احسان حسینزاده/ تحریریه مجله حقوق ما:
شلاق در فقه اسلام و حقوق ایران
شلاق از جمله مجازاتهای مورد تایید اسلام است که به دلیل اسلامی بودنِ حکومت فعلی ایران، از فقه وارد قوانین مدون این کشور شده است. شلاق از جمله مجازاتها با رویکرد انتقامی است که هدفش وارد آوردن صدمه بدنی به جسم مجرم با انگیزه گرفتن انتقام و همچنین ترساندن او برای جلوگیری از تکرار جرم در آینده است.
در حقوق اسلامی شلاق به عنوان مجازاتی متداول به کرات تجویز شده است. این مجازات به دو صورت حدی و تعزیری در حقوق موضوعه ما وجود دارد[1]. شلاق حدی یعنی شلاقی که سبب، نوع، میزان و کیفیت آن در دین اسلام مشخص شده است، درحالیکه شلاق تعزیری توسط شارع اسلام تعیین نشده و اعمال آن به نظر حاکم (مقام قضایی) بستگی دارد.
این مطلب در شماره ۱۱۷ مجله حقوق ما منتشر شده است. برای خواندن فایل پیدیاف مجله، کلیک کنید
شلاق حدی در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ منحصر به موارد محدودی از قبیل زنا، لواط، مصرف مسکر، قوادی، قذف و مساحقه است اما شلاق تعزیری عملا در قوانین ایران دچار تورم شده و جرائم بسیاری را میتوان یافت که مجازاتش شلاق تعزیری است.
جرائم درجه شش (از ۳۱ تا ۷۴ ضربه شلاق)، جرایم درجه هفت (از ۱۱ تا ۳۰ ضربه شلاق) و جرمهای درجه هشت (از ۱ تا ۱۰ ضربه شلاق) شامل این مواردند. از جمله، جرایم مرتکبین مجازات ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری، جرایمی از قبیل فحاشی، چاقوکشی، روابط نامشروع، تظاهر به عمل حرام، سرقت تعزیری، کیفزنی، اخذ سند با اکراه، قماربازی، دایر کردن محل شرب خمر، خرید و فروش مشروب و موارد متعدد دیگری که میتوان اذعان کرد قانونگذار ایران در استفاده از مجازات شلاق دچار اشتباه شده است و به این گمان که میتواند با ایراد صدمه بدنی به فرد بزهکار جرمزدایی کند، به کرات این مجازات را تجویز کرده است.
حال باید دید مجازات شلاق علاوه بر اثر تنبیهی و انتقامی، آیا اثر اصلاحی هم در جامعه دارد؟!
شلاق و یافتههای کیفرشناسی نوین
همانطور که اشاره شد شلاق از جمله مجازاتهای خشن است که با وارد آوردن صدمه به بدن مجرم، قصد دارد از ارتکاب دوباره جرم پیشگیری کند و همینطور میخواهد انتقام صدمهای که مجرم با تخلف از قوانین به جامعه وارد کرده را از او بگیرد. اما باید دید آیا شلاق ظرفیت بازدارندگی و اصلاحی را دارد؟
شلاق از جمله مجازاتهای امضایی[2] در نظام حقوقی اسلام است. یعنی شلاق به عنوان نوعی از مجازات قبل از ظهور دین اسلام در عربستان بوده و پیامبر اسلام بعد از آوردن دینش، مجازات شلاق را دوباره تایید و تجویز کرده است. بدین معنی که مجازات شلاق در ۱۴۰۰ سال پیش به عنوان ماحصل قضایی جامعه عربستان بوده و در سیستم قضایی آن دوران اجرا می شده است.
اما این سوال مطرح است که آیا بعد از پیشرفت های علوم حقوق، جامعه شناسی و کیفرشناسی و بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال از آن دوران، بازهم چنین مجازاتی برای جامعه ایران مناسب است؟ پاسخ طرفداران مجازاتهایی نظیر شلاق و سایر مجازاتهای خشن اسلامی نظیر قطع دست و پا و غیره همیشه بر یک پایه استوار بوده است و آن اینکه این احکام جزو اصول بنیادی احکام قضایی اسلام است و خداوند بهتر از علوم نوین صلاح بندگانش را میداند و به همین دلیل این احکام باید در یک جامعه اسلامی نظیر ایران بی چون و چرا اجرا شوند. بنابراین میتوان گفت تجویز چنین تنبیههایی از کمتر پشتوانه عقلی و علمی برخوردار است.
اساسا در علم کیفرشناسی و یافتههای نوین آن مجازاتهای خشن نظیر شلاق رد شدهاند. مجازاتهای سریع، با هزینه کم برای دستگاه حاکمیت و نیز با درجه ترهیبی بالا، عموما خوشایند حکومتهایی است که نیازی نمیبینند تا برای اصلاح مجرم هزینه کنند. قطعا اگر شخصی به دلیل مشکلات تربیتی و نه فقر، دست به سرقت می زند نیاز به روانشناس دارد تا در پروسه ای طولانی و هزینهبردار برای حکومت، رفتار بزهکارانه او اصلاح شود. اما آیا یک حکومت و جامعه غیر مسئول صرف هزینه گزاف برای اصلاح او را میپسندد یا نواختن چندین ضربه شلاق را؟ که هم هزینه ای برای دولت ندارد و هم میشود با نمایش آن در معرض عموم و با القای ترس به جامعه اقتدار حاکمیت را تثبیت کرد و جلوی ارتکاب جرم را گرفت؟!
