متن سخنرانی لادن بازرگان،عضو شورای انقلابی دادخواهان در نشست «عدالت در دوران گذار؛ چالشها و راهکارها» که در تابستان امسال به میزبانی سازمان حقوق بشر ایران در نروژ برگزار شد:
ممنونم که از من دعوت کردید تا درباره عدالت انتقالی از نگاه جنبش دادخواهی صحبت کنم. قبل از هر چیز مایلم اشاره کنم من سخنگوی «شورای انقلابی دادخواهان» هستم نه کل جنبش دادخواهی، در نتیجه آنچه امروز بیان خواهم کرد نقطه نظرات ما در شورای انقلابی دادخواهان است و ممکن است عزیزان دیگری که در جنبش دادخواهی فعالیت میکنند نظرات متفاوتی داشته باشند. امیدوارم شما بتوانید این سلسله صحبتها را ادامه دهید و در آینده از دیگران هم دعوت کنید تا عقاید آنها شنیده شود.
این مطلب را در شماره ۲۰۶ مجله حقوق ما بخوانید
صحبتهایم را با یاد و خاطره «مادران خاوران» آغاز میکنم. مادران خاوران مجموعهای از مادران، پدران، خواهران، برادران، همسران و فرزندان جانباختگان دهه ۶۰ و کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ هستند که با حضور مداوم خود در خاوران توانستند جلوی تحریف تاریخ توسط رژیم اسلامی را بگیرند. مادران خاوران پرچمدار جنبش دادخواهی در ایران هستند و فعالیتهای آنان به وسیله خانوادههای شجاع آبان ۹۸ و انجمن پرواز و دادخواهان ۱۴۰۱ ادامه پیدا کرده است. این خیل عظیم دادخواهان مورد ظلم واقع شده، داد میخواهند این بیداد را.
دادخواهان، فرهنگ تمکین در برابر سرکوب و بیعدالتی را به چالش کشیده و جامعه را به اعتراض در برابر تبعیض و جنایت و متشکل شدن برای مطالبه حقیقت و عدالت تشویق میکنند. دادخواهان، نظام و سیستم حقوقی جمهوری اسلامی را زیر سوال برده و درخواست میکنند به این تخلفات بر اساس قوانین ملی و بینالمللی رسیدگی شود. دادخواهان از مردم میخواهند برای رسیدن به حقوق انسانی و حقهشان، قوانین سیاستگذاران و رویههای ناعادلانه و تبعیضآمیز را افشا کنند تا شرایط وجودی جنایت از بین برود.
برای تغییر جنایت و جلوگیری از تکرار آن ضرورت دارد در مسیر دادخواهی و برقراری عدالت قدم برداریم و کسانی که در قدرت بوده و هستند را پاسخگو کنیم. دادخواهان به دنبال انتقام نیستند و مجازات مجرمان بر اساس قوانین حقوق بشری تنها بخشی از خواسته دادخواهان است. بخش دیگر، از بین بردن تبعیض و بیعدالتی و جلوگیری از تکرار جنایت است. ما به دنبال جلوگیری از تکرار اعدامهای فراقضایی، دادگاههای ناعادلانه و زیر پا گذاشته شدن حقوق متهمان هستیم.
ما به دنبال عدالت انتقالی هستیم به مثابه ابزار و فرایندی برای به رسمیت شناختن آسیبهای گذشته، تایید رنج قربانیان، جبران خسارت، اعتمادسازی به نهادهای جدید دولت دموکراتیک و مستحکمتر کردن فرهنگ حقوق بشر. تجربه عدالت انتقالی در کشورهای دیگر نشان میدهد عدالت انتقالی هرگز عدالت مطلق نیست بلکه مسالحهای است که از درگیری و بیعدالتی گذشته ناشی میشود. عدالت انتقالی تلاشی است برای رسیدن به آشتی ملی پس از طی کردن مراحل تصدیق آسیب وارده، عذرخواهی و پرداخت خسارت.
در آفریقای جنوبی بعد از سقوط دولت آپارتاید، دادگاهها و کمیتههای حقیقتیاب تشکیل شد و همه کسانی که به نوعی در جنایتهای دولت آپارتاید دست داشتند موظف شدند در این دادگاهها شهادت دهند و حقایق را بگویند. کسانی که با این کمیتهها همکاری کردند و دریچهای برای روشنسازی حقایق شدند از مجازات معاف شدند، اما کسانی که سکوت کردند مورد تعقیب قانونی قرار گرفتند.
در کشور ما نیز هر کس خواهان بخشش است باید از درون تاریکی بیرون آمده و حقایق را بگوید. تنها حقیقت است که میتواند مرهمی بر دردهای ما بازماندگان این جنایات هولناک باشد. تنها حقیقت است که آیندگان را از خطر جنایتهای این چنینی در امان نگه میدارد. تنها حقیقت است که چراغی به سوی آینده خواهد بود.
آقای محمدرضا نیکفر در مقاله خود به نام «دادخواهی، از چه داد میخواهیم» به تاریخچه دادخواهی در کشور ما پرداخته و با بهره گیری از ادبیات و اشعار شاعران بزرگی همچون فردوسی و نظامی گنجوی و پروین اعتصامی تاریخچه تظلم خواهی را که به دادخواهی نهایی منتهی میشود به سه مرحله تفکیک کرده است: ۱-مرحله شکایت و اعتراض آرام ۲-مرحله فریادرسی و تظلم بردن مستقیم و غیرمستقیم به دستگاه ظلم ۳-عوض شدن مخاطب دادخواهی به صورت دادخواستن از خود مردم با دعوت از آنان برای رفع ظلم.
