علیاصغر فریدی؛ مجله حقوق ما:
نگهداری کودکان و نوزادان در زندان، برای هر کدام و هر گروه سنی خاصی از آنها، آثار مخرب خودش را به همراه دارد، به عنوان مثال، کودکانی که تازه به دنیا میآیند، تا چند ماه اول، سیستم ایمنی بدن آنها هنوز توانایی لازم برای حفاظت از کودک را ندارد، بنابراین به دلیل آلوده بودن محیط زندان، این کودکان در معرض خطر و آسیبهای جدی جسمی قرار میگیرند. محیط زندان نه تنها به گونهای نیست که برای حفاظت از کودکان ساخته شده باشد، بلکه حتی به دلیل بیتوجهی عمدی و سیستماتیک حکومت در تامین بهداشت و نیازهای اساسی و عدم برخورداری از زندانیان از امکانات بهداشتی، برای بزرگسالان هم محیط مناسبی نیست و آنها نیز در معرض آسیبهای جدی و بیماریهای خطرناک قرار دارند.
این گفتوگو در شماره ۱۶۹ مجله حقوق ما منتشر شده است
برای بررسی وضعیت نوزادان و کودکانی که همراه مادرانشان در زندان نگهداری میشوند و آسیبهای جسمی و روحی که میتواند گریبانگیر این کودکان بشود، مجله حقوق ما با حامد فرمند فعال حوزه کودک گفتگویی انجام داده که مشروح آن به شرح زیر است
زندان چه تاثیرهای منفی و مخربی میتواند بر وضعیت روحی و جسمی کودکانی که همراه مادرانشان در زندان هستند، بگذارد؟
متاسفانه باید بگویم که بنابه شرایط قانونی، نه تنها کودکان بلکه عملا نوزادانی هم که در مرحله جنینی هستند به همراه مادر وارد زندان میشوند و پس از تولد در زندان بعضی از آنها به نسبت مدت زمانی که مادر باید در زندان بماند، برخی از آنها تا نزدیک به سن مدرسه و حتی در سالهای گذشته تا سنین ١٠ و ١١ سالگی در زندان بودهاند.
در حال حاضر اما فکر میکنم کودکان حداکثر تا سن پنج و یا شش سالگی باید در زندان بمانند و کودکانی که اکنون به همراه مادرانشان در زندان به سر میبرند، نهایتا زیر سن مدرسه هستند.
بودن در زندان برای هر کدام از این کودکان و هر گروه سنی خاصی از آنها آثار مخرب خودش را به همراه دارد، به عنوان مثال، کودکانی که تازه به دنیا میآیند، تا چند ماه اول، سیستم ایمنی بدن آنها هنوز توانایی لازم برای حفاظت از کودک را ندارد، بنابراین به دلیل آلوده بودن محیط زندان، این کودکان در معرض خطر و آسیبهای جدی جسمی قرار میگیرند.
محیط زندان نه تنها به گونهای نیست که برای حفاظت از کودکان ساخته شده باشد، بلکه حتی به دلیل بیتوجهی عمدی و سیستماتیک حکومت در تامین بهداشت و نیازهای اساسی و عدم برخورداری از زندانیان از امکانات بهداشتی، برای بزرگسالان هم محیط مناسبی نیست و آنها نیز در معرض آسیبهای جدی و بیماریهای خطرناک قرار دارند.
همچنین کودکان نزدیک به سن مدرسه، دارای شرایط ویژهای هستند، آنها در سنی هستند که نیازمند مجموعهای از آموزشها است، درست است که آموزش رسمی از شش یا هفت سالگی شروع میشود، اما آموزشهایی هم هست که قبل از آموزش رسمی و مدرسه است که کودک باید قبل از رفتن به مدرسه آن را بیاموزد، در این سن است که کودکانی زندانی همراه مادرانشان، به دلیل تامین نشدن مجموعهای از نیازهای اصلی و اساسی، رشد مغزیشان نمیتواند تکمیل بشود و دچار آسیبهای طولانی مدت میشود، به ویژه هنگامی که برای زمانی طولانی در محیط زندان نگهداری شده باشند و به خصوص اگر پس از این زمان به جای رفتن به محیط خانواده و برخورداری از حمایتهای عاطفی و خانودگی، به بهزیستی که خود باز یک محیط آسیبزای دیگر است، تحویل داده میشوند.
از طرفی دیگر، محیط زندان به دلیل تراکم بالای جمعیت و ازدحام زیاد و شرایط نامناسب روحی محبوسین، محیطی پر تنش و استرسزا است که به کرات در آن دعوا و برخوردهای خشن میان افراد صورت میگیرد، که این تنشها باعث وارد شدن آسیبهای مختلفی هم از لحاظ روحی و روانی هم از لحاظ رفتاری رفتاری وارد میکند و از طرفی الگوهای آسیبزای محیط زندان میتواند اثرات مخربی بر رفتار و روان کودک برجایی بگذارد.
