/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

نگاهی به مفاهیم تابعیت و شهروندی در طول تاریخ

20 ژانویه 21
نگاهی به مفاهیم تابعیت و شهروندی در طول تاریخ

مژگان غفاری شیروان/ مجله حقوق ما:

شهروندی (Citizenship) عبارت است از رابطه‌ی بین یک فرد و کشوری که او تابع آن، و به تعریفی وفادار به آن، است و درمقابل، حق دریافت حمایت آن را دارد. شهروندان یک کشور حقوق، وظایف و مسئولیت‌های مشخصی دارند که بیگانگان یا دیگر ساکنان غیرشهروند کشور مشمول آن نمی‌شوند یا فقط تااندازه‌ای آن‌ها را شامل می‌شود. 

به‌طور کلی، داشتن شهروندی یک کشور، به‌معنای برخورداری از حقوق کامل سیاسی در آن کشور، شامل حق رأی و حق انتخاب شدن و تصدی جایگاه‌های عمومی مربوط به اداره‌ی کشور است. در مقابل، مسئولیت‌هایی که معمولاً همراه با شهروندی، در قبال آن کشور برعهده‌ی فرد شهروند قرار می‌گیرند، عبارت‌اند از «تابعیت از قوانین کشور»، «پرداخت مالیات» و «خدمت سربازی». 

این مقاله در شماره ۱۳۶ مجله حقوق ما منتشر شده است. برای خواندن فایل پی‌دی‌اف مجله، کلیک کنید

تفاوت شهروندی و تابعیت

در قوانین حقوقی بعضی کشورها شهروندی (Citizenship) و تابعیت (Nationality) دو مفهوم جداگانه‌اند؛ اما شهروندی ممتازترین شکل تابعیت است، یعنی تمام شهروندان یک کشور، تبعه‌ی آن کشور محسوب می‌شوند، درحالی‌که عکس آن همیشه صادق نیست. 

تابعیت به‌طور کلی اصطلاح گسترده‌تری است که شهروندی را دربر می‌گیرد و بیانگر روابط مختلفی میان یک فرد و یک کشور است که لزوماً به اعطای حقوق سیاسی نمی‌انجامد، بلکه بر امتیازهای دیگر، به‌ویژه محافظت در خارج از کشور، دلالت دارد. تابعیت اصطلاحی است که در حقوق بین‌الملل برای مشخص کردن همه‌ی افرادی که یک کشور حق حمایت از آن‌ها را دارد، استفاده می‌شود. تابعیت همچنین نشان‌دهنده‌ی رابطه‌ی موجودیت‌هایی غیر از افراد با یک کشور است؛ به‌عنوان مثال، شرکت‌ها، کشتی‌ها و هواپیماها، همگی تابعیت‌های مشخص دارند.


 

مفهوم شهروندی در یونان باستان

 

مفهوم شهروندی در طول تاریخ دچار تحولات بسیاری شده است. بنابراین، این مفهوم آنچنان‌که در حال حاضر مطرح مطرح می‌شود، با گذشته تفاوت دارد. 

این مفهوم، همانند بسیاری از مفاهیم اساسی در علوم اجتماعی، ریشه در یونان باستان دارد و نخستین‌بار در دولت-شهرهای آن قابل ردیابی است. به‌عنوان مثال، نگاهی به حق شهروندی در آتن باستان می‌اندازیم. 

در آتن برای شهروند شدن، داشتن ۲۰ سال سن یا بالاتر، مرد بودن و همچنین برخورداری از نسبی شناخته‌شده و به‌دنیا آمدن در یک خانواده‌ی شهروند آتنی ضروری بود. 

به این ترتیب، شهروندی برمبنای جنسیت، نژاد و طبقه تعریف می‌شد و مشخص است که تعداد زیادی از ساکنان این دولت-شهر، شهروند به حساب نمی‌آمدند. زنان، کودکان، مهاجران (بربرها) و بیش از همه، بردگان، از حقوق شهروندی برخوردار نبودند و فعالیت آن‌ها تنها به حوزه‌ی خصوصی محدود می‌شد. 

منابع مختلف تاریخی تعداد شهروندان آتنی را بین ۳۰هزار تا ۵۰هزار نفر تخمین زده‌اند، درحالی‌که بردگان در آن شهر حدود ۸۰هزار تا صدهزار نفر بود. 

اما شهروندی در آن زمان هم براساس حقوق و وظایف تعریف می‌شد. 

