام تشیع پیکر «عزت الله سحابی» از بنیانگذاران «نهضت آزادی ایران» منجر به مرگ «هاله سحابی» فرزند وی شد در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زد. هدی در دهمین روز این اعتراض بر اثر سکته قلبی ناشی از اعتصاب غذا جان خود را از دست داد. پرشکان، سهل انگاری مقامات زندان در انتقال به موقع این فعال سیاسی را دلیل درگذشت وی اعلام کردند.
یکی دیگر از زندانیانی که بیش از ۱۶ بار تا به امروز در اعتراض به روند رسیدگی به پروندهاش دست به اعتصاب غذا زده «محمدعلی طاهری» بنیانگذاری مکتبی موسوم به «عرفان حلقه» است. او آخرین بار ۱۸ بهمن سال ۹۶ در اعتراض به حبس غیرقانونی خود دست به اعتصاب غذا زده بود اما پس از دریافت قول مساعد بابت آزادی و رسیدگی منصفانه به پرونده از سوی ضابطین غذایی در تاریخ ۲ اسفند ۹۶ دست از اعتصاب کشید. بنا بر آنچه وکیل محمدعلی طاهری به رسانه ها گفته است محکومیت قانونی این زندانی عقیدتی پس از فراز و فرودهای بسیار در روند قضایی پرونده، صدور دوبار حکم اعدام و نقض آن پس از ارسال به دادگاه تجدید نظر، در تاریخ دی ماه سال ۱۳۹۵ به پایان رسیده و روزهای پس از آن را بی دلیل و بصورت غیرقانونی در بازداشت مانده است. تا لحظه تنظیم این گزارش نیز خبری از آزادی وی در خبرگزاری ها منتشر نشده است.
«آرش صادقی» یکی دیگر از زندانیان سیاسی است که نامش با اعتصاب غذا گره خورده. آرش دانشجوی رشته فلسفه دانشگاه تهران بود که به دلیل فعالیت های سیاسی از دانشگاه اخراج شد. او با اتهاماتی نظیر «اجتماع و تبانی علیه نظام، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی، تبلیغ علیه نظام و تشکیل گروه غیر قانونی» خرداد ماه سال ۹۰ بازداشت و برای گذراندن حکم ۱۹ ساله زندان خود به زندان اوین منتقل شد. همسر این زندانی سیاسی گلرخ ایرایی به اتهام تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس محکوم شد. سال ۱۳۹۵ وقتی ماموران گلرخ را به زندان منتقل کرده و اجازه ملاقات را از او و آرش صادقی سلب کردند آرش دست به اعتصاب غذایی طولانی و ۷۱ روزه زد و تنها زمانی دست از اعتصاب غذا کشید که مقامات قضایی با قرار وثیقه ای سنگین گلرخ ایرایی را به مرخصی فرستادند.
به این اسامی می توان حداقل صد نام دیگر اضافه کرد. گلرخ ایرایی، آتنا دائمی، مهدی خزئلی، حمید بقایی، احسان مازندرانی، آیت الله نکونام، سعید شیرزاد، کسری نوری و …
هر یک از این زندانیان فارغ از آنکه به چه دلیل یا اتهامی در زندان هستند اعتصاب را برای تحقق خواستههایشان انتخاب کردهاند. بابی ساندزهای بالقوهای که هر لحظه ممکن است بر سر احقاق حقوقشان در زندانهای ایران جان از کف بدهند اما میشود مطمئن بود هرگز نامشان بر سر هیچ خیابانی نصب نخواهد شد.