رضا حاجیحسینی؛ مجله حقوق ما:
در تعریف اعتصاب غذا در لغتنامه دهخدا آمده است: غذا نخوردن. امساک کردن از خوردن و آشامیدن به منظور تهدید و ارعاب متصدیان امور برای رسیدن به امری.
دانشنامه اسلامی هم اعتصاب غذا را به این ترتیب تعریف کرده است: نخوردن غذا جهت اعتراض. از آن در باب اطعمه و اشربه سخن رفته است. اعتصاب غذا جایز است و نمىتوان کسى را به خوردن غذا مجبور کرد، مگر نخوردن به حد ضرر شدید برسد یا شخص در معرض مرگ قرار گیرد. در این صورت، ادامه اعتصاب حرام و بر دیگران واجب است غذا در اختیار او قرار دهند و در صورت اصرار بر اعتصاب، او را به خوردن مجبور کنند.
اما مهاتما گاندی، مشهورترین اعتصاب غذا کننده تاریخ در نامهای به یکی از هوادارانش، درباره اعتصاب غذا نوشته است: «در شرایط مخصوص، پرهیز از خوردن غذا سلاحی است که خدا به ما داده تا در هنگام بیپناهی محض، از آن استفاده کنیم.»
مهاتما گاندی در طول زندگیاش در دهههای ۱۹۲۰، ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ تجربه ۱۷ بار اعتصاب غذا را از سر گذراند.
با گذر از تعریف اعتصاب غذا، مواجهه با خبرهای مربوط به اعتصاب غذای زندانیان (عادی و سیاسی) که از قضا شمار آن در زندانهای ایران نیز کم نیست، این پرسش به میان میآید که یک زندانی در چه شرایطی ممکن است دست به اعتصاب غذا بزند؟ به بیان دیگر اعتصاب کننده از نظر روانی به کجا میرسد که اعتصاب غذا را به عنوان یک کنش انتخاب میکند؟
در پاسخ به این سوالها، رضا کاظمزاده، روانشناس و رواندرمانگر مقیم بلژیک، به «حقوق ما» میگوید: «به شکل خیلی کلی اگر توضیح بدهم، وقتی کسی زندانی میشود در حقیقت از تمام حقوق مدنیای که از آنها برخوردار است محروم میشود، امکاناتش فوقالعاده کاهش مییابد، تواناییها و قدرتهایی را که در زمینههای مختلف دارد از دست میدهد و …. در واقع میشود گفت توانایی زندانی در مورد خودش و محیط بیرونش تقلیل پیدا میکند به بدنش. در این وضعیت اگر زندانی -به دلایل گوناگون- بخواهد حرف و سخن خودش را به گوشها برساند یا عدم رضایتش را از امری نشان بدهد یا حتی اگر بخواهد از ناملایمات خلاصی بیابد؛ تنها امکانی که برایش وجود دارد میزان محدودی از قدرت است که در مورد بدنش و بر بدنش دارد.»
به گفته کاظمزاده، اعتصاب غذا -یعنی امتناع کردن از خوردن و آشامیدن- یکی از شایعترین روشها برای اعتراض است تا فرد بتواند صدای خود، خواست خود و نارضایتی خود را به گوش دیگران برساند.
از سوی دیگر اعتصاب غذا (مشخصا در مورد زندانیان سیاسی)، میتواند از معدود ابرازهای اعتراض فرد به حکمش باشد یا موقعیتی که در آن قرار داده شده است. به عبارت دیگر میتواند وسیلهای باشد برای بیان بیعدالتیای که بر فرد رفته است.
استیصال و اعتصاب غذا
گاهی اوقات اعتصاب غذا میتواند نشاندهنده نوعی استیصال و ناامیدی یا محرومیتهای طولانیمدت باشد.
رضا کاظمزاده با اشاره به این موضوع میگوید: «در اینجا یک مقدار مفهوم اعتصاب غذا نزدیک میشود به (شاید بشود گفت) خودزنی یا حتی خودکشی. در واقع اعتصاب غذا یکی از شیوههای کمتر رادیکال یا ابتدایی دست زدن به چنین اقداماتیست. معمولا زندانبانها هم میدانند که اگر به شرایط زندانی توجه نکنند، این عمل میتواند عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد.»
یافتههای محققان در مجله «نیو ساینتیست» نشان میدهد که مرگ میتواند در هر لحظه از اعتصاب غذا اتفاق بیفتد.
