با وسیعتر شدن دامنه اعتصاب کارگران صنایع نفت و گاز ایران، «شبکه بینالمللی سندیکایی همبستگی و مبارزه» که یک نهاد کارگری و صنفی جهانی است، از اعتصاب کارگران ایرانی حمایت کردهاست. در حالی که در ماههای گذشته كارگران ایرانی گستردهترین اعتصابها را تجربه کردهاند، در همه سالهای پس از پیروزی انقلاب ایران، اعتصابهای کارگری کمترین دستآورد حقوقی برای آنها به دنبال نداشته است. در این میان چه راهکاری میتوان برای پیشبرد اهداف کارگران متصور شد؟
بهرنگ زندی روزنامه نگار حوزه کارگری ساکن آمریکا به پرسشهای حقوق ما پاسخ داده است.
این گفتوگو در شماره ۱۴۹ مجله حقوق ما منتشر شده است. برای خواندن و دانلود مجله، کلیک کنید
سالهاست که کارگران ایرانی از ابزار اعتصاب برای اعتراض به شرایط خود استفاده میکنند. آیا این ابزار تاکنون توانسته به بهبود شرایط حقوقی کارگران کمک کند؟
در پاسخی مستقیم به این سوال باید بگویم نه. متاسفانه تاکنون تغییری در شرایط حقوقی کارگران ایجاد نشده و چشمانداز روشنی هم برای بهبود این شرایط به چشم نمیخورد. از یک طرف ما با یک حاکمیت سیاسی مستبد طرف هستیم که عموما مفاهیمی مثل حکومت قانون اساسی یا در قامت جمهوری اسلامی معنادار نیست و از طرف دیگر با یک بعد سرکوب گسترده روبرو هستیم جایی که اعتراضات و مطالبات در جامعه مدنی مطرح میشود حتی اگر این مطالبات منجر به تغییری هم شود٬ به یک دستاورد پایدار که به شکل قانونی در آن جامعه قابل استفاده باشد، تبدیل نمیشود. در سایر جنبشهای مدنی هم ما شاهد چنین مواردی بودهایم. حتی جنبش اصلاحات که این تغییرات را در قوانین ایجاد کرد، مجلس ششم که سعی کرد قوانینی را تغییر دهد، معمولا ما نمیتوانیم این را فشار از پایین تعبیر کنیم. در مورد جنبش کارگری هم همین اتفاق میافتد، سیاهتر و شدیدتر. اگر در جایی جنبش دانشجویی میتواند تاثیری بگذارد بر پروسه و تفکر اجتماعی اما در مورد جنبش کارگری که با سانسور اخبار و دوره سرکوب دهه شصت مواجه بوده که در آن تیم خانه کارگر و علیرضا محجوب، شوراهای کارگری را که کارخانهها را بعد از انقلاب اداره میکردند، سرکوب کردند. در دهه شصت نه تنها جنبش کارگری، بلکه هر تفکری غیر از تفکر جمهوری اسلامی ممنوع بود و حتی محکوم به مرگ.
در دهه هفتاد هم با شعار توسعه سیاسی که محمد خاتمی مطرح کرد، نوعی شکاف ایجاد شد. زیرا شعار توسعه سیاسی در جهت توسعه اقتصادی و جلب سرمایهگذاری خارجی مطرح شد، معمولا قربانیان سیاستهای توسعه در نظام سرمایهداری، کارگران هستند، زیرا در این دست سیاستها، قراردادهای موقت و سفید امضا به کارگران تحمیل میشود. این تحمیل نه از سوی قانونگذار، بلکه از سوی کارفرمایان به کارگران دیکته میشود.
آقای زندی چرا ارادهای در جمهوری اسلامی برای برطرف کردن مشکلات کارگران و توجه به مسائل حقوقی و اعتراضات آنها وجود ندارد؟
اتفاقا من فکر میکنم جمهوری اسلامی به مسائل کارگران میپردازد اما نه به آن شکلی که ما فکر میکنیم. به یاد داریم که روز جهانی کارگر در ایران هفته کارگر نامگذاری شده است. در این روز هر سال هاشمی رفسنجانی در سالن ۱۲ هزار نفری آزادی یا ایران خودرو برای کارگران سخنرانی میکرد.
ما در ایران خانه کارگر، شورای اسلامی کار داریم که بلوکهای جدی و قدرتمندی هستند که در دورههای مختلف مجلس، هم خانم جلودارزاده، هم علیرضا محجوب، هم کمالی وزیر سابق کار، همه اینها در هیات حاکمه جمهوری اسلامی نیرو دارند و در راس تصمیمگیری در شورای سه نفره هستند که هر اسفند ماه دستمزد کارگران را تعیین میکنند، اسمشان هم کارگر است. این افراد در روز جهانی کارگر هزاران کارگر را به خیابان میکشانند و در مراکز بزرگ صنعتی، تشکل دارند. همه اینها اما در مسیر خواست جمهوری اسلامی برای دولتی کردن تشکلهای کارگری است. دستگاههای امنیتی روزانه به شیوهای اعتصابها و اعتراضهای کارگری را دنبال میکند که من فکر نمیکنم دوستداران جنبش کارگری آن را دنبال کنند.
