/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

می‌گفتند آدم زنده نیازی به وکیل ندارد

25 اکتبر 21 توسط علی‌اصغر فریدی؛ مجله حقوق ما
می‌گفتند آدم زنده نیازی به وکیل ندارد

مجله حقوق ما: شاید شنیده باشید که در جمعی، شخصی می‌خواست از شخص دیگری حمایت و دفاع کند، طرف مقابل می‌گفت "مگر شما وکیلش هستی" و یا شاید شنیده‌اید که وقتی شخصی می‌خواست از طرف شخصی دیگر جواب کسی را بدهد، می‌گفتند "آدم زنده نیاز به وکیل ندارد".

این گونه اتفاقات و موضع‌گیری‌ها، در جامعه گاه رخ می‌دهد و البته چندان جای نگرانی نیست. وضعیت زمانی هولناک خواهد بود که دادگاه‌های که بدون کمترین مدرک، متهم را به اعدام محکوم می‌کردند و در پاسخ به درخواست متهم که خواهان دسترسی به وکیل مدافع بود، می‌گفتند" آدم زنده احتیاجی به وکیل ندارد، خودت حرفت را بزن"؛ اتفاقی که در دادگاه‌های اوایل سال ٥٧ روی داد.

شیرین عبادی، حقوق‌دان و برنده جایزه صلح نوبل، در مصاحبه با مجله حقوق ما می‌گوید: در یکی دو سال اول انقلاب وقتی که متهمین را تحت عنوان ضد انقلاب و وابسته به رژیم پهلوی محاکمه می‌کردند، هیچ وکیلی را به دادگاه راه نمی‌دادند و آقایانی که آن زمان متصدی شغل قضاوت بودند، جمله‌ای داشتند که دائما هم تکرار می‌کردند که، "آدم زنده احتیاج به وکیل ندارد، خودت حرفت را بزن". طبیعی است که در چنین محاکماتی شاهد آن اعدام‌های هولناک باشیم.

متن کامل مصاحبه مجله حقوق ما با خانم شیرین عبادی در مورد حقوق وکلا در قوانین ایران و موانع موجود بر سر راه کار وکالت در ایران، را در زیر بخوانید.

   

خانم عبادی، ضرورت انتخاب و معرفی وکیل برای یک شاکی یا متهم چیست و چرا ما اصولا برای دعاوی خود در دادگاه‌ها به وکیل نیاز داریم؟

دادرسی عادلانه یکی از اصولی است که بسیار مورد تاکید حقوق‌بشر است و در قوانین داخلی نیز بر آن تاکید شده. وقتی صحبت از دادرسی عادلانه می‌کنیم، مسئله وکیل و استقلال وکلا بسیار حائز اهمیت خواهد شد.

بدون دخالت وکیل در کلیه مراحل دادرسی، دارسی عادلانه امکان ندارد، که متاسفانه در ایران، عوامل متعددی باعث شده که این مسئله، یعنی حق دفاع از متهم صدمه ببیند. در این رابطه هم مشکل قانون هست و هم مشکل ساختاری، و هم اینکه وکلای مستقل مشکلاتی برایشان ایجاد شده، که البته این امر تازه‌ای نیست، از ابتدای انقلاب به همین صورت بود. 

من به خاطرم می‌آید که حتی در سال‌های اول انقلاب در یکی دو سال اول انقلاب وقتی که متهمین را تحت عنوان ضد انقلاب و وابسته به رژیم پهلوی محاکمه می‌کردند، هیچ وکیلی را به دادگاه راه نمی‌دادند و آقایانی که آن زمان متصدی شغل قضاوت بودند جمله‌ای داشتند که دائما هم تکرار می‌کردند که، "آدم زنده احتیاج به وکیل ندارد" خودت حرفت را بزن. طبیعی است که در چنین محاکماتی شاهد آن اعدام‌های هولناک باشیم. 

