/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

چرا حکومت در مواجهه با درویشان گنابادی به خشونت متوسل می‌شود؟

10 سپتامبر 18 توسط علیرضا روشن/ فعال حقوق درویشان گنابادی
چرا حکومت در مواجهه با درویشان گنابادی به خشونت متوسل می‌شود؟

پس از آن که یکی از زنان درویش زندانی به نام الهام احمدی فجایع پزشکی زندان قرچک را در تماس تلفنی به بیرون از زندان منتقل کرد، مسوولان زندان قرچک نقشه سرکوب و ساکت‌کردن زنان درویش زندانی را طرح‌ریزی کردند.

اجرای این نقشه به یک بهانه لازم داشت: ‌آشوب در زندان! و این آشوب میسر نمی‌شد مگر این که زنان زندانی جرایم اجتماعی را علیه زنان درویش بشورانند و دعوایی ساختگی ایجاد کنند. این نقشه روز ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ عملی شد و شماری از زندانیان زن به تحریک مسوولان زندان به زنان درویش زندانی که ۹ نفر از آنان داخل بند بودند، حمله‌ور شدند. نازیلا نوری، دیگر زن درویش، در آن روز در سلول انفرادی بود. مأموران در پی این بلوای ساختگی به بهانه‌ی این که می‌خواهند به آشوب پایان دهند، به میان زندانیان آمدند و در کمال شگفتی زنان درویش را کتک زدند و به هواخوری بند ۵ زندان قرچک بردند. آنجا نیز مأموران، زنان درویش را مورد ضرب و جرح قرار دادند.

همزمان با انتشار خبر ضرب و جرح زنان زندانی، خانواده‌های آنان به زندان مراجعه کردند و خواستار ملاقات با زندانیان خود شدند. به موازات آن، مردان درویش در تیپ ۳ زندان تهران بزرگ  یا همان فشافویه تحصن کردند و با انتشار بیانیه‌ای خواستار آزادی زنان درویش شدند.

مسوولان زندان در مواجهه با تحصن مردان به جای توجه به خواست آنان، زنان را در تنگنای بیشتر قرار دادند. آنها را از هم جدا کردند و به بندهای مختلف فرستادند. از ملاقات با خانواده محروم‌شان کردند و اجازه تماس تلفنی را نیز از آنان سلب کردند.

مردان درویش از سوی دیگر با پافشاری بر خواسته صنفی و قانونی‌شان به تحصن آرام خود ادامه دادند. آنان هر روز مقابل افسرنگهبانی تیپ ۳ زندان فشافویه می‌نشستند و می‌گفتند خواسته ما صنفی و بر حق و قانونی است. مسوولان زندان در این مدت از تهدید خانواده‌ها برای شکستن تحصن درویشان و حتی وعده و وعید دادن فروگذار نکردند. به درویشان متحصن می‌گفتند در صورتی که شما تحصن‌تان را بشکنید، ما زنان درویش را در یک بند جمع می‌کنیم و کارت تلفن‌شان را به آنها بر می‌گردانیم و اجازه ملاقاتشان را هم از نو صادر می‌کنیم اما درویشان متحصن می‌گفتند: «شما طبق قانون باید زنان درویش را آزاد کنید.»

نهایتا تحصن آرامی که از ۲۳ خرداد آغاز شده بود، ناگهان در ساعات اول صبح روز هفتم شهریور رنگی دیگر به خود گرفت. نیروهای گارد زندان فشافویه وارد عمل شدند و با پرتاب گاز اشک‌آور در فضای بسته‌ی بند و استفاده از باتوم و شوکر درویشان را کتک زدند و سر و دست آنان را شکستند. سپس آنان را از تیپ ۳ به سلول انفرادی بردند و نهایتاً شماری از آنان را به بندهای اشرار، مواد مخدر و بند متادون و سارق‌ها منتقل کردند.

