/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

مشارکت سیاسی زنان؛ تقلیل به انتخابات یا تداوم فعالیت‌ها؟

22 فوریه 16 توسط آیدا قجر
مشارکت سیاسی زنان؛ تقلیل به انتخابات یا تداوم فعالیت‌ها؟

معمولا وقتی صحبت از مشارکت سیاسی زنان به میان می‌آید؛ بحث به انتخابات ختم می‌شود. در حال حاضر هم با نزدیک شدن به دو انتخابات خبرگان و مجلس شورای اسلامی مدتی‌ست که سطح پایین این مشارکت در ایران به چشم می‌آید، رویکردی که از ابتدا نشان از نواقص و کاستی‌هاست. تقلیل مشارکت سیاسی زنان صرفا به انتخابات؛ چه در وعده‌ها و فریادهای انتخاب‌شوندگان و چه در فعالیت‌ها و کنش‌های مدنی ـ سیاسی کنش‌گران و جامعه‌ی مدنی. 

در این میان کمپینی نیز ظهور می‌کند و پس از مدتی سر و صدایش می‌خوابد. در ادامه‌ی روند غفلت اما باز هم موانع ریشه‌ای بالا بردن سطح این مشارکت است که نادیده گرفته شده. هرچند شاید این‌بار کنش‌ها صرفا به این انتخابات‌ ختم نشود و پس از عبور از اسفند ماه سال ۹۴ باز هم فعالیت‌ها ادامه یابد. به هر روی اما بحث روز مشارکت سیاسی زنان همچنان حول کمپین‌ تغییر چهره مردانه مجلس و تقلیل این مساله به رای‌ دادن و رای گرفتن ادامه دارد.

در ماه‌های اخیر کمپینی از دل ایران خودنمایی کرد که مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. این کمپین نشست‌هایی برگزار کرد و شخصیت‌ها و چهره‌های کنش‌گران زن در انتقاد و دفاع از آن سخن‌ها راندند. به طور مثال نوشین احمدی‌خراسانی از تغییر آناتومی مجلس صحبت کرد که از کودکی‌هایمان تاکنون وقتی تلویزیون به مجلس شورای اسلامی پرداخته یا هر سطح دیگر سیاسی، تصویر و مانیتور پر بوده از کت و شلوار و مردان. از نظر او می‌توان از تغییر این چهره آغاز کرد. حتی شاید در ابتدا هم نتوان برابری‌طلب بودن نمایندگان را تضمین کرد؛ نه از نظر فمینیسم اسلامی و نه هیچ شاخه‌ی دیگر آن.

البته نگاه تاریخی نیز همین را می‌گوید. به طور مثال در کشورهای منطقه سد حضور زنان در سطوح مختلف سیاسی خصوصا پارلمان‌ها با ورود زنان محافظه‌کار و نه آن‌چنان برابری‌طلب از نظر مکتب فمینیسم شکسته شده. حتی در خصوص کنگره آمریکا نیز اولین زن سیاه‌پوستی که توانست به آن راه یابد جمهوری‌خواه و محافظه‌کار بود. کمی عقب‌تر برویم به مارگارت تاچر نیز می‌رسیم که با وجود «بانوی آهنین» خوانده شدنش و تشویق بسیاری از زنان برای مشارکت بیشتر سیاسی، باز هم اطراف خود را به مردان اختصاص داد.

به پوسته مشارکت سیاسی زنان در سطوح عالی نیز اگر بنگریم با همین ظاهر و رویکرد مواجه می‌شویم. چه زنان مجلس و چه زنانی که به پست معاونت رییس‌جمهور و وزارت رسیدند غالبا زنانی نبودند که آن‌ها را بتوان برابری‌طلب و فمینیست خواند. شاید بتوان مجلس ششم را تا حدی از این تعاریف کنار گذاشت. به تازگی نیز حسن روحانی سخنرانی کرده و به صراحت گفته مکتب فمینیسم مورد قبول جمهوری اسلامی نیست. در نتیجه نمی‌توان انتظار داشت که در مجلس یا سطوح بالاتر با برابری مکتبی مواجه باشیم.

