/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

مجازات شلاق از منظر بین‌المللی، ناقض حقوق بشر است

29 آوریل 20
مجازات شلاق از منظر بین‌المللی، ناقض حقوق بشر است

علی‌اصغر فریدی/ مجله حقوق ما:

 

وقتی یک قاضی، حکم به مجازات شلاق می‌دهد و فردی را در انظار عمومی و در ملاءعام شلاق می‌زنند، متهم غیر از تحمل مجازات شلاق، باید نگاه‌ ملامت‌آمیز، تنفر و تمسخر مردم را هم تحمل کند. شخصی که در انظار عمومی شلاق می‌خورد و تحقیر می‌شود، از نظر روانی تماشاچیان را دشمن خود فرض می‌کند. 

به رغم ادعای قانونگذار که مجازات شلاق را باعث بازدارندگی و اصلاح می‌پندارد، در چنین شرایطی تصور بازدارندگی مجازات و اصلاح و بازگشت مجرم، دشوار است. ‌از طرفی فشار اجتماعی اجرای مجازات برای مجرم به خانواده او هم منتقل می‌شود و بر جایگاه اجتماعی آنها اثر می‌گذارد.

از طرفی اجرای مجازات در ملاءعام، از آنجایی که هیچ تفکیکی در نظر گرفته نشده و احتمالا کودکان و نوجوانان هم شاهد اجرای مجازات شلاق خواهند بود، هم بر روح و روان آنها تاثیر می‌گذارد و هم اینکه خشونت را عادی خواهد کرد.

در حالی که اجرای علنی مجازات‌ها از لحاظ قانونی باعث تشدید خشونت و مشروعیت بخشیدن به آن می‌شود. حقوقدانان می‌گویند که اجرای مجازاتی مثل شلاق در ملاءعام، از لحاظ جرم‌شناسی و روانشناسی کیفری، باعث تقلیل قدرت ارزش‌پذیری، بازپروری و دوباره اجتماعی شدن این افراد می‌شود.

در رابطه با موضوع مجازات شلاق و عواقب ناشی از این نوع مجازات که مورد نکوهش مدافعان حقوق‌بشری قرار گرفته، مجله «حقوق ما» با مزدک اعتمادزاده، وکیل پایه یک دادگستری گفت‌وگویی انجام داده که مشروح آن به شرح زیر است. 

 

ریشه مجازات شلاق که در قانون جزایی ایران اعمال می‌شود از کجا آمده و قانونگذار این مجازات را برای چه جرم‌هایی در نظر گرفته است؟

 

اولین قانون را می‌توان قانون حمورایی دانست که مجازات‌های اعدام و جریمه را مقرر داشته و لیکن ریشه مجازات شلاق را مورخان در آیین یهود آورده‌اند که به استناد آن می‌توان ریشه مجازات شلاق را در آئین یهود که منشاء ادیان ابراهیمی‌ست، ملاحظه کرد. از آنجا که ادیان مسیحیت و اسلام را از جمله ادیان ابراهیمی می‌دانند، مجازات شلاق که در قانون جزایی ایران آورده شده است نیز در این جریان ریشه دارد. به زبان ساده‌تر، مجازات شلاق که در قوانین جزایی ایران آورده شده، سابقه اسلامی داشته و ریشه اصلی آن در آئین یهود است که اسلام و مسیحیت نیز از این آئین نشات می‌گیرند.

این گفت‌وگو در شماره ۱۱۷ مجله حقوق ما منتشر شده است. برای خواندن و دریافت فایل پی‌دی‌اف مجله، کلیک کنید

اولین قوانین و مقررات کیفری در ایران به سال ١٣٠٤ برمی‌گردد که در این قانون، مجازات شلاق در نظر گرفته شده است که از حیث کمیت بسیار نازل‌تر از میزان مجازات شلاق در مقررات بعدی می‌باشد. جالب آنکه در سال ١٣٤٤ در ایران لغو مجازات شلاق به تصویب رسیده است و در سال ١٣٥٢ کلا مجازات شلاق حذف شد (به جز اطفال شرور). پس از انقلاب، دوباره مجازات شلاق در نظر گرفته شد و در قانون حدود و قصاص و قانون تعزیرات سال ١٣٦٢، مجازات شلاق به عنوان مجازاتی قانونی برشمرده شد و به دید اصلی مجازات، یعنی اصل مجازات در قانون، شلاق در نظر گرفته شد.

آیت‌الله صافی گلپایگانی در کتاب التقرير انواعه و ملحقاته که به زبان عربی است، نظر بر این دارد که تعزیز فقط شلاق است و تنها در صورت شلاق زدن حکم خدا اجرا می‌شود و اگر شلاق نزنی دوران است به اینکه امر شارع را انجام دادی یا نه. این کتاب در سال ١٣٦٣ منتشر شد و قانون تعزیرات مصوب همان سال است، که نویسندگان این قانون با کمک از دیدگاه‌های همین مراجع تقلید اقدام به نوشتن در آن سال‌ها کردند و در آن قانون برای جرائم گوناگون از جمله سرقت، جعل، خیانت در امانت و ... فقط مجازات شلاق را در نظر می‌گرفتند.

