/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

جنبش زنان و حق شادی- گفت‌و‌گو با شعله زمینی

4 سپتامبر 22 توسط مجله حقوق ما
جنبش زنان و حق شادی- گفت‌و‌گو با شعله زمینی

آفاق ربیعی زاده؛ مجله حقوق ما: از دیدگاه علم روانشناسی، شادمانی یک احساس عمیق آرامش و بهروزی درونی دوام‌دار است که فاکتور بسیار مهمی در سلامت روان انسان و احساس رضایت از زندگی محسوب می‌شود. همچنین، شادی، تحت تأثیر متغییرهای مختلفی نظیر فقر و بیکاری، نابرابری‌ها و بی عدالتی‌ها قرار می‌گیرد. بر همین اساس می‌توان گفت فشارهای روز افزون معیشتی ناشی از فساد ساختاری در تمامی ارکان حکومت ایران، تبعیض در اشکال مختلف آن، عدم برخورداری از حقوق شهروندی و نابرابری در احقاق آن، خفقان سیاسی، ترویج و تقدیس فرهنگ عزاداری، در حال حاضر ایران را در رده یکی از افسرده‌ترین و ناشادترین کشورهای جهان قرار داده است.

بر اساس گزارش سالانه شبکه راهکارهای توسعه پایدار، نهاد زیر مجموعه سازمان ملل متحد، که در مارس ۲۰۲۲ منتشر شده، ایران، پس از کشور جنگ‌زده مالی، در کنار اوگاندا و لیبریا در رده ۱۱۶ قرار دارد.

شادی و احساس رضایت مندی از جمله مفاهیم نوپا در جامعه شناسی و امر توسعه انسانی است. بر اساس پژوهش‌های کارشناسان در این حوزه، برخورداری از حقوق شهروندی ارتباط مستقیمی با میزان شادمانی و سطح رضایت در زندگی زنان دارد. نابرابری در احقاق حقوق اعم از مدنی، سیاسی، مشارکتی و اجتماعی از عمده عوامل عدم شادی در میان زنان ایران است. حجم گسترده اخبار سرکوب زنان در زمینه پوشش و حضور گشت‌های ارشاد در خیابان‌ها، تنها بخش کوچکی فراز و نشیب‌های زندگی آنان در ایران است.

شعله زمینی، فعال حقوق زنان و مدافع حقوق بشر در همین زمینه معتقد است، جمهوری اسلامی دهه‌ها سعی داشته فرهنگ ارتجاعیِ عزاداری را به‌عنوان فرهنگی که پتانسیل شادی و احساس رضایت از زندگی را برای زنان ندارد، بر جامعه تحمیل کند اما به‌گفته او، جنبش زنان ایران، مانند یک رود خروشان در حرکت است و این رود در نهایت هر سدی را که سر راه آن قرار گیرد، دور می‌زند یا ویران می‌کند.

مجله حقوق ما، درباره موضوع حق شادی، با این مدافع حقوق بشر گفتگو کرده است.

 

  • به نظر شما تبعیض‌های جنسی و جنسیتی و نابرابری‌هایی که علیه زنان در ایران وجود دارد، تا چه میزان حق شادی زنان ایرانی را نقض می‌کند؟

 

ابتدا باید این نکته را یادآور شوم که به‌طور کلی، هرگونه تبعیض علیه زنان، باعث احساس عدم شادی در میان آن‌ها خواهد شد. هر جا که شاهد تبعیض هستیم، توأمان، حق‌کشی را هم می‌بینیم. طبق کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، قائل شدن هرگونه تمایز، استثنا یا محدودیت بر اساس جنسیت، تبعیض محسوب می‌شود و بر همین مبنا، اعمال هر گونه تبعیض، از بین برنده شادی‌ و شادمانی خواهد بود.

اگر به شاخص‌های احساس رضایت از زندگی و خوشبختی نگاه کنیم، خواهیم دید آنچه که باعث شادی می‌شود، احساس آرامش و صلح در زندگی افراد است. دیگر شاخص هایی که در بررسی‌های جهانی برای شادی و خوشبختی مورد بررسی قرار می‌گیرند عبارتند از درآمد سرانه، تأمین‌ اجتماعی، امید به زندگی سالم در طول تمام دوره‌های زندگی، آزادی انتخاب در زندگی فردی، کمک‌های اجتماعی و فعالیت‌های خیریه‌، وضعیت فساد در جامعه و رابطه تک تک افراد با نهادهای مختلف، از جمله نهاد قدرت در یک جامعه و میزان اعتماد عمومی به آن.