 

بر اساس قوانین ایران وکلا در حین بررسی پرونده، فرایند دادرسی و پس از صدور حکم موکل خود چه حق و حقوقی برای دفاع از موکل خود برخوردارند؟ و چه محدودیت‌هایی دارند؟

محدودیت‌ها فراوان است، از جمله طبق قانون دخالت وکیل در تمامی مراحل بازداشت و محاکمه و اجرای حکم، ضروری و آزاد است، اما بعد این آزادی را در مرحله بازجویی سلب کردند، و به موجب قانون در پرونده‌های متهمان عقیدتی، سیاسی که قوه‌قضائیه آنها را متهمان امنیتی می‌نامد، فقط وکیلی حق ورود به پرونده و خواندن پرونده و ملاقات با موکل را دارد که مورد تائید قوه قضائیه باشد که در هر استانی فقط تعداد انگشت‌شماری وکیل، صاحب صلاحیت شناخته شدند که تماما افرادی هستند که وابستگی آنها به دستگاه‌های امنیتی و قدرت سیاسی در ایران زبانزد بوده.

در چنین موضوعی وقتی کسی علیه دستگاه حاکمه در ایران مقاله‌ای نوشته و تحت محاکمه است، مهمترین مرحله بازجویی و تهیه پرونده است، این در حالی است که در این مرحله متهم مطلقا نمی‌تواند وکیل منتخب خودش را داشته باشد، بلکه بایستی وکیلی را انتخاب بکند که مورد تائید دستگاه قضایی یعنی همان نیروی که او را دستگیر کرده، باشد. 

مسئله دیگر این است که وکلا در برخی از محاکم اصولا حق دخالت ندارند، به عنوان مثال در دادگاه ویژه روحانیت، فقط وکلایی حق دخالت دارند که هم روحانی باشند، هم مورد تائید قوه‌قضائیه. بنابراین طبیعی است که متهم دست و پا بسته در اختیار دادگاه ویژه روحانیت است و در هیچ یک از مراحل وکیل منتخب خودش، نمی‌تواند شرکت کند.

فراتر از آن موارد خلاف قانونی است که پیش می‌آید، وقتی که علیرغم همه محدودیت‌ها، یک عده‌ای وکیل در اجرای سوگندی که یاد کرده‌اند جان برکف به دفاع از حق و موکل خودشان می‌روند، با مشکلات عدیده‌ای از جمله زندان، مواجه می‌شوند. 

این امر نامیمون از ابتدای انقلاب اتفاق افتاده. وقتی که انقلاب شد، کانون وکلا را بستند، بعد عده‌ای را به عنوان وکیل طاغوتی، از جمله رئیس وقت کانون وکلا و چند نفر از اعضای هیات مدیره را به زندان فرستاند. و پروانه وکالت هفتاد وکیل را هم از آنها گرفتند. این روش ادامه پیدا کرد، تعدادی از وکلا را در طی سالیان سال زندانی کردند. از جمله یادآور می‌شوم، آقای زرافشان را که بعد از محاکمه قتل‌های زنجیره‌ای به بهانه اینکه تو چرا مصاحبه کردی به پنج سال حبس محکوم کردند. و یا خود من که در پرونده دانشجویان ١٨ تیر و در دفاع از فردی که کشته شده بود به زندان رفتم، و بسیاری دیگر. 

طبق آماری که من تهیه و برای مراجع ذیصلاح بین‌المللی در امر وکالت ارسال کردیم، از سال ١٣٨٨ به این طرف که من شروع به شمارش این وکلا کردم، بیش از ٦٠ وکیل به خاطر اشتغال به حرفه وکالت زندان رفته‌اند، بعضی‌ها هنوز در زندان هستند، چند نفر دیگر و تعدادی با وثیقه آزاد هستند که قرار است در آینده به زندان بروند، تعدادی مجبور شدند ایران را ترک کنند و عده‌ای هم حبس‌های طویل‌المدت را سپری کردند و بیرون آمدند. تمام این کارها برای این است که زهرچشمی از وکلا بگیرند، که وکلا جرات نکنند از موکلینی که علیه حکومت مقاله‌ای نوشته‌اند و یا حرفی زده‌اند و مخالفتی کرده‌اند، دفاع بکنند.