در سال ١٣٧٥ وقتی که مقنن دید که نمی‌تواند با این نوع مجازات و دیدگاه در جامعه حفظ نظم کند، با تصویب قانون مجازات اسلامی، مجازات‌های دیگری را نیز در نظر گرفت، اما مجازات شلاق همچنان در قانون برای جرائم گوناگون از جمله سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری و... باقی ماند و حتی از این مجازات به کرات برای فعالان حقوق‌بشر استفاده شد و هنوز می‌شود.

 

دیدگاه حقوق‌بین‌الملل و کنوانسیون‌های جهانی نسبت به مجازات شلاق چیست؟

 

دولت ایران در رژیم پهلوی، با تصویب بدون قید و شرط بسیاری از کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق‌بشر همچون اعلامیه جهانی حقوق‌بشر، میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی، خود را متعهد به رعایت این مقررات بین‌المللی کرده بود. طبق ماده ٩ قانون مدنی نیز مقررات این عهود بین‌المللی در حکم قوانین ایران است و باید توجه داشت که خشونت در مجازات یکی از رویه‌های کیفری است که در اسناد و قطعنامه‌های مختلف مورد توجه قرار گرفته است که به برخی از آنها را می‌توان بدین شرح برشمرد:

١_ کنوانسیون منع شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات‌های بی‌رحمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز مصوب ١٩٨٤ (ماده ١٦) 

٢_ ماده ٥ اعلامیه جهانی حقوق‌بشر (١٩٤٨)

٣_ ماده ٧ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (١٩٦٦)

٤_ ماده ٥ کنوانسیون آمریکایی حقوق‌بشر (١٩٦٩)

٥_ ماده ٣ کنوانسیون اروپایی حمایت از حقوق‌بشر و آزادی‌های اساسی (١٩٥٠)

و در برخی اسناد نیز مانند قطعنامه شماره ٤٤٠ دوم دسامبر ١٩٥٠ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ماده ٣١ مقررات مربوط به حداقل رفتار با زندانیان (١٩٥٥)، قطعنامه ٢١ دسامبر ٢٠١٠ در مورد رفتار ایران که علیه جمهوری اسلامی ایران صادر شده است، ماده ٢١ رهنمودهای سازمان ملل برای پیشگیری از بزهکاری نوجوانان مصوب ١٩٩٠، ماده ٣ مشترک کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو و ... که به ممنوعیت مجازات بدنی به طور مشخص تصریح دارد و در همین رابطه کمیته حقوق‌بشر به عنوان ناظر بر میثاق بین‌المللی حقوق‌مدنی و سیاسی نیز در تفسیر شماره ٧ خود در سال ١٩٨٠ ممنوعیت ماده ٧ را شامل مجازات بدنی مفرط می‌داند و مجددا در سال ١٩٩٢ در تفسیر شماره ٢٠ خود بر شمول ممنوعیت ماده ٧ میثاق مذکور نسبت به مجازات‌های بدنی تاکید می‌کند.

همچنین در ٩ دسامبر ١٩٧٥ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در قطعنامه ١٣٤٥٢ اعلامیه حمایت از افراد انسانی در مقابل شکنجه و دیگر رفتارها و مجازات‌های خشن، غیرانسانی و تحقیر کننده را به تصویب رساند و سرانجام با تصویب کنوانسیون منع شکنجه و طی قطعنامه ٤٦/٣٩ اراده قطعی خود را در برخورد با چنین رفتارهایی نشان داد.  

در اینجا به یاد ضرب‌المثلی از طرفداران مکتب کلاسیک در حقوق جزا افتادم که می‌گویند: ترس از مجازات مقدمه شرافتمندی است.

 

با توجه به اینکه بر اساس معیارهای حقوق‌بشری اعمال مجازات شلاق، خلاف شان و کرامت انسانی است، به نظر شما چه راهی برای حذف این مجازات از قوانین ایران وجود دارد؟

 

در اغلب قوانین جزائی کشورهای مختلف انواع مجازات‌های بدنی وجود داشته ولی در قرن ١٧ و ١٨ این نوع مجازات‌ها خلاف شان و حیثیت انسانی شناخته شدند و مفید بودن آن برای جامعه و جلوگیری از جرم و اصلاح مجرمین مورد تردید قرار گرفت.

طبق نظریات حقوقدان‌های برجسته و معروفی همانند "سزار بکاریا" که در کتاب "جرم و مجازات" در سال ١٧٦٤نگاشته شده و یا "بنتام" که در کتاب "مقدمه‌ای بر اصول اخلاقی و قانونی" در سال ١٧٨٩ منتشر کرد، مجازات خشن و شدید، بی‌ارزش و شیطانی است، بنابراین به مرور زمان این نوع مجازات‌ها در کشورهایی که هم‌اکنون به عنوان کشورهای پیشرفته نامیده می‌شوند، کنار گذاشته شد.

