/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

شلاق، شکنجه و اصل ۳۸ قانون اساسی

16 آوریل 20
شلاق، شکنجه و اصل ۳۸ قانون اساسی

علی‌اصغر فریدی/ مجله حقوق ما:

بنا بر قوانین جمهوری اسلامی ایران، شلاق یکی از مجازات‌های اصلی برای برخی از جرایم حدی همانند «زنای غیر‌محصنه، تفخیذ، مساحقه، قوادی و شرب خمر» است. این مجازات که ریشه در ادیان ابراهیمی دارد و شاید قبل از آن هم در میان جوامع بدوی بشری اجرا می‌شده، اکنون در ایران برای جرایمی همچون «ضرب و جرح، اهانت، زورگیری، آدم‌ربایی، ایجاد مزاحمت برای مردم، تظاهر به عمل حرام کردن» نیز اعمال می‌شود.

برخی از قضات دستگاه حاکمیت ایران، این مجازات را به فعالین سیاسی، مخالفین حاکمیت، کارگران و سایر کنشگران مدنی بسط داده‌اند و عملا از این نوع مجازات برای تخریب، تحقیر و ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفان بهره می‌برند.  

اگرچه قانون‌گذاران حکومت اسلامی در ایران، بر مبنای آنچه که در شریعت اسلام آمده، معتقدند که مجازات شلاق، از جمله مجازات‌های «بازدارنده» است، اما پس از حدود چهار دهه از صدور و اجرای چنین مجازاتی در دستگاه قضایی ایران، از نظر اجتماعی بازدارندگی اجرای این نوع احکام نه تنها به اثبات نرسیده، بلکه به دلیل تناقض‌ها و ایراداتی که در این مجازات‌ها وجود دارد، نتایج معکوسی هم داشته است.

مجله «حقوق ما» در رابطه با دلایل و عواقب این مجازات با آزاده پورزند، فعال حقوق‌بشر و مدیر بنیاد سیامک پورزند گفت‌وگو کرد است. مشروح این گفت‌وگو را در زیر می‌خوانید.

 

ریشه مجازات شلاق که در قانون جزایی ایران اعمال می‌شود از کجا آمده و قانونگذار این مجازات را برای چه جرم‌هایی در نظر گرفته است؟

 

مجازات شلاق ریشه در تمام ادیان ابراهیمی (توحیدی) دارد. شاید از آن هم قدیمی‌تر باشد، ولی ادعا نمی‌کنم که مطالعات خاصی در این زمینه داشته باشم. در فیلم‌های سینمائی مربوط به زندگی تاریخی ملت‌ها مجازات شلاق بسیار مشاهده می‌شود. نزدیک‌ترین تاریخ که فیلم‌های مستند و تولیدی‌اش موجود است تاریخ بردگی در آمریکاست. همه‌ی ما با دسترسی به آرشیوهای بردگی می‌توانیم از رایج‌بودن این مجازات که نسبت به سیاهان برده به شدت اعمال و حتی به مرگ آنها منجر می‌شده با خبر شویم. 

این مطلب در شماره ۱۱۷ مجله حقوق ما منتشر شده است. برای خواندن فایل پی‌دی‌اف مجله، کلیک کنید

در فیلم‌های ظهور مسیح از مجازات شلاق کم نشان نمی‌بینیم. کلیمی‌ها در اجرای این مجازات برای راه بستن بر مسیحیت بسیار بهره برده‌اند. قصه‌های قرون وسطائی از این مجازات کم ندارد. اما در منطقه‌ای که ما زندگی می‌کنیم در حال حاضر، شلاق به دستور و حکم اسلام اجرا می‌شود. 

دو کشور عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران از آن به نام اسلام برای تنبیه و شکنجه استفاده می‌کنند. در ایران ماهیت امنیتی و سرکوب منتقدین و مخالقان هم پیدا کرده است.