اما از سوی دیگر اعتصاب غذا تنها مکانیزمیست که یک زندانی احساس میکند از طریق آن هنوز میتواند در مقابل طرف مقابل خود (زندانبان یا کسانی که درباره حکم او تصمیم گرفتهاند، حکومت یا دولت و …) عرض اندام کند، او یا آنان را بر سر دو راهی انتخاب قرار دهد و احیانا به نتیجه مطلوب برسد.
کاظمزاده معتقد است که اعتصاب غذا کننده از تنها ابزاری که همچنان برای مبارزه در اختیار دارد -یعنی حیات خودش-، برای وارد آوردن فشار و تغییر دادن موقعیتی که در آن قرار داده شده، استفاده میکند.
اعتصاب غذا و اطلاعرسانی
اعتصاب غذا جزو معدود امکاناتیست که یک زندانی در اختیار دارد تا بتواند وضعیت خود را عمومی کرده و درباره آن در پهنه همگانی اطلاعرسانی کند.
به بیان دیگر ممکن است اعتصاب غذا فرصت رسانهای شدن شرایط یک زندانی را فراهم کند و این امکان را به وجود بیاورد که صدای او به گوش افکار عمومی برسد.
سیاوش بهمن، فعال حقوق بشر مقیم کانادا، پیش از این درباره این وجه از اعتصاب غذای زندانیان در ایران به زمانه گفته است: «در بعضی از موارد که اعتصاب غذا بدون پشتیبانی رسانهای و افکار عمومی بوده، منجر به شکست شده است. میتوان به نوعی گفت یک اعتصاب غذا زمانی موفق میشود که مسئولان متوجه هزینه تبلیغاتیاش بشوند. البته نگاه عموم مردم به اتفاقات داخل ایران مثبت بوده اما وضعیت زندانیان و به ویژه فعالان که با حکمهای سنگین روبهرو شدند، بسیار ناگوار است و بیقانونیهای متعددی در پروندهها و پروسه طی شده قضایی وجود داشته است.»
اما برای رسانهای شدن موضوع اعتصاب غذا باید میان اعتصاب کننده و حکومت واسطهای مستقل وجود داشته باشد که بتواند -کم و بیش به شکلی آزادانه- عکسالعمل نشان دهد و موضوع را به درون جامعه ببرد و درباره آن خبر و تحلیل ارائه کند.
این در حالیست که به گفته رضا کاظمزاده، روانشناس مقیم بلژیک، جامعه ایران از یک سو فضای رسانهای بستهای دارد و از سوی دیگر به دلیل حجم زیاد و بار بسیار شدید وقایع اجتماعی در زندگی افراد، حساسیتهای اجتماعی کاهش یافته است.
کاظمزاده میگوید: «وقتی شما از حل کوچکترین مسائل زندگی خودتان (مسائل اقتصادی) و اداره و کنترل محیط کوچک خانواده خودتان ناتوان باشید و مدام ذهنتان درگیر باشد، با اضطراب و نگرانی زندگی خواهید کرد. خاصیت اضطراب و نگرانی هم این است که شما را روی خودتان متمرکز نگه میدارد. به این ترتیب ممکن است آدمها از بیرون بیتفاوت یا فاقد وجدان اجتماعی تلقی بشوند.»
به گفته این روانشناس، مطالعات انجام شده نشان میدهند در تمامی موقعیتهای اضطرابزا (ابتدای جنگها و خیلی موقعیتهای مختلف)، میزان حساسیت افراد به این دلیل که با مسائل جدی و حیاتی روبهرو هستند، فوقالعاده کاهش پیدا میکند. در این شرایط، توجه به وضع دیگری، به موقعیت دیگری حساسیت نشان دادن و به طور مستمر به آن دیگری فکر کردن از بین میرود. البته این امکان وجود دارد که فرد در لحظهای که خبر را میشنود واکنش هم نشان بدهد و حتی واکنش عاطفی شدیدی داشته باشد اما در محیطی که به دلایل مختلف و متنوع فرد احساس ناامنی و ناایمنی میکند، خیلی سریع مسائلی را که به طور مستقیم به خودش مربوط نمیشود پس میزند. جای این مسائل را مشکلات عدیده شخصی پر میکنند.
