/ IHRights#Iran: Hossein Amaninejad and Hamed Yavari were executed in Hamedan Central Prison on 11 June. Hossein was arrested… https://t.co/3lnMTwFH6z13 ژوئن

عدالت اقتصادی و رانت خواری با نگاهی به تجربه آلمان

26 ژانویه توسط مجله حقوق ما
عدالت اقتصادی و رانت خواری با نگاهی به تجربه آلمان

متن سخنرانی آرش سرکوهی، مترجم، دانش‌آموخته فلسفه و مشاور حقوق بشری در پارلمان آلمان در نشست «عدالت در دوران گذار؛ چالش‌ها و راهکارها» که در شهریور ماه سالِ‌جاری به میزبانی سازمان حقوق بشر ایران در اسلو برگزارشد:  

 

با تشکر از سازمان حقوق بشر ایران که این فرصت را در اختیار ما گذاشته است تا در مورد مسایل مهم با هم صحبت کنیم و از هم یاد بگیریم. من در ابتدا نگاهی کوتاه دارم به تجربه آلمان که در ۱۰۰ سال گذشته دو تجربه در این زمینه داشته است. تجربه اول مربوط است به بعد از جنگ جهانی دوم و پس از پایان حکومت نازی‌ها در سال ۱۹۴۵ و تجربه دوم  پس از فروپاشی آلمان شرقی در سال‌های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ است. هر دوی اینها می‌تواند درس‌های جالبی برای ایران  داشته باشد.

 

این مطلب را در شماره ۲۰۷ مجله حقوق ما بخوانید

 

ما می‌دانیم در دوران نازی‌ها بسیاری از شرکت‌ها و کارخانه‌های مهم با نازی‌ها همکاری مستقیم داشتند. وقتی می‌گوییم شرکت‌های مهم مثلا پورشه، کوپ، زیمنس، فولکس واگن، بنز و بی ام دبلیو. یعنی شرکت‌های مهم اقتصادی، صنعتی و شیمیایی آلمان طرف مستقیم قرارداد با نازها بودند برای ساخت تاسیسات نظامی و از نیروی کار ارزان و مجانی استفاده می‌کردند. یعنی با قرارداد مشخص و مستقیم با اس اس از کسانی که در اردوگاه‌های کار اجباری بودند بیگاری می‌گرفتند. این افراد بدون غذا و بهداشت مناسب در کارخانه‌ها کار می‌کردند و خیلی‌ها شان هم در همان‌جا می‌مردند.

پس از جنگ جهانی دوم و زمانی که متفقین دادگاه نورنبرگ را راه انداختند، برخی از این شرکت‌ها و کارخانه‌ها را محاکمه کردند اما بیشتر این شرکت‌ها بدون هیچ محاکمه یا مصادره اموالی به کارشان ادامه دادند. یکی از دلایل این بود که جنگ سرد آغاز شده بود و رقابت بین بلوک شرق و غرب به وجود آمده بود و آمریکایی‌ها علاقه نداشتند محاکمه این شرکت‌ها به عنوان محاکمه کاپیتالیسم دیده شود. دلیل دیگر این که آمریکایی‌ها علاقه داشتند آلمان غربی شکوفایی اقتصادی داشته باشد و نمی‌خواستند این شرکت‌های مهم محاکمه و مصادره شوند. البته خود دولت آلمان غرامت زیادی به بازماندگان کسانی که در حقشان  جنایت اعمال شده بود پرداخت و تا دهه ۹۰ میلادی  حدود ۱۰۰ میلیارد مارک به اشخاص حقیقی پرداخت شد. ولی از دهه ۹۰ میلادی به بعد دوباره موج پژوهش در مورد نقش این شرکتها در دوران نازی آغاز شد و مسائلی در مورد نقش اینها  فاش و شفاف سازی شد. عکس العمل این شرکتها البته متفاوت بود بعضی‌ها مسٔولیت نشان دادند و مسٔولیت خود یا نیاکانشان را پذیرفتند و بنیادهای عام المنفعه راه انداختند اما بعضی از شرکت‌ها همچنان روی این مسائل سرپوش گذاشتند.