مساله این است که در این توازن نابرابر قدرت که بین مبارزات کارگران و جمهوری اسلامی در تقابل است، یک مساله تعیینکننده و مهم، نه تاثیر گذاشتن بر این قوانین، بلکه تعیین تکلیف بر سر سیاستهای مشخص اقتصادی جمهوری اسلامی است؛ سیاستهایی که به عنوان قانون تضمین شده و در برنامههای پنج ساله توسعه مدام توسط مجلس و مجمع تشخیص مصلحت تاکید میشود و به همه دستگاهها ابلاغ میشود. فاجعهای که امروز در صنعت نفت میبینیم، حاصل این برنامههای توسعه و اصل ۴۴ قانون اساسی است که رهبر جمهوری اسلامی مدام بر انجام آنها تاکید میکند.
زمانی که ۹۰ درصد قراردادهای کارگری موقت است، مشخص است که اعتراضات کارگری در جهت طرح این موضوع گام بردارد.
آقای زندی با تصویری که شما تاکنون در مورد وضعیت کارگران ارائه کردید، آیا اساسا میتوان راه حلی حقوقی برای مشکلات آنها یافت؟
من یک نمونه مثال میزنم، پیش از ۹ تیرماه سال جاری، نیروهای امنیتی، نیروهای اطلاعاتی و اطلاعات سپاه در جلسهای که با کارگران برگزار میشد، شرکت کردند. نقش این نهادهای امنیتی در این جلسه مشخص نیست؛ جلسهای که اعضای کمیسیون انرژی مجلس، وزیر نفت و نماینده قوه قضاییه در آن حضور دارند. بدین ترتیب در جایگاهی هم که کارگران و نمایندگان دولت رو در رو مینشینند تا به مشکلات کارگران رسیدگی کنند، ماموران امنیتی هیچ جایگاهی برای حضور و فعالیت جنبش کارگری و فعالان کارگری باقی نمیگذارند.
با این ترتیب چه راه حلی میتوانند داشته باشند، در هفتههای اخیر دیدیم که جنبشهای کارگری در افغانستان و پاکستان از اعتصابات کارگری حمایت کردند، آیا جامعه جهانی میتواند نقشی در این میان بازی کند؟
بله، اتفاقا من بر مبارزات جهانی کارگران تاکید دارم. از این جهت که سیاستهای خصوصیسازی سرمایهداری از کودتای خونین شیلی آغاز میشود و حکومت مستبد پینوشه را در اواخر دهه ۷۰ بر سر کار میآورد. اجرای سیاستهای خصوصیسازی توسط ریگان و تاچر، تجربه مشابهی را برای کارگران آمریکا و بریتانیا در پی داشت. امروز کارگران ایرانی همان مسائلی را تجربه میکنند که دیگران سالها پیش تجربه کردهاند و در این مساله همسرنوشتند. همانطور که ما با اخراجسازی کارگران، نقش دولت و شرکتهای خصوصی در ممانعت از عضویت کارگران در سندیکاهای کارگری مواجهیم، در آمریکا هم وقتی شرکت آمازون وارد قرارداد با کارگران میشود و میگوید من به شما ساعتی ۷۵ سنت بیشتر پرداخت میکنم به شرط این که عضو سندیکای کارگری نشوید! اینجا منع قانونی برای کارگران ایجاد نکرده است ولی این سازمانها هستند که با این شیوهها فضاهای کارگری را اداره میکنند. در این شرایط که معیشت و سلامتی کارگر به گروگان گرفته شده، کارگر مجبور میشود که میان استفاده از حق داشتن تشکلهای کارگری و دستمزد بیشتر انتخاب کند.
من فکر میکنم طبقه کارگر در جهان در حال تجربه مسالهای است که فراتر از شعارهای اتحاد جهانی کارگران است، به نظر من یک درد مشترک و یک تجربه زیسته مشترک را فارغ از مرزها تجربه میکنند.
همانطور که شما هم اشاره کردید تاکنون اعتصابهای کارگری نتوانسته تاثیری بر بهبود وضعیت حقوقی کارگران بگذارد. به این ترتیب چه ابزار دیگری برای طرح اعتراضهای کارگری وجود دارد؟
در حال حاضر، در تیرماه سال ۱۴۰۰، گستردهترین اعتصاب کارگری در ۸ استان ایران و ۸۲ شرکت پیمانکاری نفتی، پتروشیمی و گازی درگیر این اعتصاب هستند. ما نشانههایی از این که اتفاقاتی در حال رخ دادن است، میبینیم. با وجود سرکوب مداوم تشکلهای کارگری ما همچنان شاهد ادامه فعالیت آنها هستیم.تلاشهای کارگران در سندیکای اتوبوسرانی در دهه ۸۰ و تلاشها و مقاومت کارگران شرکت نیشکر هفت تپه نشان میدهد که با همه سرکوب و بگیر و ببندها و اخراجها و نپرداختن حقوقهای معوقه، همچنان کارگران ایرانی از شهامت، جسارت و خلاقیت لازم برای ادامه مبارزه خود برخوردارند.