واضح است که چنین رویکردی کاملا اشتباه است اما در ایران امروز کاملا اجرا میشود! حاکمیت برای تثبیت اقتدار سیاسی خود نه به ترس بلکه به مشروعیت، کارایی و چرخش قدرت نیاز دارد و جامعه هم برای بزهزدایی به صرف هزینه و وقت برای اصلاح مجرم و نیز بهبود ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه نیاز دارد. باید به این حقیقت مهم هم اشاره کرد که نواختن شلاق بر بدن فرد بزهکار بیشتر از داشتن جنبه بازدارندگی یا ترهیبی، در فرد مجرم ایجاد نفرت و خشونت خواهد کرد، به عبارت دیگر روند اصلاحی که با کتک زدن شروع شود در مجرم مقاومت و نفرت ایجاد خواهد کرد[3] و این نفرت دوباره بصورت جامعه ستیزی در شکل انتقامی دیگر از جامعه بروز خواهد کرد.
مجازات شلاق و فعالان سیاسی-مدنی
همانطور که اشاره شد متاسفانه یکی از کارکردهای مجازات شلاق در ایران، بسط اقتدار سیاسی حکومت مستقر است. جمهوری اسلامی منتقدین زیادی در داخل کشور دارد و قسمت اعظم این منتقدین فعالانی هستند که برای تغییر قانون اساسی فعلی و جایگزین کردن یک دموکراسی به جای این حکومت دینی به صورت مسالمت آمیز و مدنی تلاش میکنند اما حاکمیت بجای احترام به آزادی های اساسی و تلاش برای به چرخش درآوردن آزادانه قدرت، با جرمانگاری اینگونه فعالیتها سعی در درهم شکستن این فعالان دارد.
یکی از مجازات هایی که برای آزار سیستماتیک و نقض حقوق اساسی این فعالان، مورد استفاده قرار میگیرد، مجازات شلاق است. بسیاری از فعالان سیاسی، مدنی و یا مدافعان حقوق بشر صرفا به دلیل انتقاد از عملکرد مسئولین نظام از جمله رهبر یا رئیس جمهور و یا حتی رئیس قوه قضاییه، محکوم به تحمل شلاق میشوند. این نمونهها بسیار زیادند. ۱۴۸ ضربه شلاق برای نسرین ستوده، وکیل و مدافع حقوق بشر، ۷۴ ضربه شلاق برای فعال کارگری، اسماعیل بخشی[4]، ۷۴ ضربه شلاق برای فعال حقوق زنان، عاطفه رنگریز[5] و موارد پرشماری که حکومت در آرای صادره توسط قوه قضاییه خود سعی در تحقیر مخالفان سیاسی خود دارد که عموما جزو نخبگان جامعه محسوب میشوند. نخبگانی که با تحصیلات عالیه و نقشهای اجتماعی برجسته، تنها یک جرم داشتهاند و آنهم انتقاد از قدرت سیاسی حاکم برای بهبود وضعیت مردم و کشور بود.
اما دادگستری جمهوری اسلامی با ابزار کردن قانون مجازات و نواختن شلاق بر این نخبگان سعی در به سکوت کشاندن جامعه و افزایش اقتدار سیاسی خود دارد؛ رویهای که باز هم باید اذعان کرد که غلط است و با جرمانگاری حقوق اساسی بشر و سواستفاده از نهاد قانون، تنها به قانونگریزی و تضعیف مشروعیت قدرت حاکمیت منجر میشود.
جایگزین حکم شلاق
ماحصل آنچه از نظر گذشت، ضرورت حذف مجازات شلاق در ایران امروز بود که اقتضائات روانشناختی و کیفرشناختی ایجاب می کند این جایگزینی با مجازاتهای دیگری صورت گیرد اما دقیقا باید چه چیزی جایگزین مجازات شلاق شود؟!
اگر بخواهیم در مورد تکتک جرایمی که مجازاتش شلاق است صحبت کنیم، قطعا تمام این مباحث در یک مقاله نخواهد گنجید اما به عنوان مثال، مجازاتهای نظیر توهین به شخصیتهای سیاسی که در حقوق غرب با عنوان دفمیشن لا[6] شناخته میشود، اساسا نباید جرمانگاری شوند. آزادی بیان ایجاب می کند اشخاص عادی، شخصیتهای سیاسی را مورد مواخذه و حتی توهین قرار دهند.[7]
اما در باب جایگزینی این نوع از مجازاتهای خشن، باید گفت حقوق اقتصادی متاثر از اقتصاد لیبرال اغلب مجازاتهای خشن را با جریمه مالی جایگزین کرده است و رویکردش این است که صدمه یا خسارتی را که بزهکار با ارتکاب جرم به جامعه وارد میکند، صرفا با اخذ مبلغی مجازات کند. به نظر میرسد این رویکرد لازم اما کافی نیست و جامعه باید جرایم را نه صرفا با اخذ جریمه مالی به نفع بزهدیده یا دولت جبران کند، بلکه باید با صرف هزینه در راستای اصلاح مجرم نیز گام بردارد؛ امری که برای دولتها مسئولیت اضافه است که سعی در شانه خالی کردن از آن دارند اما برای جامعه فواید اصلاحی بسیاری دارد.
پانوشتها:
[1] https://jfiqh.um.ac.ir/index.php/fiqh/article/view/30809
[2] https://tinyurl.com/syyxn9x
[3] نجفی توانا، علی و ملکی، ایوب، شلاق در پرتو اندیشه های کیفری، نشریه تحقیقات حقوقی آزاد، پاییز و زمستان ۱۳۸۶، صص ۱۴۵ تا ۱۷۸ قابل دسترس در: https://www.sid.ir/FileServer/JF/6013413860208.pdf
[4] https://www.hra-news.org/2019/hranews/a-21831/
[5] https://ir.voanews.com/a/activist-iran-women/5066184.html
[6] Defamation law
[7] https://www.hra-news.org/articles/a-450/