ارسطو، فیلسوف بزرگ یونانی، در اشاره به حقوق شهروندان می‌نویسد: «شهروندان همه‌ی کسانی‌اند که در زندگی مدنی، حکمرانی و تغییر قوانین و مقررات موجود سهیم‌اند.» 

از سوی دیگر، استدلالی که برای محروم کردن زنان، کودکان، بردگان و مهاجران از حقوق شهروندی در آن زمان وجود داشت، این بود که:

۱) آن‌ها قادر به دفاع از دولت نیستند، یا اگر هم باشند، قابل اعتماد نیستند؛

 ۲) آن‌ها شعور عقلانی لازم برای وفاداری به ارزش‌های دولت را دارا نیستند.

این یعنی به‌طور کلی قادر به انجام وظایف و مسئولیت‌های یک شهروند در قبال کشور خود نیستند. 

در آتن باستان، آتنی‌های اصیل از حقوق کامل شهروندی برخوردار بودند؛ حق برخورداری کامل از تمام امکانات دولت-شهر مانند شرکت در انتخابات و حق برگزیدن افراد برای اداره‌ی شهر، داشتن ملک و ثروت و برده و برخورداری از حق قضاوت ازجمله این حقوق بود. وظایف اصلی آن‌ها نیز حفظ دولت-شهر در مقابل تهاجم، خدمت به جامعه و اختصاص دادن زندگی خصوصی خود برای حفاظت از شهر بود. آن‌ها برای انجام وظایف خود، در امور نظامی، پرداخت مالیات و انتخاب افراد برای اداره‌ی امور شهر مشارکت می‌کردند و حق کاندیدا شدن برای به‌دست آوردن امور قضایی و شرکت در جلسات مجلس را داشتند. 

اما شهروندان درجه دو در آتن، مهاجران بودند که از بعضی حقوق شهروندان برخوردار بودند، اما در آن محدودیت‌هایی وجود داشت. مثلا آن‌ها نمی‌توانستند به مناصب قضایی یا سیاسی برسند، اما حق داشتن برده و ملک و شرکت در امور نظامی را داشتند.

 در دیگر دولت-شهرهای یونان نیز حق شهروندی زنان، بردگان یا افراد فقیرتر جامعه را دربرنمی‌گرفت. در هر دولت-شهر یونان، شهروندان حق رأی داشتند و مشمول مالیات و خدمت سربازی بودند. 

 

شهروندی در امپراتوری روم

رومی‌ها ابتدا از شهروندی به‌عنوان ابزاری برای تشخیص ساکنان شهر رم از مردمی که روم قلمروهای آن‌ها را تسخیر و در خاک خود ادغام کرده بود، استفاده می‌کردند؛ اما با ادامه‌ی گسترش امپراتوری روم، رومی‌ها به تمامی متحدان خود در سراسر ایتالیا و سپس به مردمان دیگر بخش‌های روم نیز تابعیت اعطا کردند، تا اینکه در سال ۲۱۲ میلادی به تمام ساکنان آزاد در امپراتوری روم، شهروندی اعطا شد. 

کسی که شهروندی روم را داشت، از امتیازهای حقوقی مهمی در امپراتوری روم برخوردار بود. چهار مورد از این امتیازها از زمره‌ی حقوق عمومی بود: «خدمت در ارتش»، «شرکت در رأی‌گیری مجلس»، «مشارکت برای اداره ی جامعه»، «حق حمایت قانونی در دادگاه و درخواست تجدید نظر»؛ دو مورد نیز مربوط به حقوق خصوصی بود: «ازدواج با خویشاوندان و نژادهای دیگر» و «تجارت با دیگر شهروندان».

اما در دوران امپراتوری روم، مفهوم شهروندی به‌تدریج ارتباط خود را با مشارکت سیاسی از دست داد و به نوعی استراتژی برای کنترل اتباع تبدیل شد. رومی‌ها دریافتند که با اعطای شهروندی به مردمِ امپراتوری، می‌توانند حکومت روم را تاحدی در چشم سرزمین‌های تسخیرشده مشروع جلوه دهند؛ در نتیجه، مالیات‌ها آسان‌تر جمع‌آوری می‌شد و نیاز به قدرت نظامی پرهزینه کاهش پیدا کرد.

 

شهروندی در گذار به دوران مدرن

در دوره‌ی قرون وسطی مفهوم شهروندی ملی در اروپا ناپدید و نوعی سیستم حقوق و تعهدات فئودالی جایگزین آن شد. در اواخر قرون وسطی و دوره‌ی رنسانس، داشتن شهروندی در شهرهای مختلف ایتالیا و آلمان به تضمینی برای مصونیت بازرگانان و سایر اشخاص ممتاز از ادعاها و اختیارات اربابان فئودال تبدیل شد. 