تأثیر اعتصاب غذا بر روان فرد
اعتصاب غذا چه تأثیری بر روان فرد میگذارد؟ آیا اعتصاب غذا میتواند تهدیدی برای سلامت روانی اعتصاب کننده باشد؟
رضا کاظمزاده در پاسخ به این پرسشها میگوید که از دو زاویه میشود به این موضوع نگاه کرد: یکی از زاویه رابطه میان جسم و روان و یکی از زاویه ایجاد احساس ناتوانی در فرد.
او در شرح زاویه اول میگوید: «این یک امر کلاسیک و شناخته شده در روانشناسی است که جسم و روان بیتأثیر از هم نیستند. افسردگی، ناراحتی و فشار روحی میتواند روی جسم فرد اثر بگذارد. مثلا افسردگی و اضطرابهای درازمدت میتوانند موجب گرفتگیهای عضلانی، دردهای کمر، سوء هاضمه و … بشوند. از سوی دیگر یکسری اختلالات جسمانی میتوانند بر وضعیت روان فرد تأثیر بگذارند. مثلا الان خیلی مشخص و واضح شده است که اختلال در کارکرد غده گواتر بر روی احساسات و عواطف افراد تأثیر میگذارد و میتواند نوعی از افسردگی را در فرد تولید کند.»
به گفته این روانشناس، غذا نخوردن (در مورد اعتصاب غذا) به مرور باعث کاهش قوای ذهنی فرد میشود و بر تمرکز حواس و تمامی مکانیزهای عقلانی که در زبان عمومی از آنها با عنوان هوشیاری یاد میشود، تأثیر میگذارد. به این ترتیب میزان واکنش فرد نسبت به محیطی که او در آن زندگی میکند، به مرور کاهش مییابد.
اما این قضیه چنانکه گفته شد بعد دومی هم دارد: «بعد دوم قضیه این است که در خیلی از موارد با ادامه اعتصاب غذا، زندانی در خیلی از موارد احساس میکند تلاش حکومت (که با تمام قدرت و امکاناتش همراه است) نمیتواند محدوده کوچک توانایی و اراده او را در هم بشکند. این مسأله نه تنها در میان زندانیان سیاسی که در میان زندانیان عادی هم نوعی اعتماد به نفس و عزت نفس به همراه میآورد، به این معنا که فرد احساس میکند توانسته است رابطه قدرت را تا حدی تغییر دهد و خودش را تا مقام فردی که مشغول گفتوگو با قدرت است، بالا ببرد.»
زندانی به مثابه یک شیء
از جمله مسائل مهم در کشورهایی مثل ایران که حاکمیتی تمامیتخواه در آنها برقرار است، تبدیل شدن زندانی به یک شیء است.
رضا کاظمزاده با تکیه بر این نکته میگوید: «در زندانهایی مثل زندانهای جمهوری اسلامی این احساس به زندانی تلقین میشود که زندانبان میتواند هر کاری دوست داشته باشد با او بکند. این مسأله تنها به احکام حبس طولانی مدت یا حتی حذف فیزیکی برنمیگردد، بلکه بر این قاعده استوار است که میتوانند اراده و حتی تمایلات زندانی را کاملا تحت کنترل در بیاورند.»
بر این مبنا شاید یکی از کارکردهای رایج شکنجه سفید و شکنجه روانی همین در هم شکستن اراده زندانی باشد. در چنین شرایطی اعتصاب غذا از مواردیست که ممکن است اتکا و اعتماد به نفس را دوباره به زندانی برگرداند.
به گفته کاظمزاده، اعتصاب غذا کننده شکلی از خروج از حالت شیء بودگی را تجربه میکند و وضعیت خود را از انفعال در روان به فاعل بودن و تأثیرگذار بودن تغییر میدهد؛ نوعی از کسب برابری در مقابل نیروی قهار و سرکوبگری که در مقابل زندانی قرار گرفته است.
مشروعیت اعتصاب غذا
با توجه به دستاوردهایی که اعتصاب غذا ممکن است برای یک فرد (زندانی یا غیرزندانی) داشته باشد، آیا از نظر روانی میتوان به اعتصاب غذا مشروعیت داد؟ آیا میتوان اعتصاب غذا کردن را به یک زندانی توصیه کرد؟
رضا کاظمزاده در پاسخ به این پرسشها میگوید که این کار یک روانشناس نیست و یک روانشناس نمیتواند در این مورد اظهار نظر کند.
