/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

حسن یوسفی اشکوری: رنج بردن، بستر اصلی تشیع است و شادی در آن جایگاهی ندارد

12 سپتامبر 22 توسط مجله حقوق ما
حسن یوسفی اشکوری: رنج بردن، بستر اصلی تشیع است و شادی در آن جایگاهی ندارد

جواد عباسی توللی؛ مجله حقوق ما: در دین اسلام، بر اساس برخی روایت‌ها، جشن‌های جمعی‌ای که متضمن شادی بخشی به جامعه باشد، ممنوع شده یا دست‌کم به‌عنوان امری ضروری محسوب نمی‌شود. در قرآن هم چنین رفتارهایی، «لغو» شمرده شده و برای نمونه، در آیه سوم از سوره مومنون، از مومنان به دین اسلام خواسته شده تا «از کارهای لغو» روی‌گردان باشند. با این اوصاف، در برخی از منابع اهل سنت، از جمله در کتابی که از محمد بن اسماعیل بخاری، معروف به «صحیح بخاری» به‌جا مانده، روایاتی وجود دارد مبنی بر اینکه پیامبر اسلام به‌همراه عایشه، همسر خود، در مجالس رقص و آواز حضور داشته است.

همچنین در کتاب «الجامع الصحیح» تألیف مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، معروف به «صحیح مسلم» آمده است که زنان هنرمند در حضور پیامبر به ساز و آواز اشتغال داشته‌اند.

این در حالی است که اهل تشیع، به‌عنوان بخشی از دیگر از پیروان دین اسلام، با غیر واقعی خواندنِ چنین روایاتی، هرگونه رفتاری که منجر به شادی جمعی شود نظیر برپایی مجالس رقص و آواز خوانی، به‌ویژه برای زنان، را مترادف با «لهو و لعب» در نظر گرفته و آن را حرام می‌دانند. استیلای چنین دیدگاهی، در طی ۴۳ سال گذشته بر ایران، باعث شده که هرگونه رفتار شهروندان ایرانی برای دست‌یابی به شادی و شادمانی جمعی در عرصه‌های عمومی، ممنوع شده و فعالیت‌هایی که برای ایجاد شادمانی سازماندهی می‌شوند، در یک رویکرد فراقانونی و غیر حقوقی، جرم انگاری شود.

شادی و شادمانی در اسلام چه جایگاهی دارند؟ آیا در قرن بیست و یکم، شهروندانی که به انتخاب خود یا بالاجبار از عقاید مذهب تشیع پیروی می‌کنند، دست‌کم می‌توانند با خوانشی دیگر از این مذهب، به حق شادی خود دست یابند؟ آیا حکومت ایران برای تأمین حق شادی شهروندان برنامه‌ای دارد؟

مجله حقوق ما در پیوند با همین پرسش‌ها، با حسن یوسفی اشکوری، نویسنده، دین‌پژوه و فعال سیاسی گفت‌و‌گو کرده است.

 

 

  • ایدئولوژی اسلامیِ حاکم بر ایران، به‌نوعی بر پایه «فرهنگ قربانی بودن و شهادت» بنا شده است. به‌نظر شما، آیا اساسا این ایدئولوژی، پتانسیل شادی بخش بودن برای جامعه را داراست؟ آیا اساسا «حق شادی» در مذهب شیعه و به‌طور کلی در دین اسلام لحاظ شده است؟

 پیش از هرچیز از لحاظ روش شناسی، لازم است به این نکته اشاره کنم که نمی‌توان از درون سنت‌های مربوط به هزاران سال قبل، مفاهیم کاملا مدرن و جدید استخراج کرد. به‌عبارت دیگر، نمی‌توان در آموزه‌های اسلام، مسیحیت و یهودیت، به دنبال مفاهیم امروزی گشت.. بنابراین باید گفت، حق شادی یک مفهوم جدید است که در ذیل مفاهیم مدرنی نظیر توسعه، انسان ‌شناسی و حقوق بشر تعریف می‌شود.