همچنین گزارشاتی وجود دارد، مبنی بر بدرفتاری وخود والد و مشخصا مادر کودک، همبندیهای مادر، کارکنان و گارد زندان، که بنابه این گزارشات، این بدرفتاریها شامل خشونت کلامی و توهین و نقض کرامت انسانی کودک، تنبیه بدنی و متاسفانه آزار جنسی بوده که هرکدام از اینها به شکلی باعث وارد شدن آسیب جدی به جسم و روان کودک در زمان حال و در آینده خواهد شد.
کسانی که مسائل مربوط به اطفال و کودکان محبوس به همراه مادران را دنبال میکنند، گزارشاتی را منتشر کردهاند از پرخاشگری و انزواطلبی این کودکان در سالهای پس از زندان این کودکان، آنها همچنین به دلیل شرایطی که تحمل کردهاند از آسیبهای روحی و روانی همچون تنفر از خود و شرم رنج میبرند.
نکته دیگری که باید یادآوری کنم، تغذیه این کودکان است، چیزی که برای سلامتی جسمی و مغزی کودکان بسیار حائز اهمیت است و همانگونه که میدانیم، در اغلب مواقع کودکان محبوس در زندان به همراه مادرانشان از آن محروم هستند. این کودکان از تغذیه مناسب همانند میوه و سبزیجات و غذاهای مغذی و و کافی، با کیفیت خوب که برای رشد کامل آنها بسیار ضروری است، بهبهره هستند، چون بخشی از تامین نیازهای کودک بر عهده مادر زندانی است و همانگونه که ما میدانیم، اغلب زندانیان، قربانیان فقر و نابرابری هستند و به همین دلیل به صورت جدی از تامین نیازها و تامین تغذیه کودکانشان عاجز هستند.
نکته دیگر اینکه همانطور که میدانیم بسیاری از زندانیان، قربانیان مجموعهای از آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد هستند که به جای مداخله حامیانه و کمک گرفتن، سر از زندان در میآورند و در زندان هم نه تنها حمایت لازم و کافی از آنها صورت نمیگیرد، بلکه برعکس به نوعی با تنبیهات جدی مواجه میشوند و بعضی از این کودکان با اعتیاد به دنیا میآیند که متاسفانه به جای دریافت درمان، به نوعی رها میشوند.
آیا وضعیت تحصیل این کودکان در زندان به چه صورتی است؟
در مورد تحصیل هم همانطور که قبلا اشاره کردم، حداقل در حال حاضر، ما گزارشی نداریم که کودکان در سن تحصیل، به همراه مارانشان در زندان باشند. هرچند تا سه سال پیش، بودند کودکان در سنین مدرسه، در زندان همراه مادرنشان نگهداری میشدند، البته اگرچه ما گزارشی نداریم که در حال حاضر این کودکان در زندان باشند اما چندان اطمینانی وجود ندارد که واقعا وجود نداشته باشند و چنین کودکانی در هیچ زندانی نگهداری نشود.
اما طبق آئیننامه اجرایی جدید سازمان زندانها، زندانها موظف هستند که حتما نوزادان را تا دوسالگی یعنی زمان شیرخوارگی در زندان و کنار ماردانشان نگهدارد، پس از دوسال زندانها مختار هستند که این کودکان را تا ٦ سالگی هم کودکان را در زندان نگهدارند و زندان هم این موضوع نگهداری پس از دوسالگی را به عهده شورایی گذاشته که عمده آنها مردان تشکیل میدهند که اغلب غیرمتخصص در امور تربیت و روانشناسی کودک هستند و تا کنون ما ندیدهایم که منافع عالیه و نیازهای کودک را در نظر بگیرند.
در این مورد اما دو نکته بسیار مهم که کودکان بتوانند مسیر تحصیلیاشان را به خوبی طی کنند و افت تحصیلی و یا ترک تحصیل گریبانگیر آنها نشود، اول اینکه کودک پیش از شروع تحصیل رسمی در مدرسه، باید یک سری آموزشهای پیش از مدرسه را طی کند و با آمادگی وارد دبستان بشود. این آموزشها لزوما آموزش الفبا و این مسائل نیست و خوب تا جایی که ما میدانیم نه تنها چنین آموزشهایی که برای آمادگی دبستان لازم است در زندان وجود ندارد، بلکه طبق تحقیقات ما عملا هیچ برنامه آموزشی در زندان برای کودکان وجود ندارد، حتی وسایل ابتدایی بازی هم از سوی زندان در اختیار کودکان قرار نمیگیرد.
تنها امکانات کم و مستعملی هم اگر وجود دارد، توسط زندانیان سیاسی که از دانش بالاتری برخوردارند و دسترسی به امکانات بیشتری به نسبت سایر زندانیان عادی دارند و از لحاظ رسانهای هم تا اندازهای صدایشان شنیده میشود، تامین شده که برخی از این وسایل غیرقابل استفاده شدهاند و یا تناسبی با سن و نیازهای کودک ندارد.