در قانون مجازات اسلامی تا چند سال پیش برای عدم مراعات حجاب اسلامی شلاق به کار گرفته می‌شد که حالا تبدیل شده است به حبس. در رفتاری که جمهوری اسلامی به آن می‌گوید "فعل حرام" مثل معاشرت ساده‌ی زن و مرد با یکدیگر در مهمانی‌ها، لذت بردن از موسیقی، رقص، دست دادن افراد دو جنس، هرنوع رابطه‌ی عاشقانه تا جائی که منجر به رابطه‌ی کامل جنسی نشده باشد، مثل بوسه و در آغوش گرفتن یکدیگر و هرچه در مفهوم "خدشه وارد کردن به عفت عمومی" از سوی قضات اسلامی تعریف شود، مشمول شلاق زیر ٧٤ ضربه است. زنا برای زن و مرد ١٠٠ ضربه مجازات دارد. همجنس‌گرائی در مواردی همین طور تا به مرحله‌ای که به مجازات اعدام نرسیده است. در مواد بسیار دیگری که از حوصله‌ی این مصاحبه خارج است مجازات شلاق مثل نقل و نبات در قانون مجازات اسلامی پیش‌بینی شده است.

 

دیدگاه حقوق‌بین‌الملل و کنوانسیون‌های جهانی نسبت به مجازات شلاق چیست؟

 

دیدگاه حقوق بشری به مجازات شلاق کاملا منفی است. اسناد حقوق بشری و دو میثاق مهم "حقوق سیاسی و مدنی" و "حقوق اقتصادی و فرهنگی" که در پارلمان‌های وقت کشور پذیرفته شده و پیش از آن "اعلامیه جهانی حقوق بشر" که ایران از همان سال‌های اول بر صحت مفاد آن مهر تایید گذاشته هر گونه مجازات جسمی و تنبیهات بدنی را که "کرامت انسانی" را پایمال می‌کند و عزت نفس را از انسان سلب می‌کند، منع کرده است. 

اما جمهوری اسلامی به تعهدات بین‌المللی بها نمی‌دهد. حال آن که پیش از انقلاب "قانون مجازات عمومی" مترقی را داشتیم که سوای یکی دو مورد، کپی‌برداری از قوانین جزایی اروپائی‌ها بود و حتی برخی بزرگان دینی ایرانی بر آن صحه گذاشته بودند. در آن قانون فقط یک مورد شلاق پیش‌بینی شده بود و آن هم "چاقوکشی" بود که خوش‌فکرهای زمانه در صدد نسخ آن بودند.

 

از شلاق برای شکنجه و اعتراف‌گیری در بازداشتگاه‌ها، با توجیه شرعی تعزیر استفاده می‌شود، این عمل با اصل ٣٨ قوانین اساسی ایران که با صراحت شکنجه را منع کرده است، در تناقض است. این تناقض چگونه توجیه شده است؟  

 

این حقه‌بازی است که موسسان جمهوری اسلامی انتخاب کردند تا از خط قرمز اصل ٣٨ قانون اساسی عبور کنند. اصل ٣٨ شکنجه را برای کسب اطلاعات از متهم ممنوع اعلام کرده است. دوستداران شکنجه در این حکومت، همان اوایل دسیسه چینی کردند و گفتند چون در فقه اسلامی، مجازات "دروغگوئی" در برابر حاکم شرع شلاق است، لذا می‌توان وقتی درک می‌شود متهم در پاسخ به پرسش‌ها دروغ می‌گوید، ابتدا قاضی حکم بر تعزیر متهم بابت ارتکاب جرم دروغگوئی بدهد. بعد که متهم از آن بابت شلاق خورد، او را بازمی‌گردانیم به بازجوئی بابت اصل اتهام او.

به این صورت شگردی به کار بردند که البته در فقه مجوز آن وجود دارد. اما آنها از این مجوز سوء استفاده کردند و مجازات فقهی دروغگوئی را به جای "شکنجه" کارسازی کردند. متهم که به جرم دروغگوئی شلاق خورده بود، به صورت طبیعی برای فرار از تحمل تعزیر مجدد، پاسخ‌هایش را با توجه به خواسته‌های بازجو و قاضی تنظیم می‌کرد و به کارهای کرده و ناکرده اقرار می‌کرد.

بنابراین تعزیر که شلاق در برابر دروغگوئی است و مجازات شرعی است، در جای "شکنجه" به کار گرفته شد تا نتوانند بگویند بر خلاف قانون اساسی عمل می‌شود. این حیله‌ی لاجوردی رئیس زندان اوین در آن سال‌های شوم‌تر از امروز بود.

البته  این شگرد پس از سال‌ها به صورت رسمی فاش شد، اما همچنان شلاق در جای "مجازات" در موارد بسیاری در قانون مجازات اسلامی باقی است و چه بسا که در جای شکنجه همچنان در عمل مورد استفاده است.