حق شادی مانند حق آزادی بیان، حق بر سلامت و بسیاری از حقوق دیگر، عمدتا در ۶۰ تا ۷۰ سال اخیر در دنیا مطرح شده، هرچند برخی از اجزای این مفاهیم در گذشته هم وجود داشته است. بر همین اساس اینکه بگوییم در اسلام یا در تشیع، یک حق تحت عنوان حق شادی تعریف شده باشد، درست نیست.

از طرف دیگر، در سده‌های گذشته، حتی مسئولیت حقوقی نظیر حق تامین معاش، حق سرپناه و حق زندگی هم بر عهده دولت نبود و تنها در دوران مدرن و به‌طور مشخص از قرن بیستم به این سو، مسئولیت‌ تامین حقوق بشر بر عهده دولت‌ها گذاشته شده است.

اما درباره تشیع می‌توان گفت آنچه که به‌عنوان زمینه اصلی و بستر فکری تشیع شناخته می‌شود، سوگواری، غم، اندوه و به‌طور کلی رنج بردن است. این فرهنگ بیشتر تحت تاثیر فرهنگ هندی است که از شرق ایران و منطقه خراسان، بعد از ورود اسلام به ایران، در میان بخشی از متصوفه و از جمله در عرفان خراسانی راه پیدا کرده است. رسوخ این فرهنگ به حدی است که عرفا در پیوند با همین موضوع گفته‌اند، البلاء للولاء. (بلاء از آن موالیانست) بدین معنی که رنج برای این است که افراد، ولایت الهی داشته باشند. در تشیع، ولایت به ائمه دوازده گانه داده شده و چنین تبیین شده که شیعیان بایست رنج ولایتمداری را متحمل شوند. در عرفان اسلامی هم یک نوع رنج بردن برای رستگاری برجسته است. حتی در ضرب المثل‌ها و ادبیات عرفانی هم بارها بر این رویکرد تأکید شده است. برای نمونه در شعر سعدی هم چنین آمده: [چند خواهی پیرهن از بهر تن]/ تن رها کن تا نخواهی پیرهن...

این رویکرد اما در تشیع، به‌طور خاص و برجسته‌تری تأکید شده است. برای مثال، داستان زندگی فاطمه زهرا و زندگی سوگناک او و همچنین بقیه امامان شیعه، نمونه‌هایی برای اثبات این دیدگاه است. روایتی در تشیع وجود دارد بر این مبنا که هیچ امامی نیست مگر اینکه مسموم شده یا با شمشیر کشته شده باشد.

البته بر اساس این روایت، که منطبق با واقعیات تاریخی هم نیست، هیچ‌یک از ۱۱ امام شیعه (به غیر از امام دوازدهم که نقل است که پس از آمدن، او هم به وسیله یک یهودی کشته خواهد شد) یا مسموم شده‌اند یا مقتول. در چنین ذهنیتی و در چنین فرهنگی، قاعدتا شادی جایگاهی ندارد. دست‌کم این است که در چنین فرهنگی، شادی با فرهنگ تشیع، برابری و همتایی نمی‌تواند داشته باشد.

 

  •  شما به تأثیر پذیری مذهب تشیع از فرهنگ ایرانی اشاره کردید. به‌نظر شما، چرا جشن‌ها و فعالیت‌های جمعی در فرهنگ ایرانی که برون دادِ آن شادی است، در این مذهب رسوخ نداشته است؟

 فرهنگ ایرانیِ زرتشتیِ دوره ساسانی، وجه شادی را هم دارا بوده است. ایرانی‌های دوره ساسانیان، اصولا مردم شادی بوده‌اند و وجود جشن‌های فراوان در فرهنگ ایرانی دلیل اثبات این گفته است. ایرانیان در آن دوران، سالانه چندین جشن بزرگ از جمله جشن نوروز، جشن‌های گاهنبار شامل شش جشن بزرگ و جشن‌های دیگر داشته‌اند که به مناسبت‌های مختلف برپا شده است.

امروزه ایرانی‌های شیعه اگر بخواهند به سنت‌های ایرانی هم مراجعه کنند، با توجه به انسان شناسی‌ای که امروز در اختیار داریم و با در نظر گرفتن ضرورت شادی‌ای که برای سلامت روان و جسم انسان مهم است، در مرحله اول می‌توانند به سنت‌های ایرانی پیش از اسلام هم رجوع کنند تا همان‌طور که سوگواری‌ها و رنج بردن‌ها در دوران پس از اسلام در ایران برجسته شده، به‌گونه‌ای سنت‌های شادی را هم بتوان احیا کرد.