بنابراین این کودکان آموزشهای لازم نمیبینند و احتمال اینکه نتوانند مراحل تحصیل را به خوبی طی کنند وجود دارد، اگرچه ما امکانات زیادی نداریم تا این مسئله را به صورت جدی دنبال کنیم و تحقیقات جدی هم در این زمینه انجام نشده، اما از لحاظ منطقی و دانشی که ما داریم، این اتفاق میتواند بیفتد و چیز عجیبی نیست و ضمن اینکه بسیاری از این کودکان پس از زندان به سازمان بهزیستی به عنوان یک موسسه بزرگ نگهداری کودکان منتقل میشوند و در آنجا هم امکان حمایت تک به تک برایشان وجود ندارد، و از طرفی، در بهزیستی هم امکانات بهتری دریافت نمیکنند و عدم آموزش قبل از تحصیل رسمی برای این کودکان همچنان وجود دارد.
نکته مهم دیگر در این رابطه این است که در روند رشد مغزی کودک که سالهای ابتدایی زندگی را زندان میگذراند، اخلال ایجاد میشود و زندان در سالهای اول زندگی باعث میشود که این کودکان توانمدی مغزی را از دست بدهند و در آینده بر تحصیل آنها تاثیر منفی بگذارد و کودک با یک آسیب جدی و جبران ناپذیر روبرو بشود.
چه راهکارهایی برای عدم سوءاستفاده جنسی از این کودکان اندیشیده شده و تا چه اندازه این راهکار اگر وجود دارد، میتواند و یا توانسته، موفق باشد و از این امر جلوگیری کند؟
ابتدا باید بگویم ساختار زندانها نه تنها در ایران، بلکه در اغلب کشورهای دنیا، برای مردان بزرگسال طراحی شده، البته این بدان معنا نیست که برخی از مردان زندانی با مشکلات و سوءاستفاده جنسی روبرو نمیشود، اما بنابه گزارشات معتددی که وجود دارد، آسیبپذیری زنان و کودکان در این مورد بیشتر است و مکانیزم و شرایط محیطی برای سوءاستفاده جنسی در زندان برای زنان و کودکان بیشتر مهیا شده و کودکان به شدت در معرض چنین آسیبی قرار دارند.
از طرفی بر اساس تحقیقات ما نه تنها به این موضوع پرداخته نشده و راهکاری برای جلوگیری از سوءاستفاده جنسی از زنان و کودکان ارائه نشده، بلکه بنابه آنچه که ما اطلاع داریم، برخی از این کودکان در مقابل چشم سربازان و مسئولان زندان چنین آزاری را تجربه کردهاند. اینکه این اتفاقها در جایی مثل زندان اتفاق میافتد که بیشتر مکانهای آن مجهز به دوربین مداربسته است و کاملا تحت نظارت و کنترل است، نشان میدهد که عمدی در این رابطه وجود دارد و با دست باز چنین اعمالی انجام میشود.
عوض اینکه قوانین حامیانهای تصویب و اجرا بشود و مکانیزمهایی را تعریف بکند که آسیبها و سوءاستفاده از کودکان زندانی را به حداقل کاهش و کنترل بیشتری را تضمین بکند، متاسفانه ما شاهد این هستیم که عملا فضایی عکس آن به وجود آمده و ما نه تنها هیچ گزارشی از کنترل و نظارت کافی در داخل زندان برای برخورد و مقابله با چنین شرایطی نمیبینمیم بلکه متاسفانه گزارشهای دقیقی از آزار و اذیت جنسی این کودکان در دست داریم.
کودکانی که مدتی طولانی در زندان بوده و درو از اجتماع رشد کردهاند و یا آنهایی تمام دوارن کودکی خود را در زندان بودهاند، پس از ورود به جامعه با چه مشکلاتی روبرو هستند؟
همانطور که در پاسخ به سوال اول شما اشاره کردم، ما با یک مجموعهای از آسیبهای روانی، جسمی و رفتاری مواجه هستیم که در محیط زندان دامنگیر کودکان میشود و شرایط محیطی زندان امکان پایداری و تهنشین شدن چنین آسیبهایی را در کودکان بالاتر هم میبرد.
همانطور که قبلا هم گفتم در مورد برخی از این کودکان گزارشهایی شده، مبنی بر یک سری اختلالات رفتاری شامل، پرخاشگری، انزاوطلبی، عدم کنترل خشم، عدم توانایی در برقراری ارتباط با سایرین و شرکت در فعالیتهای جمعی. برخی از آنها نشانههایی از اختلال و اضطراب و تراما با خود دارند و برخی گرفتار کابوسهای شبانه و شب ادراری هستند.
همچنین یکی دیگر از مشکلات این کودکان، موضوع آموزش و اختلال در مسیر آموزش آنها است که کودک دچار آسیب بلند مدت با اثرات فردی و اجتماعی که متاسفانه میتواند پایدار باشد. آسیبهای جسمی هم یکی دیگر از مشکلاتی است که این کودکان به آن دچار میشوند و برخی از این بیمارها همانند بیماریهای قلبی یا بیماریهای عفونی و ناتوانی جسمانی، ممکن است به صورت طولانی مدت دامنگیر این کودکان بشود.