همانگونه که در بالا اشاره کردم، در اوایل انقلاب تنها مجازات اصلی شلاق بود و مقنن که در سال ١٣٧٥ متوجه بی‌اثر بودن این مجازات شده بود، در نظر داشت که اثر آن را در قانون سال ١٣٧٥ خیلی کم‌رنگ‌تر کند و همانگونه که در چندین قرن قبل مجازات‌هایی مانند در آتش سوزاندن مجرم، پرتاب مجرم از بالای کوه یا بلندی با دست و پای بسته، سنگسار یا زندان با اعمال شاقه، قطع دست و پای مجرم وجود داشت و کشورهای پیشرفته امروزی از این مرحله عبور کردند، قانونگذاران در ایران نیز با توجه به سیاست کیفری و اتکا به علوم جنایی و کیفری می‌توانند برخوردی عملی با این موضوعات داشته باشند. همچنین، به لحاظ محکوم شدن مداوم جمهوری اسلامی ایران از سوی مجامع مختلف بین‌المللی به نقض حقوق بشر، بهتر آن است که مقامات جمهوری اسلامی ایران به فکر درست کردن این معضل باشند. 

البته ناگفته نماند که برخی از افراد که تصمیم گیرنده هستند، در توجیه مقابله با حقوق بشر، ادعا دارند که حقوق بشر محصول افکار غربی و غیراسلامی است و آن را یک ایدئولوژی انسان‌گرایانه  غربی می‌دانند که هدفش تضعیف دین و تمدن اسلامی است و این افراد اساسا ساز ناسازگاری می‌زنند.

لیکن با توسل به نظریه مصلحت جامعه و مردم و نظریات اشخاصی مانند آقای مطهری که در این رابطه آورده‌اند "ممکن است عقلی که مصلحت ملزم یا یک مفسده ملزمی را در موردی کشف کند که این مصلحت ملزم یا مفسده ملزم با حکمی که اسلام بیان کرده تزاحم پیدا کند و آنچه که اسلام بیان نکرده مهمتر باشد از آنچه که بیان کرده است. (یعنی آنچه که عقل از اسلام کشف کرده مهمتر باشد از آنچه که اسلام بیان کرده است) اینجا حکم عقل می‌آید، آن حکم بیان شده شرع را محدود می‌کند و اینجا است که یک مجتهد می‌تواند یک حلال منصوص شرعی را به خاطر مفسده‌ای که عقلش کشف کرده، تحریم کند و یا یک واجب را تحریم کند و یا یک حرام را به حکم مصلحت لازم‌تری که فقط عقلش آن را کشف کرده واجب کند و امثال اینها." (مطهری ١٣٨٧، ج ٢١، ٢٩٥)

بنابراین از آنجاییکه مجازات شلاق از نظر مجامع بین‌المللی غیرقابل قبول و ناقض حقوق‌بشر به شمار آمده، لذا به مصلحت نظام و اسلام نیست که موجب محکومیت اینچنین گردند و مسلما مجامع و سازمان‌های بین‌المللی نیز به دنبال حذف کامل این نوع مجازات‌ها هستند نه اینکه اجرای این احکام موقتا تعطیل شود.

 

مجازات شلاق علاوه بر آزار جسمی به ویژه در زمانی که در ملاءعام اجرا می‌شود، باعث هتک حرمت فرد محکوم می‌شود، آیا این با فلسفه مجازات که در قوانین مدرن دنیا بر پایه اصلاح بنیاد نهاده شده، منافات ندارد؟

 

در سوال قبلی به نوعی به بخش‌هایی از این پرسش هم پاسخ دادم، اما می‌توان یک جمله برای توضیح بیشتر به آن اضافه کنم.

از منظر اخلاقی و حقوقی نیز اجرای مجازات در ملاءعام یک عمل ناعادلانه و غیراخلاقی است و موجب از بین رفتن کرامت انسانی شده که از حقوق بنیادین بشر است و برخلاف تصور رایج، اجرای مجازات در ملاءعام مورد نظر اسلام نبوده، بلکه مجریان قانون به نام اسلام این عمل غیراخلاقی را انجام می‌دهند.

 

چه مجازات‌های جایگزینی برای مجازات شلاق در قوانین ایران در نظر گرفته شده است؟

 

در ماده ١٩ قانون مجازات اسلامی، جرائم درجه‌بندی شده‌اند و مجازات‌های هر درجه به تفکیک آورده شده است که حداکثر مجازات شلاق درجه ٦ است که می‌توان در چارچوب قانون یعنی به استناد بند "ت" ماده ٣٧ قانون مجازات اقدام به تخفیف و تبدیل مجازات شلاق نمود، یعنی مجازات درجه شش را بر فرض مثال در صورت جهات تبدیل و تخفیف به مجازات درجه پایین‌تر مثلا درجه ٧ یا ٨ تخفیف داد و سپس آن را تبدیل به جزای نقدی کرد. در کنار این مکانیزم از تضمینات رفاهی دیگری مانند کار عام‌المنفعه و یا موارد مشابه نیز می‌توان بهره جست.