اما مفاهیم مدرن شهروندی در قرن هجدهم و در جریان انقلاب‌های آمریکا و فرانسه متبلور شدند. در آن زمان، اصطلاح شهروند به‌معنای برخورداری از آزادی‌های خاص در برابر قدرت‌ها قهری سلطنت‌های مطلقه تعریف شد.

در انگلستان اصطلاح شهروند ابتدا به عضویت در یک بخش شهرداری یا یک بنگاه وابسته به شهرداری محلی اطلاق می‌شد، درحالی‌که واژه‌ی تبعه (subject) برای تأکید بر موقعیت تبعی فرد نسبت‌به پادشاه یا دولت استفاده می‌شد. در حقوق عرفی بریتانیا و قانون تابعیت این کشور همچنان استفاده از واژه‌ی تبعه بر شهروند ارجحیت دارد، هرچند که این دو اصطلاح تقریباً معادل محسوب می‌شوند، زیرا پادشاهی مشروطه‌ی بریتانیا در حال حاضر به نوعی جایگاه تشریفاتی تبدیل شده است که قدرت سیاسی پیشین بر اتباع خود را از دست داده است.

 

چگونگی تعیین شهروندی

روش‌های اصلی به‌دست آوردن شهروندی یک کشور (جدا از معاملات بین‌المللی مانند انتقال قلمرو) تولد در یک قلمرو خاص، به‌دنیا آمدن از والدین شهروند آن کشور، ازدواج با یک شهروند و اعطای شهروندی (naturalization) است.

برای تعیین شهروندی از زمان تولد، دو سیستم اصلی وجود دارد: 

«اصل خاک» (jus soli) ، که به موجب آن شهروندی با تولد در قلمرو یک کشور به‌دست می‌آید، صرف‌نظر از این‌که والدین شهروند آن کشور باشند یا نه؛ و «اصل خون» (jus sanguinis) که براساس آن، یک شخص درصورتی شهروند کشور محل تولدش محسوب می‌شود که در زمان تولد، پدر یا مادرش شهروند آن کشور بوده باشند. 

در ایالات متحده آمریکا، کانادا و اغلب کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی اصل اساسی برای شهروندی، «اصل خاک» در نظر گرفته شده است؛ در این کشورها کسب تابعیت ازطریق تبار نیز به‌رسمیت شناخته می‌شود، اما محدودیت‌های سخت‌گیرانه‌ای بر آن اعمال می‌شود.

اغلب کشورهای دیگر، به‌طور کلی «اصل خون» را اصل اساسی خود برای اعطای تابعیت قرار داده‌اند و آن را با قوانینی برای اخذ شهروندی درصورت ترکیب تولد و سکونت در کشور یا تولد در کشور محل تولد والدین و غیره تکمیل می‌کنند. 

وقتی مفاد قوانین مربوط به تابعیت دو کشور برای یک فرد، تداخل می‌کنند، حاصل آن اغلب تابعیت دوگانه است، یعنی شخص ممکن است شهروند دو کشور محسوب شود. از سوی دیگر، نبود قوانین یکسان برای اخذ و از دست دادن شهروندی گاهی موجب فقدان شهروندی (بدون تابعیت بودن) شده است.

در دوران مدرن تا بعد از جنگ جهانی اول، اخذ شهروندی برای زنان از طریق ازدواج با یک شهروند، اصل غالب بود. بر اساس این سیستم، زن و فرزندان، وضعیت تابعیت خود را از تابعیت شوهر و پدر، به‌عنوان سرپرست خانواده، می‌گرفتند. اما از دهه‌ی ۱۹۲۰، تحت‌تأثیر حق رأی زنان و عقاید مربوط به برابری مردان و زنان، سیستم جدیدی شکل گرفت که در آن تابعیت زن تحت تأثیر ازدواج قرار نمی‌گرفت. در نتیجه ازدواج افراد با ملیت‌های مختلف در مواردی، به‌ویژه درمورد وضعیت تابعیت فرزندان موجب مشکلات و پیچیدگی‌هایی می‌شد؛ در نتیجه، سیستم‌های ترکیبی مختلفی به‌وجود آمده‌اند که همگی بر آزادی انتخاب تابعیت برای زنان و کودکان تأکید دارند. 

 

منبع مورد استفاده:

Bellamy, Richard, 2008, Citizenship: a Very Short Introduction, Oxford: University press