امروز ما در مرحله سوم یعنی استقرار مردمسالاری هستیم. دادخواهی امروز به خودآگاهی تکیه دارد، رادیکال است و هیچ مرجعی را در نظام کنونی به رسمیت نمیشناسد بلکه به مردم رجوع میکند و از آنان میخواهد برای رفع ظلم به پا خیزند.
ایده ایجاد شورای انقلابی دادخواهان و متشکل کردن خانوادههای دادخواه از اواخر سال ۲۰۲۰ میلادی در بستر این تغییر در مخاطب دادخواهی و باورمندی دادخواهان به مردمسالاری شروع شد و در فوریه امسال شورا اعلام موجودیت کرد. اعضای این شورا از خانوادههای دادخواه چهار دهه جنایت رژیم اسلامی از پشت بام مدرسه رفاه تا به امروز هستند. ما خانوادههای دادخواه که ۴۴ سال است عزیزانمان به جرم دگراندیشی توسط رژیم اسلامی ایران به قتل رسیدهاند به دنبال تاسیس عدلیهای مستقل از نظام سیاسی هستیم تا دادخواهی را در سرزمین خودمان مطابق تمام اصول حقوق بشری و قوانین قضایی بینالمللی طراحی و پیگیری کنیم. ما نیز مانند پدران و پدربزرگهایمان به دنبال عدالتخانه یا دادگستری به عنوان یک ارگان کاملا مستقل از نظام سیاسی آینده ایران هستیم و به تفکیک قوای سه گانه باورمندیم.
دادخواهی ما سیاسی است چون به دنبال تغییر حکومت هستیم و میدانیم ستاندن داد تا زمانیکه رژیم اسلامی امور کشور را به عهده دارد، غیرممکن است. اما ما به دنبال دستیابی به قدرت سیاسی نیستیم بلکه به دنبال ایجاد نوعی از حکومت هستیم که در آن هرگز کسی به دلیل دگراندیشی و ابراز عقیده دستگیر و اعدام نشود و قوه قضاییه چماقی در دست حاکمان برای حذف و به حاشیه راندن مخالفان نباشد. شورا به عنوان وجدان جامعه به عدالت انتقالی حساس است و وعدههای کسانی که به دنبال قدرت سیاسی هستند را محک خواهد زد و شعارهای توخالی و پوپولیستی را نخواهد پذیرفت. ما به کمک وکلا و استادان علوم سیاسی و اجتماعی و دیگر فرهیختگان به دنبال ایجاد راهکارهای عملی برای رسیدگی به جنایات انجام شده و محاکمه و مجازات عاملان و آمران آن هستیم.
تجربه عدالت انتقالی در کشورهایی مانند آلمان، آرژانتین، رواندا و آفریقای جنوبی نشان میدهد رسیدگی به چنین حجم عظیمی از جنایات کار آسانی نیست و باید راهکارهای عملی و بومی یافت. میتوان از نمونههای دیگر کشورها آموخت و قسمتهایی از آن را کپیبرداری کرد. اما چهارچوب اصلی و مکانیزم تصمیمگیریهای عمده را باید با بحث و گفتگو یافت. باید مطمئن شد واقعیت ناگوار تضاد میان منافع قربانیان و بازماندگان از یکسو و ملت به عنوان یک کل در طرف دیگر، سبب زیر پا گذاشتن حق خانوادهها برای مجازات جنایتکاران نشود.
عدهای خواهند گفت برنامهریزی سیاسی، اجتناب از خونریزی و منفعت ملی ایجاب میکند ببخشیم و فراموش کنیم اما تجربه کشورهایی مانند شیلی و اسپانیا نشان میدهد چنین ادعاهایی صحت ندارد. اگر قرار است آشتی ملی حاصل شود باید مراحل مجازات و تصدیق آسیب وارده و عذرخواهی و پرداخت خسارت طی شود. پرداخت خسارت لزوما دادن کمکهای مالی به خانوادههای آسیب دیده نیست بلکه شامل ایجاد موزههایی برای یادبود، مراسم تجلیل از قربانیان، ساختن مجسمه، تدریس حقایق در دانشگاهها نیز میشود.
برای شکستن چرخه تکراری ستم و استبداد نباید اجازه بدهیم قدرتی برود و باز قدرتی دیگر صاحب اختیار شود و دیکتاتوری جدید دوباره جنایت کند. به همین دلیل باید همه ما بپذیریم که پایبند به منشور جهانی حقوق بشر و رعایت اصول آن باشیم و به بهانههای مختلف استبداد شکنجه و کشتار را توجیه نکنیم. ما نباید با دروغ و تحریف تاریخ سعی در پنهان کردن نقش خود و دوستانمان در جنایت باشیم.
مشکل ما در دوران گذار راضی کردن مردم به خشونت پرهیزی است. جنبشهای کشورهای دیگر با استفاده از مفاهیم بخشش و مغفرت در کتب دینی و فرهنگ بومی خود توانستند خشم مردم را کنترل کرده و کاستیهای عدالت انتقالی را جبران کنند. اما ۴۴ سال حکومت دینی و کوبیدن بر طبل قصاص و چشم در برابر چشم، سبب شده نتوان از دین به عنوان یک نیروی بازدارنده برای جلوگیری از انتقامجویی کور و خونریزی استفاده کرد. در نتیجه باید منشور جهانی حقوق بشر را چراغ راه خود کنیم و با استفاده از مفاهیم انسانی آن، راه دشوار خود برای رسیدن به آزادی و دموکراسی و کرامت انسانی را هموار کنیم.
در پایان به خانواده آقای جواد روحی تسلیت میگویم برای قتل حکومتی فرزندشان. یاد و خاطره همه جانباختگان راه آزادی گرامی باد. زن/زندگی/آزادی شعار ما است.