همچنین، در دل دین اسلام و ادب اسلامی، متون مربوط به شادی وجود دارد که می‌توان آنها را امروز از دل این متون استخراج و برجسته کرد. برای مثال، یکی از ویژگی‌های که در سیره پیامبر اسلام نوشته‌اند این است که او همیشه متبسم بوده است. در اینجا تبسم به معنی خنده نیست اما به یک نوع خنده پنهان بر چهره اشاره دارد. یا روایت دیگیر موجود است بر این مبنا که پیامبر اسلام، همواره لباس تمیز بر تن داشته است. این موارد نشان دهنده شادی روح است و مسلمان با توجه به مستندات اینچنینی می‌توانند به خود توجه کرده و به ظاهر خود رسیدگی کنند. چنین آموزه‌هایی از جهاتی هم در تضاد به آموزه‌های متصوفه و رویکرد آنها قرار می‌گیرد. افراد اهل زهد و اهل تصوف، به‌عنوان کسانی که رنج را بر خود هموار می‌کنند، پشمینه پوش و به تعبیر حافظ، «پشمینه پوش تندخود» بوده‌اند. در حالی که مسلمان تندخو نیست بلکه متبسم است و باید شاد باشد و شادی خود را هم نشان دهد. یکی از نشانه‌های شادی، این است که لباس تمیز بپوشد، به خود عطر بزند و به خودش برسد و به تعبیر امروز آرایش کند.

یا نقل است که امام علی [امام اول شیعیان] با وجود اینکه از محمد [پیامبر اسلام] زاهدتر بود اما در زندگی شخصی خود فردی شیک پوش بوده است. یا در مورد امام حسن معروف است که او یکی از جوانان شیک پوش بنی هاشم بوده است. یا روایت است که زمانی که در کربلا لباس‌های امام حسین را از تن او درآوردند و غارت کردند، او در زیر زره، لباس ابریشمی بر تن داشته یا امام سجاد بر خلاف اینکه معروف است که همیشه بیمار بوده، یکی از شیک‌پوش‌ترین جوانان عصر خودش بوده است. یعنی حتی امامان شیعه هم، شادی خود را نشان می‌داده‌اند. جمله‌ای از امام علی نقل شده این است که الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ. یعنی مومن اگر به هردلیلی، اندوهیگن است و در درونش غم وجود دارد اما باید در چهره‌اش شادی هویدا باشد. بنابراین می‌توان گفت در سنت اسلامی هم آموزه‌هایی وجود دارد که می‌توان از آنها برای تقویت وجه شادی در میان مسلمانان و شیعیان استفاده کرد.

زمینه ذهنی، اخلاقی، فرهنگی و تربیتی گروه شیعه اما عمدتا مستعد بازتولید غم و رنج و سوگواری است. این فرهنگ یک زمینه تاریخی ۱۲۰۰ الی ۱۳۰۰ ساله دارد. به‌ویژه اینکه از دوران صفویه به این سو، عزاداری‌ها و غمناکی‌ها به صورت یک سنت رسمی شیعه درآمد و فرهنگ عزاداری قدرت و شدت پیدا کرد. هرچند تا پیش از آن زمان، اینگونه نبود. همین رویه در زمان قاجاریه و بعد از آن در دوره پهلوی ادامه داشت و پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی هم شدت بیشتری یافت.

بنابراین بر اساس داده‌های تاریخی، شاد بودن برای شیعه یک اصل نیست و چه بسا ممکن است در برخی مواقع، ضد ارزش هم تلقی شود. این یک زمنیه تاریخی، فرهنگی و واقعیتی است که وجود دارد اما با این وجود، اگر به برخی از آموزه‌ها، سنت‌های دینی و ادبیات دینی، مراجعه کنیم می‌بینیم که می‌توان زمینه‌هایی برای تقویت شادی برای شیعیان هم در آن‌ها به دست آورد.