در عین‌حال بسیاری نیز معقتدند که این کمپین و کمپین‌های دیگری که ایجاد شده باعث اتلاف وقت است که البته این مساله جای بحث دارد. نقدهایی که به این کمپین‌ها وارد است و نواقصی که در کنش‌گری حوزه زنان در فاصله زمانی کمپین یک میلیون امضا تاکنون پیش آمده نیز بایستی به گفت‌وگو گذاشته شود.

در کمپین یک میلیون امضا، جامعه کنش‌گر صرفا در سطح قدرت بازیگر نبود. آگاهی بخشی را از جمله وظایف پایه‌ای خود می‌دانست و به درب منازل مردم می‌رفت. امروز اما یک سر کنش‌های حوزه زنان به قدرت متصل است و سر دیگر آن رها شده. به هر حال برای کنش‌گری در حوزه‌ای که گاه خود را مدنی می‌نامد و گاه سیاسی تفسیر می‌شود یک‌ سر مذاکره قدرت است. اما در مقابل ارتباط مستقیم با جامعه هدف آگاهی‌بخشی یا از میان رفته یا به شکل پراکنده مشغول است.

در این‌جا نیز نقد دیگری به کنش‌گران این حوزه وارد می‌شود که آیا طی این فاصله زمانی، انتقال تجربه‌ اتفاق افتاده است؟ پس از سرکوب زنان در کنار دیگر اقشار مردم بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ چه راه‌های جایگزینی برای زنده‌ ماندن ارایه شد؟ البته ابزارهای اجتماعی، تولد و مرگ رسانه‌ها، بودجه‌ و هزاران مساله دیگر نیز در این میان نقش دارد تا نشان دهد که البته این مطالبات همچنان پابرجاست؛ اما کنشی در این خصوص فراتر از سطح رسانه برای انتقال تجربه اتفاق نمی‌افتد. در نتیجه مساله مشارکت سیاسی زنان همچنان در سطح انتخابات و بازی قدرت باقی می‌ماند. 

بازی در مقابله با قدرت به هر روی یکی از کنش‌های مدنی‌ ـ سیاسی است که از آن گریزی نیست. جامعه‌ی مدنی برای پیش‌برد اهداف خود، باید به چانه‌زنی ادامه دهد؛ اما مساله در غفلت از بخش‌های دیگر است یا حداقل عدم ارتباط مداوم میان بخش‌های فعال در شاخه‌های دیگر.

موانع فرهنگی و ریشه‌دار در جامعه اما یکی از مهم‌ترین موانع مشارکت سیاسی زنان است که شاید مورد غفلت بیشتری واقع شده. خلاصه آن نگاه غالب جنسیتی و جنسی است که زنان را در سطوح مختلف از حضور فعال می‌راند و حتی به انتخاب شخصی خانه‌نشین می‌کند. نگاهی گذرا در محیط‌های اجتماعی مختلف از جمله اشتغال، خانواده، تحصیل و تفریح بیان‌گر واقعیتی است که در آسیب‌شناسی نمی‌توان از آن غافل ماند.

واقعیت فرهنگ نگاه تبعیض‌آمیز جنسی و جنسیتی به همان شکل که توانست به تازگی پرده از رفتار آزاردهنده مدیر پرس‌تی‌وی در قبال شینا شیرانی بردارد، می‌تواند زمینه‌ساز افشاگری‌های بیشتری باشد تا شاید تصویری واقعی‌تر از خشونت‌های جنسی و جنسیتی که هر روزه زنان با آن مواجه‌اند ارایه دهد. شبکه‌های اجتماعی را که بچرخید از ابراز همدردی بسیاری از زنان با خبر می‌شوید که از این درد مشترک نوشته‌اند یا اشاره‌ای به آن کرده‌اند. شینا شیرانی نمونه‌ای است از آن‌چه هر روز در محیط‌های کاری بسیاری اتفاق می‌افتد.