به‌عنوان مثال، با نگاهی به سرانه درآمد زنان در ایران، می‌بینیم که امکانات درآمدی آنان مدام در حال کاهش است و پیوسته هرچه بیشتر از امکانات شغلی محروم می‌شوند. همچنین، تأمین‌های اجتماعی عملا از سوی مردان به زنان منتقل می‌شود. به علاوه خشونت علیه زنان در ایران از امید به زندگی سالم کاسته است. در سال‌های اخیر، آمار زن کشی و قتل‌های ناموسی، در حال افزایش است آن هم در شرایطی که مردان قاتل، می‌دانند که بابت قتل زنان به اشد مجازات محکوم نمی‌شوند. زنان در ایران، در زندگی خود حق انتخاب محدودی دارند. آن‌ها از انتخاب شخصی ترین مسائل مانند لباس و پوشش تا انتخاب‌های بسیار مهم‌تر در زندگی خود که در دستان پدران، شوهران و برادران است، منع شده‌اند. همچنین وجود فساد گسترده اقتصادی در جامعه باعث آسیب به زنان هم شده است. در حال حاضر وضعیت به گونه‌ای است که حتی خروج از منزل برای زنان در ایران، تبدیل به عاملی برای ایجاد نگرانی شده است.

طبق قوانین جمهوری اسلامی، هر فردی می‌تواند به خود اجازه دهد که درباره انتخاب نوع پوشش، چهره و رفتار زنان دخالت کرده و آن را مغایر اسلام بداند. همه این موارد باعث می‌شود که شادی زنان و لذت آن‌ها در زندگی محدود شود. برای نمونه، خندیدن، برای هر انسانی، باعث ایجاد لذت ذهنی و شادمانی می‌شود، در ایران اما بارها و بارها شاهد این بوده‌ایم که زنانی صرفا بابت خندیدن در اماکن عمومی و شاد بودن در جمع، با محدودیت و مزاحمت مواجه شده‌اند. در حال حاضر و پس از تشدید سیاست‌های مربوط به حجاب اجباری از سوی حکومت ایران در ماه‌های اخیر، شاهدیم که برخورد‌های خشونت آمیز با زنان بیشتر و شدیدتر هم شده است. در ایران وضعیت زنان به‌گونه‌ای است که اگر مأموران امنیتی یا افراد وابسته به حکومت ایران اگر زنی را در حال شادی و شادمانی ببینند، به اشکال مختلف از جمله با دستاویز قراردادنِ مساله حجاب، برای او مزاحمت ایجاد می‌کنند. زنان ایرانی حتی برای ورزش کردن در عرصه‌ عمومی، با مشکلات و مزاحمت‌های بسیاری مواجه هستند.

 

  •  علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در یکی از آخرین سخنرانی‌های خود، از «خدای دهه شصت» نام برد و خواستار بازگشت به شرایط جامعه در دهه ۱۳۶۰ شمسی شد. به‌نظر شما وضعیت زنان ایران در مقایسه با دهه شصت چه تغییراتی کرده است؟

 

 از دهه شصت تاکنون حتی وارد قرن جدید هم شده‌ایم. به این معنا که دنیا، تکنولوژی و مردم بسیار تغییر کرده‌اند. در این بین، وضعیت زنان هم تغییر‌ات زیادی داشته است. خامنه‌ای می‌تواند در دنیای خود، تصور دهه شصت را به عنوان بهترین سال‌ها برای جمهوری اسلامی در نظر بگیرد یا نگیرد. جمهوری اسلامی در دهه شصت بسیار کوشید که سایر اشکال فرهنگ را نابود کند. در آن دوران، کسانی که فرهنگی مغایر با فرهنگ ارتجاعی جمهوری اسلامی داشتند، سرکوب شدند اما آیا در حال حاضر و با گذشت چهل و اندی سال، آن فرهنگ‌ مخالف در ایران از بین رفته است؟ آیا حکومت جمهوری اسلامی، توانسته پس از دهه‌ها سرکوب، زنان را وادار کند تا مسلمان‌های دلخواه آنان شوند؟ واقعیت این است که حکومت با وجود همه سرکوب‌ها موفق به مطیع ساختن جامعه به نفع خود نشده است. اگر سران حکومت ایران، دگراندیشان را در دهه شصت سرکوب، نابود و اعدام کردند، امروز می‌بینیم که برخی از آنها حتی موفق به مطیع ساختنِ دختران و اعضای خانواده‌های خود نشده‌اند. چه در ده‌های گذشته و چه همین الان هم فرهنگ مورد نظر خامنه‌ای، فرهنگ مورد قبولِ جامعه ایران نیست و مطمئنا نخواهد بود.