همچنین باید گفت، درست است که تشیع در ایران تولید نشده اما این مذهب در ایران پرورده شده است. از زمان نهضت شعوبیه یعنی از قرن اول و دوم هجری قمری و بعد از آن در دوران آل بویه و بعدتر در دوران صفویه، به مرور فرهنگ تشیع و شیعه گری شکل گرفت.

بُعد سوگواری شیعه، یکی از ابعاد این فرهنگ است که تحت تاثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفته است. برای نمونه، آن امام حسینی که در حال حاضر شیعیان می‌شناسند، به نوعی می‌توان گفت که ترکیبی از شخصیت مسیح مصلوب و سیاوش ایرانی است که در شاهنامه هم آمده است.

 

  •  از زمان شکل‌گیری حکومت جمهوری اسلامی و به‌ویژه در سال‌های اخیر، دیده می‌شود که مراکز دینی و نهادهای وابسته به حکومت، در برخی از مناسبت‌های مذهبی، جشن‌های مولودی خوانی برپا می‌کنند. به‌نظر می‌توان چنین برداشت کرد که حکومت ایران تلاش دارد به‌نوعی، وضعیت مذهب شیعه را هرچند اندک، به روزتر جلوه دهد؟

 بله، همینطور است. منتهی چون این تلاش‌ها ریشه و اصالت ندارند و بر اساس انگیزه‌های واقعی انجام نمی‌شوند، از این جهت، چندان هم اثری نخواهند داشت. حکومت تلاش دارد به ویژه جوان‌ترها را به لحاظ روانی با سرود خوانی و مولودی خوانی سرگرم کند.

چنین اقداماتی یک پیشینه تاریخی هم دارد. در زمان قاجار، جشن نیمه شعبان در ایران تقویت شد و در دوره پهلوی و بعد از آن، روی کار آمدن جمهوری اسلامی، این روند ادامه پیدا کرد. برای جشن بعثت پیامبر اسلام یا به‌ویژه جشن تولد امامان شیعه هم روند وجود داشته است. می‌توان گفت، این تلاش‌ها در برابر غلظت سوگواری و غم و ناله و رنجی که در تمام سال از طرف حکومت ایران تبلیغ می‌شود، طبق ضرب المثل‌های فارسی، فقط «کاچی به از هیچی است». اما به دودلیل نمی‌توان اقدامات حکومت را در این زمینه را جدی گرفت. یکی اینکه در جمهوری اسلامی، نظریه پردازانی که در اتاق‌های فکرشان حضور دارند و چنین برنامه هایی را به تعبیر خودشان، مهندسی می‌کنند، اصولا حق شادی را به مفهوم یک امر انسانی، امر اجتماعی و امری که ضرورتِ زیست سالم انسانی در دنیای مدرن است را به رسمیت نمی‌شناسند و به آن هیچ توجهی ندارند. به همین دلیل این تلاش‌ها اصالت زیادی هم ندارد.

نکته دوم این است که متاسفانه در جمهوری اسلامی هر حرکتی که انجام می‌شود، با انگیزه‌های سیاسی و برای سو استفاده انجام می‌شود. انگیزه آنها از چنین حرکت‌هایی این است که می‌خواهند مردم را به هر شکل ممکن در چارچوب ایدئولوژی خود درآورند و سبک زندگی مورد نظر خود را بر مردم تحمیل کنند. به همین دلیل است که برای نمونه، موسیقی را به راحتی تحمل نمی‌کنند.

مساله موسیقی برای ایجاد شادی در انسان، یکی از عوامل بسیار مهم در پیشبرد تاریخ تمدن بشر بوده یا رقص که از جمله رفتارهایی است که موجب نشاط روح و جسم می‌شود هم همینطور است. در جمهوری اسلامی اما رقص و موسیقی، جزو موارد ممنوعه محسوب می‌شود.

این ممنوعیت‌ها در حالی است که در ایران، در محافل شخصیِ سران حکومت، خیلی از کارها انجام می‌شود که جنبه شادی و نشاط و دارد و حتی در این محافل رقص هم وجود دارد اما هیچ‌وقت همین رفتارها را برای جامعه تجویز نمی‌کنند.