سوال اینجاست که مسوولان از این حملات چه نفعی می‌بردند؟

در شرایطی که حکام ایران به دلیل نقض حقوق بشر زیر بار فشاری مضاعف هستند، به چه دلیل به یک عده درویش زندانی حمله می‌کنند؟ اگر به وقایع گلستان هفتم در یکم اسفند ۱۳۹۶، حمله به درویشان زن محبوس در زندان قرچک در ۲۳ خرداد ۱۳۹۷ و حمله به درویشان مرد متحصن در زندان فشافویه در تاریخ ۷ شهریور ۱۳۹۷ دقت کنیم، به یک نتیجه می‌رسیم: تمامی این حملات برای شکستن اتحاد و حرکت جمعی درویشان بوده است.

درویشان گنابادی به اتحاد مشهورند و معتقدند اگر درویشی به جرم درویشی مورد بازخواست و تنبیه قرار می‌گیرد، بنابراین همه درویش‌ها باید در آن محرومیت با او شریک باشند زیرا آنان نیز درویش هستند. حکومت ایران که تاب تحمل هیچ دسته و حزب و گروهی را ندارد و هر تجمعی را با انگ تهدید امنیت ملی مورد تعرض قرار می‌دهد، برای شکستن اتحاد درویشان به تجمعات آنان حمله کرده و یکدستی آنان را نشانه گرفته است.

چنان که در هر سه این وقایع دیده می‌شود، کار مشترک حکومت جداسازی درویشان از یکدیگر بوده است. اتحاد درویشان گنابادی از جنس اتحاد قطره‌های آب است نه مانند حرکت دسته‌ی پرندگان. در درویشان هیچ کس جلودار و لیدر نیست. آنان مانند قطره آب به هم می‌پیوندند و جزئی از یکدیگر می‌شوند.

حکومت نیز از آن سو وقتی می‌بیند اتحاد بین قطرات آب تنها به بزرگ‌شدن یک قطره می‌انجامد، راهی به جز حرکت قهری و برخورد خشونت‌آمیز به ذهنش نمی‌رسد زیرا می‌داند درویشان از یکدیگر جدا نیستند و خواسته فردی ندارند تا با تطمیع و رشوه و امتیاز بشود یکی‌شان را خرید و از بقیه جدایش کرد. بنابراین می‌ترسد که پیام این اتحاد به جامعه برسد و آنان را قطره‌وار در یکدیگر حل کند و قطره‌ی بزرگ یک رودخانه و شاید سیلی بنیان‌کن شود. از این رو چاره‌ای برایش نمی‌ماند جز آن که درویشان را مخل امنیت ملی بداند و قلع و قمع آنان را در دستور کار قرار بدهد.

برخورد خشونت‌آمیز یگانه راهی است که حکومت ایران مقابل اتحاد درویشان پیش گرفته است و هر بار نیز به جای رجوع به قانون، بر شدت این خشونت افزوده است. آنان درویش وحید بنانی را در حادثه حمله قشریون مذهبی به درویشان کوار در شهریور ۱۳۹۶ با شلیک گلوله کشتند و درویش محمد راجی را در حادثه یکم اسفند ۱۳۹۶ در شهر تهران به قدری شکنجه کردند که جای سالم در بدنش نماند و نهایتاً او نیز کشته شد.

نظام ایران در مواجهه با درویشان دو راه بیشتر در مقابل ندارد:‌ یا برقراری عدالت -که به نظر نگارنده اساساً از نظر دستگاه قضایی امری مذموم و مردود است زیرا به نظرشان اقتدار نظام را زیر سوال می‌برد- و یا افزایش میزان خشونت. نظام جمهوری اسلامی با پدیده‌ای طرف شده است که در آن طمع شخصی وجود ندارد و کسی با تطمیع دست از حق‌خواهی بر نمی‌دارد زیرا حق را از آن جمع می‌داند نه شخص!

 

«این نوشته نظر نویسنده است و لزوماً بازتاب‌دهنده دیدگاه‌های سازمان حقوق بشر ایران نیست.»