 

  •  به‌نظر شما، اساسا در جامعه‌ای که عزاداری و فرهنگ عزاداری ارزش شمرده می‌شود، آیا امکان شاد بودن یا شاد زیستن وجود دارد؟

 

جمهوری اسلامی می‌خواهد که یک فرهنگ ارتجاعی، فرهنگ عزاداری به عنوان یک امتیاز و فرهنگی که پتانسیل شادی ندارد را به جامعه تزریق کند اما ساختار‌های جامعه و فرهنگ یک جامعه یک جعبه سُلب فلزی نیست که قابل تغییر نباشد. اکنون می‌بینیم که فرهنگ مردم در ایران در مناطق مختلف، در یک شهر و حتی در یک خانواده می‌تواند متفاوت باشد و البته در حال تغییر است. فرهنگی که جمهوری اسلامی می‌خواهد به جامعه تزریق کند فرهنگی است که اصلا پتانسیل شادی و احساس رضایت از زندگی را برای زنان ندارد اما جنبش زنان ایران، مانند یک رود خروشان در حرکت است و این رود در نهایت هر سدی را که سر راه آن قرار گیرد، یا دور می‌زند یا ویران می‌کند.

بیش از ۱۰۰ سال است که زنان ایرانی، برای به دست آوردن حقوق خود مبارزه می‌کنند. آنان در این مبارزه، فرهنگ جامعه را تغییر داده‌اند. زنان ایرانی توانسته‌اند این تغییرات را ایجاد کنند. هرچه جمهوری اسلامی و نهادهای قدرت بخواهند شعله این مبارزه را خاموش کنند، از پس آن برنخواهند آمد.

اگر جمهوری اسلامی در تمام این سال‌ها کوشیده تا به صورت کاملا مصنوعی و با زور، فرهنگ خود را در جامعه تزریق کند، نتیجه آن چیزی نیست جز، ایجاد شکافی عمیق بین مردم و حکومت.

در نگاه و فرهنگِ مطلوب حکومت ایران، زنان جزو اموال مردان و در حد موجوداتی برای اطفای غریزه جنسی آنان و در نهایت ماشین فرزندآوری فرض شده‌اند. شناخت حکومت ایران از زن، در این حد است. هرچه زنان غمگین‌تر باشند، امکان تحمیل چنین نگاهی به آنان بیشتر است. اما ما شاهد آن بودیم که زنان با وجود امکانات بسیار محدودی که از طریق مبارزات خود به دست آورده‌اند، برای حق شادی و لذت بردن از زندگی خود، حق تحصیل، حق اشتغال، حق حضور در دستگاه‌های مدیریتی و به طور کلی برای دسترسی به حقوق برابر در همه عرصه‌های زندگی مبارزه کرده‌اند، رشد کرده‌اند و با رشد خود، خانواده و جامعه را رشد و تغییر داده‌اند.

من معتقدم که زنان ایران در حقیقت منبع ایجاد شادی در جامعه هستند. جمهوری اسلامی با تمام کوششی که می‌کند نمی‌تواند زنان را در کنج پستو‌ها مچاله و ایزوله کند. زنان ایران برای بدست آوردن حقوق خود، برای حضور در جامعه و کسب تجربه، شادی و لذت بردن از یاد‌گیری و در دست گرفتن سکان زندگی و در نهایت برای بوجود آوردن محیط‌های شاد و امن برای خود، خانواده و جامعه اطرافشان هر روز و هر ساعت می‌جنگند و مطمئناً پیروز خواهند شد.