به شکل پراکنده مطالبی در این خصوص در رسانه‌های مختلف منتشر شده یا در رسانه‌های تصویری و صوتی به بحث گذاشته شده که این مساله در محیط‌های کاری مختلفی وجود دارد. چه پزشکی، چه آموزش و پرورش، چه در شرکت‌های مهندسی و چه در محیط ورزش حرفه‌ای. می‌توان به این لیست به تعداد شغل‌هایی که موجود است اضافه کرد. اتفاقا علم به همین مساله است که باعث می‌شود تندروهای قدرت‌مند، طرح و لایحه برای تفکیک جنسیتی در محیط‌های کاری ارایه دهند و چه بسا آن را به قانون نیز تبدیل کنند.

نگاه جنسی و جنسیتی در حوزه‌های مختلف و محیط‌های گوناگون چنان در بستر فرهنگی عقب‌مانده و مردسالار ریشه‌دار است که برخی از روحانیون مذهبی نیز که بخشی اساسی از دیدگاه‌شان نسبت به زنان از همین رویکرد ناشی‌ست به ایراد فتوا می‌پردازند. مثلا چندین سال پیش روحانی در مصر گفته بود اگر قرار است زن و مردی در کنار یکدیگر در محیط کاری مشغول باشند مرد برای محرمیت با زن بایستی از شیری که او به بچه‌اش می‌دهد بخورد تا آن‌ها محرم شوند. این نظر چنان سر و صدایی داشت که تا تکذیب هم پیش رفت.

همین نگاه را می‌توان در خانواده‌ها مشاهده کرد. اگر خانواده را بزرگ‌تر از صرفا دو والد و فرزندان ببینیم، به هر حال در خانواده‌های هر کدام از ما این نگاه وجود دارد. آزارهای جنسی که دختران و حتی پسران توسط مردان و زنان خانواده یا هم‌جنسان خود می‌بینند، نشان‌دهنده همین امر است. همین مساله را می‌توان در محیط‌های ورزشی مشاهده کرد. تکرار آن را در دانشگاه و محیط‌های تفریحی می‌توان گمانه زد. سکوت یا نشنیدن خبری در این حوزه مسلما مبنی بر عدم وجود نیست که ریشه‌های آن نیز جداگانه قابل بحث است.

در واقع چنین تصویری با قطعات پازل‌ کنار هم چیده شده، می‌تواند تصویری از زنان ارایه دهد که در هیچ‌کجا از چنین رویکرد و نگاهی در امان نیستند.

ربط این مساله در مشارکت سیاسی زنان اما آن‌جاست که همین گستردگی را می‌توان در مشارکت‌های سیاسی مشاهده کرد. با چند قدم فاصله از انتخابات می‌توان به شاخه‌های کوچک‌تری از دلایل پایین بودن سطح این مشارکت رسید. زیرمجموعه‌هایی که هرکدام از آن‌ها بدون شک نیاز به فرهنگ‌سازی، آسیب‌شناسی و گفت‌وگو دارد.

در واقع به همان دلیلی که بسیاری از دختران از ادامه تحصیل منع می‌شوند، به شکلی دیگر می‌توان جلوی فعالیت‌های سیاسی آن‌ها گرفته شود. یکی از گره‌ها همان جایی‌ست که همسر و مرد بایستی برای زن تعیین تکلیف کند؛ همان‌جایی که جایگاه و نقش زن در خانواده به عنوان مسوول اول و اصلی تربیت فرزندان تعریف می‌شود؛ به موازات نگاه فرودست به زنان که آن‌ها را در قانون و مذهب و سنت کم‌تر از مردان می‌داند؛ به همان شکلی که مشاغل و رشته‌های تحصیلی تفکیک جنسیتی می‌شوند.