این جا لازم می‌دانم بگویم که آقایان در ایران، حتی جمعی از روشنفکران دینی باور دارند "هر نوع تنبیه بدنی" اگر تبدیل به حکم شرعی و قانونی شده باشد، حتی سنگسار "شکنجه" به شمار نمی‌رود. بنابراین سال‌هاست ما با گونه‌ای تفکر جزائئ زندگی می‌کنیم که بسیار از روزگار امروز جهان دور است و نمی‌خواهد درک کند که جهان از ١٤٠٠ سال پیش شبه جزیره عربستان بسیار دور شده و به خصوص پیشگیری از جرم جای مجازات را در بسیاری موارد گرفته و تنبیه بدنی و هر نوع مجازاتی که بر کرامت انسانی خدشه وارد کند، به کلی ممنوع اعلام شده است.

 

با توجه به اینکه بر اساس معیارهای حقوق‌بشری اعمال مجازات شلاق، خلاف شان و کرامت انسانی است، به نظر شما چه راهی برای حذف این مجازات از قوانین ایران وجود دارد؟  

 

به طورکلی درمان این درد، خط بطلان کشیدن بر حکومت دینی و کنار گذاشتن مجموعه‌ای به نام "قانون مجازات اسلامی" و به صورت ایده‌آل، تغییر کامل قانون اساسی است که اصل ٤ آن دستور می‌دهد منبع قانون‌گذاری فقط و فقط "فقه و شریعت و مبانی اسلامی" است. 

 

مجازات شلاق علاوه بر آزار جسمی به ویژه در زمانی که در ملاءعام اجرا می‌شود، باعث هتک حرمت فرد محکوم می‌شود، آیا این با فلسفه مجازات که در قوانین مدرن دنیا بر پایه اصلاح بنیاد نهاده شده، منافات ندارد؟

 

البته که منافات دارد. ادعای آنها بر این که ترس ایجاد می‌کند و از تکرار جرم توسط دیگران پیشگیری می‌کند، به کلی بی‌ربط است. چون با وجود این تنبیهات بدنی، روز به روز بر تعداد مرتکبین جرائم مورد نظر جمهوری اسلامی مثل روابط خارج از ازدواج و پارتی‌ها و نوشیدن الکل و رقصیدن و آواز خواندن زنان به صورت زیرزمینی افزوده می‌شود. 

حقوق جزای امروزی که مدرن است بر این مجازات‌های وحشیانه صحه نمی‌گذارد و آنها را موثر در بازدارندگی و کاهش از جرائم تشخیص نمی‌دهد. به خصوص که جمهوری اسلامی ایران از این مجازات‌ها بر ضد منتقدین و مخالفان بسیار سوء استفاده می‌کند و با این پرونده‌سازی‌ها ابتدا آنها را دستگیر و بعد با تهدید به افشای روابط  عاشقانه‌شان، از آنها اقاریر دروغ و راست سیاسی هم می‌گیرد.

از طرفی مناسبات طبیعی زن و مرد یا عادات و سبک زندگی آنها را در مواردی که با ایدئولوژی‌اش در تضاد است انگ مجرمانه زده که پذیرفتنی نیست. چرا نوشیدن مشروب الکلی یا توافق دو انسان برای ایجاد رابطه ی جنسی به سلیقه‌ی خودشان یا رفتار طبیعی و پوشش زن و مرد و سبک زندگی مورد علاقه‌شان که به کسی صدمه نمی‌زند، جرم شناخته می‌شود؟

 

چه مجازات‌های جایگزینی برای مجازات شلاق در قوانین ایران در نظر گرفته شده است؟

 

در مواردی مجازات شرکت در پارتی‌ها و معاشرت زن و مرد در این پارتی‌ها را به "جزای نقدی" تبدیل می‌کنند. اما از طرفی خیلی دوست دارند با این هدف که زندان‌ها کم جمعیت بشود و خرج‌شان کم بشود، شلاق را تبدیل به مجازات جایگزین حبس بکنند تا فورا محکوم را شلاق بزنند و بفرستند خانه و خلاص، در مجموع حقوق مدرن این نظام جزائی را اولا برخلاف کرامت انسانی و ثانیا ناکارآمد توصیف می‌کند، به این دلیل که نه تنها در عمل از جرائم مورد نظرشان نکاسته، بلکه بر آن افزوده است.