 اخیرا هم می‌بینیم چند نفر از وکلا را، به این اتهام که قصد داشتند در آینده علیه شیوه غلط مبارزه با کرونا به محاکم دادگستری شکایت بکنند، بازداشت کردند که سه نفرشان با وثیقه آزاد شدند و دو نفر دیگر یعنی آقای کیخسروی و آقای نیلی در زندانند و هنوز هم در سلول انفرادی و بدون حق دسترسی به وکیل و خانواده و تلفن به سر می‌برند. 

اینها تمام برای این است که در بین جامعه وکلا ایجاد ارعاب بکنند که جرات دفاع از موکلین خود را نداشته باشند. این شیوه هم ظلم است برای طبقه وکلا و ظلم بزرگتر است در حق عامه مردم، زیرا که مردم را از داشتن وکیل مستقل محروم می‌کند، با هر وکیلی که دستگیر می‌شود موکلینش بی‌پناه در جامعه رها می‌شوند.

خانم عبادی در طی روند دادرسی یا حین برگزاری دادگاه، در چه صورتی قاضی حق صدور حکم بازداشت یک وکیل را دارد؟ آیا بنابه قانون قاضی حق بازداشت و کلا را دارد؟

ببینید، وکلا اگر مرتکب جرمی بشوند مانند یک آدم عادی باید محاکمه بشوند. مثلا ...

نه منظورم در روند دادرسی و در حین دفاع از موکل است؟

در دفاع از یک متهم، به موجب قانونی که در ایران تصویب شده، وکیل همان شانی را دارد که قاضی دارد. یعنی وکیل و قاضی هر دو از یک شان واحد برخوردارند، ولیکن این کجا و آن کجا، و به موجب قانون دادگاه به هیچ وجه حق دستگیری وکیل  را که دارد از پرونده‌ای دفاع می‌کند را ندارد، فقط در یک صورت پیش‌بینی شده، اگر وکیل نظم جلسه دادگاه را به هم بزند و به اخطار دادگاه مبنی بر رعایت نظم، توجه نکند، می‌تواند حداکثر تا ٤٨ ساعت او را بازداشت کند، همین.

آیا می‌توان گفت در دادگاه‌های ایران در حال حاضر، همچنان به نوع این سیاست آدم زنده نیازی به وکیل ندارد، اعمال می‌شود؟ یا اینکه این سیاست مختص همان اول انقلاب بود اکنون تغییراتی به وجود آمده؟ 

اوایل انقلاب آقایانی که انقلاب واقعی را از مردم ربودند، زیاد از مسائل بین‌المللی اطلاع نداشتند و یا به آن بی‌توجه بودند، بعدا به خاطر ملامت‌های شدیدی که در زمینه نقض حقوق‌بشر متوجه ایران شد، از جمله اینکه در اکثر سال‌ها ما گزارشگر ویژه حقوق‌بشر داشتیم، مثل اینکه در حال حاضر هم داریم، حداقل برای ظاهرسازی سعی کردند که ظاهر داستان را درست کنند.

اوایل انقلاب صراحتا می‌گفتند آدم زنده احتیاج به وکیل ندارد، اما الان می‌دانند این کار عواقب بین‌المللی برایشان خواهد داشت، و آنها را در معرض اتهامات بیشتری قرار می‌دهد، بنابراین آمدند کار را قانونی کردند، گفتند که خیلی خوب شما می‌توانید وکیل داشته باشید اما در مهمترین مرحله که تشکیل پرونده است، فقط وکیلی که مورد اعتماد ما هست، می‌توانید داشته باشید. بنابراین عملا همان روش است اما رنگ و بوی قانون هم به آن داده‌اند که مورد سرزنش قرار نگیرند ولیکن اگر تصور کردند که دنیا و مردم را می‌توانند فریب بدهند این اشتباه صد در صد است.