به گفته این رواندرمانگر، روانشناس میتواند این موضوع را از این منظر شرح دهد که اعتصاب غذا مکانیزمی دفاعی است که فرد آن را برای حفظ عزت نفس خود و به منظور مقابله با از هم پاشیدگی روانی به کار میگیرد: «روانشناس میتواند بگوید که در راه تولید اعتماد به نفس و حس خود دوستی به منظور حفظ سلامت روان، اعتصاب غذا یک مکانیزم دفاعی است و در جریان آن فرد (در اینجا زندانی) سعی میکند از تمامیت خود و آنچه در زمینه اخلاق نامش را کرامت انسانی میگذارند، حفاظت کند. یعنی میتوان اعتصاب غذا را به عنوان یک مکانیزم دفاعی برای حفاظت از کرامت انسانی تصور کرد.»
این نکته را اما باید مورد توجه قرار داد که ماجرای اعتصاب غذا یک جریان دوطرفه است و به تعبیر رضا کاظمزاده، معادله و معاملهای کاملا دوسره. در این جریان با توجه به موقعیت خاصی که یک زندانی در آن قرار میگیرد، روشن نخواهد بود که اعتصاب غذای زندانی چه نتیجهای به دنبال خواهد داشت. به عنوان نمونه کسی که پیشاپیش شکنندگی روانی داشته، اگر در موقعیت اعتصاب غذا قرار بگیرد ممکن است گرفتار آشفتگی روانی شود.
به این ترتیب امکانات فردی، موقعیت هر انسان در شرایط اعتصاب غذا و محیط بیرونی (در شرایط مختلف) تفاوتهایی با یکدیگر دارند که از این منظر، موضوع میتواند با مسأله مشروعیت پیوند بخورد: «از این زاویه شاید تا حدی وارد حوزه ارزشها و اخلاق فردی یا اجتماعی میشویم. در حقیقت ما قضیه اعتصاب غذا را به حفاظت از هویت فردی ربط میدهیم به این معنا که هویت فردی در شرایط زندان در معرض خطر قرار میگیرد. وقتی فرد را در داخل یک اتاق حبس میکنند، زندگی خصوصی او را به طور کامل از او میگیرند. گاهی فرد را به زندانی اتاق هفت یا هشت یا ۱۰ تبدیل میکنند و هدفشان این است که روی هویت خصوصی، درونی و مرکزی فرد تأثیر بگذارند. اعتصاب غذا در این حالت نوعی مخالفت با فشاری است که به هویت فردی میآید و یک نوع مکانیزم دفاعی است که میتوان گفت هم قابل فهم است، هم ارزشمند برای حیات روانی فرد.»
اعتصاب غذا در مقابل «انسانسازی»
رضا کاظمزاده ضمن مقایسه وضعیت زندانیان در حکومتهای توتالیتر با شرایط زندانیان در نظامهای دموکراتیک میگوید: «در حکومتهای دموکراتیک وقتی فرد را به مجازاتی محکوم میکنند، آن فشاری که وارد میشود و آنچه که به لحاظ روانی بخشی از مجازات است، فقط بر هویت اجتماعی-بیرونی فرد اثر میگذارد. یعنی فرد را منع میکنند از انجام شغلش، فرد را منع میکنند از بازی تمامی نقشهای اجتماعیای که بر عهده دارد. مثلا دیگر پدر نیست، همسایه نیست، عمو، خاله و … نیست. نقشهایی را که فرد در محیط کار بازی میکرده از او میگیرند اما به هویت شخصی و مرکزی او حمله نمیکنند. یعنی تلاش نمیشود از فرد موجود دیگری با تعریفی کاملا متفاوت از خودش و نقشهایش ساخته شود. این خیلی فرق میکند با شرایط کشورهایی که زندانی شدن را و زندان را با دانشگاه اشتباه میگیرند و حتی زندان را نوعی مکان برای انسانسازی تلقی میکنند.»
به گفته کاظمزاده، حکومتهای تمامیتخواه وظیفه خودشان میدانند هویت فرد را از درون تغییر دهند و در چنین وضعیتیست که اعتصاب غذا اهمیتی ویژه پیدا میکند: «اینجاست که مسأله کرامت انسانی مطرح میشود چون فرد فقط آنجا نیست که از نقشهای اجتماعیاش محروم شود و دوران مجازات را بگذراند بلکه آنجاست تا بتوانند او را شستوشوی مغزی بدهند و دوباره تربیت کنند. اینجاست که اعتصاب غذا نوعی نه گفتن است به دخالت زندانبان در فضای درونی فرد.»