این زنجیره از آن‌چه بر سر زنان می‌آید به همراه جدی گرفته نشدن آن‌ها در حوزه سیاست است که نقش‌ها آن‌ها را کم‌رنگ می‌کند. چه در حرفه‌های مربوط به سیاست؛ از کنش سیاسی تا روزنامه‌نگاری این حوزه تا حتی اظهارنظر در این محیط، زنان جدی گرفته نمی‌شوند. می‌توان بحث‌های سیاسی را در رسانه‌ها رصد کرد که در هر میزگرد یا هر مصاحبه‌ای چند زن حضور دارند و چند مرد. می‌توان به میزگردها در شهرهای محل زندگی‌مان نگاه کنیم که تعادل جنسیتی چقدر لحاظ می‌شود. می‌توانیم به محیط‌های گپ‌های خودمانی گذری اندازیم که چقدر زنان را در بحث‌های سیاسی راه می‌دهیم و چقدر نظرات آن‌ها را قابل تامل می‌دانیم.

در پاسخ به این سوال‌ها بسیاری به تمایل زنان برای مشارکت سیاسی اشاره می‌کنند یا در مقابل اصرار برخی از کنش‌گران را برای مدنی دانستن فعالیت‌های خود مثال می‌زنند؛ نقدی که البته نسبت به بخشی از کنش‌گران زنان مطرح می‌شود.

بسیاری از این کنش‌گران هستند که همچنان معتقدند فعالیت در حوزه زنان صرفا مدنی است. البته در جبهه مقابل جمهوری اسلامی قرار دارد که به دلیل تعریف نشدن جرم سیاسی یا ابهامات موجود در تعاریف فعلی به راحتی هر فعالیتی را سیاسی تفسیر می‌کند و کنش‌گران آن را مجرم می‌شناسد. به همین دلیل این موضع‌گیری را نیز می‌توان به نوعی محافظت یا سیستم دفاعی تفسیر کرد. به هر روی اما نتیجه آن همراهی با نادیده گرفته شدن زنان در حوزه‌های سیاسی است.

هرچند که به تعبیر بسیاری در هیچ فعالیتی نمی‌توان سیاست را نادیده گرفت چراکه برآورده کننده مطالبات قدرت است؛ قدرتی که از زمان شکل‌گیری مردانه شکل گرفت و قوانین آن را نیز مردان نوشتند و آن‌ها تصمیم گرفتند که چه زمانی به زنان اجازه دهند حتی رای سیاسی خود را به عنوان نیمی از جمعیت هر کشوری در انتخابات ابراز کنند.

در دو انتخابات پیش رو نیز همین اتفاق افتاد. یعنی به مانند تمام عمر جمهوری اسلامی، شورای نگهبانی که منصوب رهبری و رییس قوه قضاییه‌ای که خود منصوب رهبری‌ست در رد صلاحیت‌های گسترده‌ای که داشت، زنان بسیاری را تایید نکرد. برای انتخابات خبرگان که هیچ زنی تایید صلاحیت نشد. در خصوص انتخابات مجلس نیز که همچنان رد و تاییدها ادامه دارد و چانه‌زنی نیز پا به پای آن پیش می‌رود در حالی‌که گمانه‌زنی در رابطه با تایید صلاحیت زنان آزادی‌ و برابری‌خواه شاید همچنان امری محال به نظر برسد.

اما در صورت ادامه فعالیت‌ کمپین تغییر چهره مردانه مجلس، فعالیت کنش‌گران این حوزه، ایجاد راه‌های ارتباط مستقیم با جامعه و آسیب‌شناسی موانع سر راه زنان برای مشارکت بیشتر سیاسی می‌توان هم‌زمان امیدوار به شکسته شدن تصویر مردانه سطح قدرت و ارتقای سطح آگاهی و مشارکت زنان در این عرصه از پایین‌ترین سطوح تا عالی‌ترین سطوح شد. در غیر این‌صورت باید پذیرفت که این کمپین و کنش‌گران این حوزه از نظر نتیجه‌گرا بودن، شکست دیگری در کارنامه‌ خود خواهند داشت.