البته مساله آلمان شرقی متفاوت است و همانطور که می‌دانید اموال و املاک بسیاری را پس از به قدرت رسیدن مصادره و دولتی اعلام کرد. بعد از فروپاشی قدرت آلمان شرقی، دولت متحد آلمان سعی کرد این اموال را به صاحبان حقیقی‌شان برگرداند اما نمی‌دانستند با بعضی از شرکت‌ها و کارخانه‌ها که دولتی شده بودند چه کنند. دولت آلمان متحد نهادی درست کرد به نام (توی هند)، کار این نهاد این بود که کارخانه‌ها و کارگاه‌ها و شرکت‌ها را با قیمت پایین به بخش خصوصی واگذار کند و این مساله باعث شد بسیاری از آنها ورشکست شده و افراد زیادی بیکار شوند. و این باعث شد نهاد (توی هند) یکی از منفورترین نهادها در تاریخ آلمان باشد و عدم اطمینان شدیدی از سمت نسل‌های ساکن آلمان شرقی نسبت به دولت مرکزی به وجود آورد.

حال سوال این است که ارتباط این تجارب به ایران دوران گذار احتمالی چیست و ما چه درس‌هایی از آن می‌توانیم بگیریم؟

اقتصاد ایران به شدت اقتصادی رانتی است یعنی نزدیکی اید‌ئولوژیک و خانوادگی به نظام برای شما مزایایی دارد. ما سازمان‌ها و نهادهای بسیار بزرگی داریم که پس از انقلاب با استفاده از رانت و مصادره املاک و اموال افراد به قدرت زیادی رسیدند از جمله بنیاد شهید، بنیاد مستضعفان، بنیاد ۱۵ خرداد، آستان قدس رضوی، ستاد اجرایی فرمان امام و ...  در کنار اینها سپاه پاسداران را داریم که با استفاده از رانت‌های مختلف در اقتصاد قدرتمند شده است.

ما در ایران رانت مستقیم و غیرمستقیم در سطوح مختلف داریم. به عنوان مثال شما پسرخاله یک نماینده مجلس هستید یا پسرعموی فلان سردار سپاه و از این نزدیکی ایدئولوژیک و خانوادگی استفاده کرده و با ارز دولتی نیمایی جنسی از خارج وارد کنید. یعنی شما در این رقابت جلو هستید و این به دلیل ایده خوب اقتصادی و توانایی شما نیست بلکه به دلیل نزدیکی شما به نظام بوده است. شما با استفاده از این رانت می‌توانید شرکت بزنید، پول‌دار شوید، خانه و ماشین بخرید.  این یک رانت مستقیم است و این رانت می‌تواند ادامه یابد و دست به دست شود و غیرمستقیم تر شود.

مورد دیگر که نمی‌شود به عنوان رانت مستقیم نام برد، این است که از حذف دیگران سود ببرید. یعنی مثلا در عرصه فرهنگ و هنر بعد از انقلاب خوانندگان زن نمی‌توانستند بخوانند و کنسرت بگذارند یا کلاس برگزار کنند و یا بسیاری از هنرمندان که مخالف نظام بودند حذف و طرد شدند یا اعدام و زندانی شدند و نمی‌توانستند به کار فرهنگی و هنری و مزایای اقتصادی خود ادامه دهند، پس کسانی که ماندند و توانستند به کار ادامه دهند با این که به صورت مستقیم از رانت استفاده نکردند ولی از حذف رقبا سود بردند.

بخش بزرگی از جامعه ایران از رانت‌های مستقیم و غیرمستقیم بهره‌مند است، حداقل در طبقه متوسط به بالا. این نیست که فقط سران نظام و آقازاده‌هایشان از رانت بهره‌مندند بلکه بخش بزرگی از طبقه متوسط  هم از رانت‌های مستقیم و غیر مستقیم برخوردارند.

حالا باید در دوران گذار با این سیستم رانتی چه کرد؟

در مورد بنیادهای عظیمی که نام بردم مساله راحت تر است. ما یک سری اموال مصادره‌ای داریم که مثلا از بهایی‌ها گرفته شده و باید به صاحبان حقیقی‌شان برگردانده شود. اموال‌های بنیادهای بزرگ مانند بنیاد مستضعفان هم باید به نفع مردم گرفته شود و نباید دولتی شود. به این معنا که مردم تصمیم بگیرند با این اموال چه باید کرد. ولی وقتی از رانت خواری در سطوح پایین‌تر صحبت می‌کنیم مساله پیچیده‌تر است چون همان طور که گفتم از رانت استفاده کرده‌اید، شرکتی زده‌ و پول‌دار شده‌اید و این ثروت به بچه‌هایتان هم رسیده است. آیا ما همه اینها را باید از شما بگیریم؟

این که شما با پول  رانت شرکت موفقی راه انداختید و کارآفرینی هم کرده‌اید، آیا باید شرکت شما را گرفت؟ یا اگر شما با این پول خارج از کشور خانه خریده باشید، بر اساس چه قانونی ما می‌توانیم این خانه را در کانادا و دوبی و ترکیه از شما بگیریم؟ حرف زدن در این مورد ساده است ولی اجرای آن بسیار سخت است و باید مورد به مورد آن را بررسی کرد.

می‌خواهم خیلی کوتاه از حرف‌هایم نتیجه گیری کنم، این که عدالت کامل امکان پذیر نیست. وقتی در هر نظامی شما عزیزانتان را از دست داده باشید حتی اگر آمران و عاملان این جنایت محکوم شوند، جان عزیزان شما بازنمی‌گردد. اگر موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود را از دست داده باشید یا طرد و حذف شده باشید،  دیگر نمی‌توانید زمان را به عقب برگردانید و جبران کنید و به عدالت برسید. باید تلاش کرد ولی عدالت به طور کامل برقرار نخواهد شد.

چیزی که مهم‌ است شفاف سازی است تا این که بخواهیم مورد به مورد درباره نقش رانت در ثروت شرکت‌ها و بیزنس‌ها عدالت کامل اجرا کنیم. ما باید در جامعه به یک آگاهی و خودآگاهی برسیم از سهم خودمان و دیگران. شرکت‌هایی که با رانت به ثروت رسیده‌اند باید قبول مسئولیت کنند. مثلا یک شرکت ممکن است نهاد عام المنفعه بزند و به آسیب دیدگان جنایت‌ها کمک کند یا اصلا انکار کند و بدون توجه رد شود.

نکته مهم دیگر نهادها و اموال بسیار بزرگ است که باید مصادر ه شوند مثل بیناد شهید و بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی و بقیه اینها که باید مردمی شوند نه دولتی، چون اینها ثروت‌های ملی هستند و مهم است که مصادره با چه هدفی و به نفع چه کسی باشد.  این باید یک تصمیم دموکراتیک باشد تا بی اعتمادی نسبت به دولت به وجود نیاید.

نکته آخر این که ما داریم در مورد عدالت اقتصادی در زمان گذار صحبت می‌کنیم ولی این مساله به دوران گذار خلاصه نمی‌شود گاهی پنجاه سال، شصت سال یا حتی هشتاد سال بعد نسل‌های دیگر برمی‌گردند و به این موضوع طور دیگر نگاه می‌کنند. چون نگاه نسل‌های بعدی که جزیی از جنایت و یا در آن دوران نبودند با نسل آن دوران فرق خواهد کرد. این نگاه میتواند منصفانه تر یا بیرحمانه‌تر باشد. عدالت انتقالی در دوران گذار چه در زمینه اقتصادی و چه دادخواهی تمام نخواهد شد. نسل‌های آینده با نگاه‌های دیگر خواهند آمد و شاید خواسته‌های دیگری مطرح کنند، چون تاریخ هیچ‌گاه تمام نخواهد شد و همیشه نگاه‌های مختلفی خواهیم داشت و زوایای دیگری روشن خواهد شد.